نمایش کودک و نوجوان «انگشتر اسرارآمیز» به کارگردانی میثم یوسفی و تهیهکنندگی امیر حسین شفیعی از جمله نمایشهای کودک و نوجوان است که در تالار هنر ساعت ۱۹ اجرا میشود.
این نمایش که بر اساس «دوازده ماه سال» ساموئل مارشاک توسط آتسا شاملو نوشته شده، روایتگر زندگی شاهزادهای است که شب تولد او مصادف با یلداست و شاهزاده دستور میدهد هر کس یک سبد گل پامچال بهاری برایش بیاورد؛ او هم در ازای آن یک سبد سکه طلا به عنوان جایزه خواهد داد. بهار دخترک داستان هم به اصرار خانومجون و یدونه به جنگل میرود تا گل پامچال بهاری پیدا کند، وگرنه حق برگشت به خانه را نخواهد داشت و در ادامه اتفاقهای اسرارآمیزی برای او رخ میدهد.
یوسفی همزمان نمایش«هفتخوان» را در فرهنگسرای شفق به صحنه برده است. به بهانه اجرای این دو نمایش هنرآنلاین با میثم یوسفی پیرامون تئاتر کودک و نوجوان گفتوگو کرده است؛
نیمی از آثار شما در تئاتر، در حوزه کودک و نوجوان است. این دغدغه تولید اثر برای این قشر از کجا میآید؟
من در تئاتر، تجربههای مختلفی چون آثار آیینی سنتی، مدرن و پست مدرن به عنوان بازیگر و کارگردان داشتم اما ژانر کودک و نوجوان و آیینی و سنتی بیشتر از باقی آثار دیده شده است. وقتی به فضای حرفهای تئاتر وارد شدم، اولین تجربیات من در حوزه کودک و نوجوان بود و در جشنوارههای مختلف و در حوزه هنری آثار بزرگی در این حوزه انجام دادم.
نمایش«انگشتر اسرارآمیز» که اکنون در تالار هنر به روی صحنه رفته است، چقدر به فضای کودکان امروز نزدیک است؟
اول از همه باید بگویم که به غیر از این نمایش، هم زمان نمایش«هفتخوان» را برای نوجوانان روی صحنه فرهنگسرای شفق دارم.
«انگشتر اسرارآمیز» هم متنی بود که شش سال پیش توسط آتسا شاملو در اختیار من قرار گرفت اما شکل و شمایل آن کاملا عروسکی بود و برای کانون پرورش فکری تولید شد. بعد از سالها، مدیریت تالار هنر از من درخواست کردند که کاری روی صحنه ببرم و از آن جا که اکنون تولید اثر به ویژه اثر عروسکی گران است، این نمایش را به طور خاص برای تالار هنر طراحی و بازتولید کردیم و همانند شخصیتهای عروسکیمان بازیگران را گریم کردیم.
ما سعی کردیم در این نمایش به نکاتی توجه کنیم که به دست فراموشی سپرده شده است و آن هم تنهایی و تک فرزندی کودکان ما است. مهر و محبت، انساندوستی و عشقورزی پیامهایی است که در این نمایش وجود دارد.
ما حرف بزرگی در این قصه نمیزنیم؛ چرا که یک قصه اگر به درستی خوانده و اجرا شود، حرفش را میزند. متاسفانه ما درگیر مدرنیته شدهایم و قصه و قصهگویی که ما از کودکی با آن همراه بودیم، به دست فراموشی سپرده شده است.
به اهمیت قصه اشاره کردید. شما به عنوان کارگردان تئاتر، ترجیحتان انتخاب قصه ایرانی برای کودکان است و یا خارجی؟
هردو. ضعف تئاتر ما در ادبیات نمایشی و درامنویسی است. البته که ما نویسندگان چیرهدستی در حوزه نمایشنامهنویسی داریم اما ضعف ما در قصه است. بسیاری از تئاترها سردرگم هستند و قصه را درست بیان نمیکنند. اگر به اصل خودمان برگردیم و قصه را به درستی برای مخاطب خوانش کنیم، به تئاتر خوب هم خواهیم رسید. در حوزه کار کودک باید طراحی عروسک، نور، آهنگسازی، لباس و بازی بازیگران خوب باشد و از همه مهمتر روانشناسی آثار کودک و نوجوان است که باید باشد تا به ما بگوید، چه چیزهایی بیان شود و چه چیزهایی نه.
به مبحث روانشناسی در آثار کودک اشاره کردید. در نمایش کودک جنبه سرگرمی مهمتر است یا جنبه محتوایی و تربیتی؟
هردو جنبه مهم است و هرچیزی باید جای خودش باشد. چیزی که من در این سالها به واسطه تجربه فهمیدم این است که هرکاری به فراخور خود به عناصری نیاز دارد. اگر ما با مخاطبمان به درستی ارتباط و قرارداد نمایشی برقرار کنیم، در بسیاری از موارد حتی به گریم، لباس و ماسک هم نیاز نداریم. مثلا یک نقال نه گریمی دارد و نه ماسکی. یک لباس و یک عصا دارد و خودش یک لشکر تک نفره است. چرا که او با بیانش با ریتمهای مختلف آهنگسازی میکند و عصای خود را به شخصیتهای مختلفی تبدیل میکند.
کودکان امروز با وجود همه سردرگمیهایی که به واسطه فضای مجازی و هوش مصنوعی دچارش هستند، اگر تئاتری قصه را به درستی تعریف کند، با آن همراه میشوند.
چرا همواره تئاتر کودک و نوجوان با یکدیگر ترکیب میشوند و ما نمایشهایی که اختصاصا برای نوجوانان باشند نداریم؟ چرا این دو رده سنی تفکیک نمیشود؟
در عموم تالارهای نمایشی نمیتوان تفکیک سنی کودک و نوجوان را لحاظ کرد. در تئاترهای تالار هنر و کانون پرورش فکری، از کودک ۴ ساله تا نوجوان ۱۴ ساله میآید و هر سه طیف خردسال، کودک و نوجوان به همراه خانواده حضور دارند.
فضای قصه ما در نمایش «هفت خوان» نوجوان است و در نمایش «انگشتر اسرارآمیز» کودک است اما برای هردو نمایش از ابزاری استفاده کردیم که هردو دسته استقبال کنند. به همین جهت رده سنی متغیر میشود.
نوجوان ما در کل اجتماع مهجور واقع شدهاند. نوجوانان در سن بلوغ فکری و جسمی قرار دارند و این موارد نیازمند این است که تخصصیتر به آنها پرداخته شود. در جامعه نوجوانان را بلاتکلیف میبینند و بلد نیستند که با آنها درست برخورد کنند. در تئاتر هم این اتفاق افتاده است. در تئاتر نوجوان باید حرفهای جدیتری زده شود اما ما غفلت کردیم. ادبیات تئاتر نوجوان قطعا با ادبیات تئاتر خردسال متفاوت است؛ اساسا روانشناسی و خواسته این دو گروه با یکدیگر متفاوت است.
چرا تئاتر کودک و نوجوان اینقدر محدود شده است؟ اکنون تنها جایی که به صورت خاص تئاتر کودک و نوجوان کار میکند، کانون پرورش فکری و تالار هنر است.
زمانی که میخواهیم دریابیم که چه اندازه فرهنگ جامعه رشد پیدا کرده است، باید ببینیم چند سالن تئاتر در آن وجود دارد. وقتی در پایتخت کشور تنها دو تماشاخانه تخصصا روی تئاتر کودک و نوجوان کار میکنند، چه انتظاری میتوان داشت؟ مگر در طول سال چند نمایش میتواند در این دو مرکز اجرا شود؟ البته فرهنگسراها و سالن خصوصی وجود دارند که گهگاهی نمایش کودک کار کنند اما به صورت اختصاصی نیست.
نکته دیگر هم این است که تئاتر کودک و نوجوان توسط مدیران ما از وزارت آمورش و پرورش، وزارت علوم و وزارت ارشاد جدی گرفته نشده است. مثلا ما هنوز زنگ تئاتر در مدارس نداریم یا در دانشکده هنرهای نمایشی، در مبحث تئاتر، ما رشته اختصاصی تئاتر کودک و نوجوان نداریم. درصورتی که مانند رشته پزشکی که بعد از دوره عمومی، تخصصهای مختلفی برای آموزش وجود دارد، تئاتر هم بعد از دوره عمومی، نیازمند تخصصهایی است. وقتی تخصصی وجود ندارد، مسئولین هم آن را جدی نمیگیرند.
من گلایه دارم از وزارت ارشاد و اداره کل هنرهای نمایشی که از تئاترها به ویژه تئاتر عروسکی حمایت چندانی صورت نمیگیرد و تئاتر کودک و نوجوان را جدی نمیگیرند. کاش این مسئولان به تماشای این نمایشها بنشینند تا با گروههای تئاتری همراه شوند.