نگاهی به نمایش ” اتاق” اثر ” هارولد پینتر” به کارگردانی ” ماهور تهرانی”
حسن پارسائی
یک اجرا موقعی موفق است که درآن ساختار برآیند محتوا و بالعکس محتوا برآیند ساختار باشد؛ در چنین حالتی می توان گفت که اجرای مورد نظر بهترین و زیباترین شکل اجرایی یک نمایشنامه است. هرگونه ضعفی در تناسب بین ساختار و محتوا سبب کژ روی و کم فهمی خواهد شد، زیرا ضایعه فوق معمولأ گمانه زاست و سبب برون رفت چرخه ذهن از حیطه درک کامل متن خواهد بود.
اجرای نمایش”اتاق” اثر “هارولد پینتر” به کارگردانی”ماهور تهرانی” که هم اکنون در تالار مولوی از سالن های وابسته به دانشگاه تهران اجرا می شود، از یک طراحی صحنه ساده ، قراردادی و شخصی برخوردار است که حاوی هیچ تأویل خاصی نیست ، اما زمینه و فضای مناسبی را برای ورود و خروج بازیگران و قرار گرفتن آن ها در میزانسن های پیشنهادی کارگردان فراهم نموده است.
دراین اجرا در رابطه با مقوله بازیگری، عملأ از شیوه های ترکیبی متفاوت و متناقضی استفاده شده است: بازیگران اکثرا سیاهپوشاند و بخشی از چهره هایشان(عمدتا دور و زیر چشم ها) با خطوط هاشوری سیاه، چهره پردازی شده و بازی آن ها شبیه بازی بازیگران ” نمایش های آئینی و آداب محور چینی” است، با این تفاوت ضمنی که اینجا بازی این بازیگر ها تا حدی مکانیکی تر وعروسکی تر است؛ ضمنا اساسا این نوع بازیگری به علت حرکات توجیهی اندازه گیری شده اش درموقعیت ها وحالات گوناگون،تا حد قابل توجهی شبیه بازی بازیگران نمایش های”پانتومیم” هم است که به آن مثلأ با در نظرگرفتن یک سلیقه شخصی غلط عنصر کلام هم اضافه شده باشد؛ اگراین تناقضات را به شیوه اجرای نمایش که در آن بازیگران اغلب از پشت پرده توری سفید و نازک در قسمت وسط و انتهای صحنه وارد صحنه می شوند، اضافه کنیم و نیز بازیگرانی را هم که در پشت همان پرده توری نازک در حال حرکاتی همسان هستند در نظر بگیریم ، دقیقا شباهت شیوه اجرا به نمایش های “آئینی و آداب محورچینی” آشکارتر می شود؛ ضمنا یکی از بازیگران سیاهپوش با مو های سیاه آویخته بلندش و حالت خمیده وهمزمان حرکات تند و غیرقابل پیش بینی دست و بدنش همانند شبحی وارد صحنه می شود: او با ریخت و حرکات ترسناکش دقیقا یک موجود خوفناک نمایش ها و فیلمهای سینمایی سبک گوتیک را تداعی می کند:اینجا ثابت می شود کارگردان آنچه را از هر مدیومی آموخته یکجا بر اجرای نمایشاش تحمیل کرده است. او به طورهمزمان از یک بازیگر زن سفید پوش هم که بازی بدون کلامی دارد ، استفاده کرده که با حضور نمادینش در حاشیه صحنه، قرینهای ناظر برای موجودیت باطنی و معصوم پرسوناژ زن محوری نمایش محسوب میشود : این ترفند هوشمندانه و زیبا نشان می دهد که کارگردان در ُکل نگرش نسبتأ خوبی به مدیوم تئاتردارد،اما او در بخشهای دیگر اغلب دررابطه با استفاده از دانستهها و استنباطهایش عملأ افراط می ورزد: مثلأ در مورد رنگ صحنه و لباس، که رنگهای ُکل صحنه را تشکیل میدهند، عملأ بر کُنتراست دو رنگ سیاه و سفید تأکید می ورزد؛ این در شرایطی انجام شده که تماشاگر در نمایش بجز دو مورد، آن هم به طور نسبی، با آدم های بد رو به رو نیست.
تأکید بیش از اندازه بر حرکات ماشینی که بخشی از آن ها اساسا اضافی و ابهام آمیز است، سبب فاصلهگذاری ذهنی شده: تماشاگر همه توجهش به حرکات مکانیکی و عروسکی بازیگرها معطوف میشود تا بلکه از آنها سر در بیاورد: همین عارضه، به طور همزمان ذهن تماشاگر را از بیان و موقعیت خود پرسوناژهای روی صحنه و حتا از موضوع و تم نمایش دور میکند. در چهرهپردازی پرسوناژها هم به اندازه کافی دقت نشده است؛ در صحنه ای از اجرا، وقتی یکی از بازیگران مرد حرکت تندی انجام میدهد، سبیل مصنوعیاش کنده میشود و بر کف صحنه میافتد(!؟)
همه اینها نشان میدهد که فرم گرائی بیش از حد و بدون تأویلهای دراماتیک( بجز ترفند زیبائی که در مورد بازیگر زن سفید پوش بدون کلام انجام شده) عملأ باری میشود بر دوش خود نمایش.
آوازی هم با سبک و سیاق آوازهای کلیسائی اجرا میگردد که به خودی خود زیباست ، اما اصلأ با محتوا و اجرای این نمایش سنخیت ندارد.
کاربری نور مناسب است و بازی بازیگران هم در چارچوب همین سبکی که ” ماهور تهرانی” برای اجرا در نظر گرفته ، خوب است؛ اما این، شیوه بازیگری در نمایشنامه ” هارولد پینتر” نیست.
کارگردان دراصل بخشهائی از نمایشنامه “اتاق” اثر “پینتر” را به بهانه آدابته کردن تغییر داده و در بروشور به آن اشاره نکرده است: این اقدام هم همانند سایر ترفندهای سلیقهای او در اجرا، تمهید چندان مناسبی نیست.
درپایان باید گفت به رغم ضعفهایی که به آنها اشاره شد، نمایش “اتاق” اثر دستکاری شده “هارولد پینتر” به دلیل برخی داشتهها و بازی خوب بازیگرانش و نیز کارگردانی نسبتأ خوب کارگردان در رابطه با هماهنگ کردن بازیگران و ارائه برخی ذهنیتها و کارکردهای ذوقی، به یک بار دیدن می ارزد.