دلنوشته ای به رسم ادب پیشکش هنرمندی پیشکسوت و استادی بزرگ. بانوی فرهیخته فرهنگ و هنر ایران دکترمهین میهن
“ای خطه ایران مهین ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من “ (ملک الشعرا بهار)
با گشایش رادیو وتلویزیون ملی ایران نیاز به گشایش مراکز فرهنگی و هنری و تولید محتوا بیش از پیش آشکار میشد و برای سرزمینی با قدمت اساطیری بازگشت به هویت ملی با یاری جُستن از زبان هنر ضرورتی تاریخی بود. ساخت مراکز فرهنگی و هنری درسراسر کشور از آن میان پایتخت ایران انکار ناپذیر مینمود ،ازاواخر دهه چهل این مهم شتاب یافت و تهران رنگ و بویی تازه به خود گرفت ، گشایش خانه اُپرای رودکی تهران درآبان ۱۳۴۶ و تئاتر شهر دربهمن ۱۳۵۱ از شاخصترین آنهاست. با تاسیس این مراکز ضرورت حضور نیروهای هنری و زبده نیاز اصلی اداره و سازماندهی این مراکز فرهنگی وهنری بود بسیاری از بزرگان موسیقی و باله پارس ، طراحان لباس و رقصندگان فولکلور و کلاسیک ،هنرپیشهگان تئاتر و هنرمندان شاخههای گوناگون به این مراکز پیوستند و بسیاری ازجوانان علاقمند و عاشق هنر ایران برای آموختن به دانشگاهها و مراکز هنری معتبر دنیا رفتند و با کوله باری از دانش برای خدمت به کشور به سرزمین مادری خود بازگشتند .پس از پایان آموزش مقدماتی برای آموزشهای تکمیلی به فرانسه میرود و به شکل تخصصی در زمینه گریم تحصیل میکند و درمدت هشت سالی که در فرانسه است با گروه های هنری و تلویزیون ملی این کشور همکاری دارد ، حدود سی و پنج ساله است که به دعوت رسمی سازمان باله ایران به ایران آمده و در این مجموعه کوششهای هنری خود را دنبال کرده و چه خاطرات با شکوه و جاودانهای که رقم میخورد. لوسترهای کریستالی خانه اُپرای رودکی تهران، صدای برش پارچهها روی میز کارگاه دوخت لباس، ساخت دکورها در کارگاه دکور، تولید و ساخت سر بندهها و پاپوشها، تمرین بازیگران و رقصندهای جوانی که با شور و امید ، سپیده دم درخشش خود را بر تارک هنر ایران درمقابل آینههای قدی سالن تمرین، آرزوهاشان را بر توسن خیال خود به جولانگه صحنه میبرند. . نمایش باله بیژن و منیژه ( اثر جاودانه منظوم از فردوسی بزرگ ) با موتیوهایی از استاد حسین دهلوی قرار است زینت بخش تالار رودکی باشد.
در گوشهای دنج و در آرامشی اساطیری بانوی هنرمندی در حال آفرینش طرحی است تا شعر زیباییشناسی خلاقانهاش را در نقشی خوش رنگ و لعاب بر چهره بازیگران به زبان سحرآمیز قلم بسراید .آری صحنه در تسخیر نگاه خلاقانه و دستان هنرآفرین توست یگانه مهین بانوی میهن . زمان میگذرد فصل اجرای باله “زیبای خفته” در خزان ۵۷ به پایان میرسد. بسیاری از هنرمندان آن دوران از آن میان استاد لوریس چکناواریان آهنگساز ، هلن انشاء طراح لباس ، فرزانه کابلی بالرین و هنرپیشه و بسیاری از بزرگان فرهنگ وهنراین کشور با احترام از آرامش، هنر و متانت شما شکوهمندانه یاد میکننئ . اما چشمه جوشان مهین بانوی صحنه، شاعرانگی آفرینش هنری را به صحنههای تئاتر پیش کش مینماید تا نقشآفرینی هنر پیشهگانش را روحی تازه بخشد، نصرت کریمی از جادوی قلمت بارها در محافل هنری سخن گفته و از شوق آموختنت به شاگردانت ، دانشکده هنر دانشگاه تهران مست است از شمیم دم مسیحایی و اندیشه رسایت چه با وقار نغمه چنگ هنر گریم این سرزمین را مینواختی.
چه بسیار که به نیکی از قلم روانت در نوشتار کتاب گریم برای تئاتر میگویند و فراوانند آموزش پذیرانی که در دور افتادهترین نقاط ایران شما را ندیده ولی خود را شاگرد مکتب میهن میدانند .هوش سرشارت نویدتان داد تا راه آمده را به نسلی نوین که دانش آموخته دستان هنرمندت بودند بسپاری ، اکنون آن نسل پرچم دار هنری والاست از کدامیک از دوست دارانت بگویم ای فرمانروای گریم صحنه تئاتر ایران ، بهراستی که شاگردانت عاشقانه دوستتان میدارند و خاطراتتان را هر روز از پس اندیشه مرور میکنند.
فریبای گرانقد راز بزرگ منشی و خلوص نیت والگو بودنتان به نیکی به یاد میماند. ماریای عزیز زندگی هنری خود را از چشمه زلال معرفت مادرانه شما سیراب میداند ، شهریار از بزرگی و شکوه اندیشهات فراوان گفت ، یوحنا از شورو شوق نخستین روز دیدارتان میگوید و بهمن از کولهبار آموختههایش و شوق آموختن دوباره ازشما ، شیرینی خاطرات همکاری با شما هنوز در کام کامبیز جان است ، افسانه به دستیاری سالیان دور در دانشکده هنر به خود میبالد و هر آنچه آموخته را از برکت حضور بانو میداند ، سارای نازنین بزرگی، وقار ،اقیانوس دانایی و دانشتان را ارج میگذارد و نوید به رسم شاگردی و ادب بوسه بر دستان هنرمندتان مینشاند ، علی امضای شما بر جواز آموزشگاهش را هنوز به فال نیک میگیرد . همه بیدریغ به شما مهر ورزیده و دوستدارتان هستند حمید ، آیلار ، بهاره ، حسین ، فرناز ، لیلا ، بتسابه ، امیر ، مهدی، سهیلا ، مریم ، لعیا ، ثمین و … همه با فروتنی و احترام از شما یاد میکنند و متین با متانت قلمش از شما و روزهای طلایی هنر این سامان مینویسد تا جاودان بماند این رنگین کمان خاطرات خوش آب و رنگ از نیک نامیتان ای شهبانوی گریم باله و اُپرای ایران و مادر مهربان گریم ایران اهورایی. آغاز هشتاد و سومین بهار زندگیتان همایون باد.
فریبای گرانقد راز بزرگ منشی و خلوص نیت والگو بودنتان به نیکی به یاد میماند. ماریای عزیز زندگی هنری خود را از چشمه زلال معرفت مادرانه شما سیراب میداند ، شهریار از بزرگی و شکوه اندیشهات فراوان گفت ، یوحنا از شورو شوق نخستین روز دیدارتان میگوید و بهمن از کولهبار آموختههایش و شوق آموختن دوباره ازشما ، شیرینی خاطرات همکاری با شما هنوز در کام کامبیز جان است ، افسانه به دستیاری سالیان دور در دانشکده هنر به خود میبالد و هر آنچه آموخته را از برکت حضور بانو میداند ، سارای نازنین بزرگی، وقار ،اقیانوس دانایی و دانشتان را ارج میگذارد و نوید به رسم شاگردی و ادب بوسه بر دستان هنرمندتان مینشاند ، علی امضای شما بر جواز آموزشگاهش را هنوز به فال نیک میگیرد . همه بیدریغ به شما مهر ورزیده و دوستدارتان هستند حمید ، آیلار ، بهاره ، حسین ، فرناز ، لیلا ، بتسابه ، امیر ، مهدی، سهیلا ، مریم ، لعیا ، ثمین و … همه با فروتنی و احترام از شما یاد میکنند و متین با متانت قلمش از شما و روزهای طلایی هنر این سامان مینویسد تا جاودان بماند این رنگین کمان خاطرات خوش آب و رنگ از نیک نامیتان ای شهبانوی گریم باله و اُپرای ایران و مادر مهربان گریم ایران اهورایی. آغاز هشتاد و سومین بهار زندگیتان همایون باد.
متین قادریتهران – تیر روز آذرماه ۳۷۶۱۸آذر ۱۴۰۲خورشیدی