اخبار خانه تئاتر, موسسه فرهنگی هنری خانه تئاتر

دیدار‌ سفیر مهربانی با همسر زنده یاد عزت الله مهرآوران

سفیر مهربانی با مدیریت رویا تیموریان به صورت مداوم دیدار با برخی اعضای خانه تاتر و هنرمندان پیشکسوت را ادامه می دهد.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر، در این دیدار سفیر ، مجید قناد مسئول کمیته رفاه خانه تاتر ، مریم رحیمی مدیر اجرایی سفیر مهربانی و اختر تاجیک عکاس سفیر به دیدار همسر عزت الله مهرآوران رفتند.

مریم رحیمی در بیست و سومین گزارش سفیر مهربانی چنین می نویسد:وارد خونه که شدیم انگار عطر عشق پاشیده بودن ، همه چی بوی عشق میداد از نگاه و کلام بانوی خونه گرفته تا تمام آکساسوار و چیدمانشون و گلها و عکسها و حتی هوای خونهاثری از عدم نبود ، مهرآوران بود ، عکسهاش ، کتابهاش و یادش در دل همسر نازنینشیه طوری از عزتش صحبت می کرد که انگار الان درو باز می کنه و میاد تو ، بعد کم کم برگشت به قدیما ، می گفت هنر رو خیلی دوست داشتم، اما وقتی ازدواج کردیم دودوتا چهارتایی بودم، ولی عزت شوریده حال بود، خیلی اهل دل بود.

گاهی دچار مشکل می شدیم چون به هرحال توی زندگی یک واقعیت‌هایی وجود داره ، اما زندگی با عزت این حسن رو برای من داشت که تونستم خیلی از بارهایی که از نظر ذهنی روی دوشم بود رو زمین بگذارم. در عین حال که جریان دودوتا چهارتایی در من بود ، تونستم جریان اهل دل بودن رو هم تجربه کنم . تونستم ساده دل بشم با ساده دلی عزت ما هردو وظیفه داشتیم به هم برسیم . کم کم منطقی بودن من هم روی اون تاثیر گذاشت و هردو به تعادل نزدیک شدیم.

همیشه ازش،سپاسگزار بودم که من رو با عالمی آشنا کرد که اگر اون نبود نمی‌تونستم این حال خوب رو تجربه کنم.صحبت از نویسنده بودن و مشغولیت دایمی ذهن یک نویسنده پیش آمد و اینکه ممکنه این قضیه کمی باعث سختی زندگی بشه ادامه داد: نه اینطور نبود، عزت خیلی با من و پسرمون همراه بود، خیلی مهربون بود ، نه نمی گفت ، همیشه برای خوب بودن و حال خوب ما تلاش می کرد، اهل دل بود و همین اونو آدم خاصی کرده بود، هنوز،بعد از حدود سه سال پیش ما و دوستانش، جاش خیلی خالیه ، رفتنش برای همه ی ما ضربه،خیلی سختی بود.

نظرشون رو در مورد متن های آقای مهرآوران پرسیدم ، گفتن نوشتن رو خیلی دوست داشت و همون لحظه که طرحی میومد توی ذهنش شروع می کرد به نوشتن ، اون از راه دل می نوشت و همین دلی بودن باعث می‌شد که اینقدر دیالوگهاش زیبا باشه ، هرکس وقتی،می نویسه خودش رو می نویسه، این جمله آخرش خیلی ذهنم رو مشغول کرد هرکس وقتی می نویسه خودش رو می نویسه واقعا همینطوره ؟

داشتم فکر می کردم که سوال آقای قناد در مورد پسرشون هژیر انگار بهم یاداوری کرد که این تفحص و تردید رو بگذار برای بعد! از،صحبت‌هاشون متوجه شدم که هژیر مهرآوران هم گرافیست هست و هم معلم آواز کلاسیک . خانم مهرآوران معتقد بود آقای مهرآوران حضور و تاثیر چشمگیری در زندگی هژیر داشته، می‌گفت وقتی هژیر بچه بود زمان خواب باباش براش متون قدیمی مثل شاهنامه رو می‌خوند. با هژیر عین یک دوست بود ،با هم آواز، می‌خوندن و قرار بود کارهایی رو دوصدایی ضبط کنن که فرصت نشد.

داشتم فکر می کردم چقدر خوبه که گاهی به آدم‌هایی برمی‌خوریم که ویترینی که از دور از اونها دیده میشه، با خود واقعیشون یکسانه. اینقدر این روزها همه نقاب به چهره دارن که هیچی دیگه برای آدم باورپذیر نیست دیدن سادگی، یکرنگی و مهربانی بی‌حساب و کتاب به آرزو بدل شده خداروشکر که توی این دیدار شاهد بودیم که هنوز هستند انسان‌هایی با پندار و کردار نیک روحش شاد یادش ماندگار.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *