کتاب دلنوشتههای تئاتری نوشته بابک والی در دست انتشار است. این کتاب پژوهشی در باب شکلگیری بازیگری در نمایشهای کمدی است. بخشهایی از این کتاب به مرور در سایت خانه تئاتر منتشر میشود.
تحقیقات ثابت کرده که سه چیز سازنده استعداد است
۱ـ خصوصیّتهای طبیعی مانند حساسیّت
۲ـ آسیبپذیری عاطفی
۳ـ بالا بودن سطح دریافت حواس
یک بازیگر باید دارای این سه ویژگی باشد ولی تأثیر کمی در بازیگری دارند، به دلیل اینکه هر انسانی به طور طبیعی دارای این خصوصیّات هست، اما آنچه که از یک نفر، یک بازیگر خوب میسازد توانایی بازی برحسب انگیزشهای آنیای است که طبیعت انسانیاش در او خلق میکند.
بسیاری از بازیگران، حرفه خود را صرف بهرهکشی از استعدادهای طبیعی خود کرده و به همین جهت در همان حدّ محدود ماندهاند البتّه این درست است که بسیاری از این بازیگران از مواهب طبیعی خود بیشتر استفاده کرده و در حرفه خود موفّقیت داشتهاند ولی تعداد کمی از آنان به عنوان هنرمند رشد کردهاند؛ زیرا آنان هرگز وقت و دقت صرف نکردهاند تا مهارتهایی را که بتوان مهارتهای شخصی آنان نامید (مهارتهایی را که هرگز نتوان از آنان جدا کرد) در خود گسترش دهند. چون با گذشت زمان توشه (انبان) فوت و فنهایتان یا خالی میشود یا به صورت اعمال تکراری قابل پیش بینی در میآید.
چقدر برای خود ارزش قائلید؟ چقدر برای خود عزّت نفس بیشتری متصورید؟ آقا یا خانمی که بتواند تکنیکی را که در طول سالها کار کردن در تئاتر گسترش بدهد، آموزش ببیند، حتی از میان مشکلاتی که حل نشدنیترین مشکلات بازیگری به نظر میرسند به سلامت عبور می کند. حال که توان آن را یافتهاید که دانش و مهارتهایی را که میتوانند همیشه در اختیارتان باشند و بدون توجه
به ناقدین حسود، رفیق نماهای خنجر زن، نادوستان پشت خالی کن، ناهم پیمانان حرف مفتزن
درخود گسترش دهید آنگاه قدم به صحنه گذارده و میتوانید به خود بگویید که:
«آمدهام که کار با ارزش انجام دهم و تا وقتی که آن را انجام ندهم صحنه را ترک نخواهم کرد» آنوقت است که شما آزاد خواهید شد که واقعاً بازی کنید و خواهید دید که بازیگر، به مدد تمایل سادهاش به عمل کردن به آنچه که در برابر خود میبیند، این توانایی را دارد که کوه را تکان دهد، که الهام بخش شجاعت، شفقت و عمل مثبت باشد. هیچ چیز پاکتر و روح بخشتر از تماشای انسانی نیست که برای دستیابی به هدفش، بدون توجه به عظمت موانعی که پیش روی دارد، صادقانه ایستاده است.
به نظر خیلیها میرسد که آنچه به چشم میآید اصول بازیگری ساده است ولی اعتقاد من بر این است که با وجود سادگی این اصول، ده تا پانزده سال طول میکشد که بر آنها مسلّط شوید. پس باید صبور بود و با خود با ملایمت رفتار کرد. اگر تصمیم بگیرید که قدرت اراده و راهنماییهای درک عمومیخود را، در راه بازیگر شدن به کار برید، آنوقت بازیگر خواهید شد و اگر فکر رفتن به تئاتر برای اجرای یک اثر، شما را از هیجان و امید و انتظار سرشار میکند، به آفرینش تئاتری که با عشق و قدرت به بشریت خدمت میکند، کمک خواهید کرد.
لازم است که مطلبی را متذکّر شوم و آن اینکه از تجربیات شخصی به هیچ وجه در این دلنوشتهها استفاده نکردهام. چون عقیده بر آن دارم که تجربهی سالهای ۴۰ تا ۶۰ حتی تا ۷۰ هم در این عصر و زمانه راهگشا نیست و سودی نخواهد داشت. لذا آموزههایی را که با زمانه منطبق است مدنظر داشتهام و هم چنین کالبدشکافی نقش و درستی آن را مورد تحقیق و بررسی قرار دادهام.
از نظر من بازیگری را نمیتوان یک شغل محسوب کرد چون در کشور من این کار بگیر و نگیر دارد. به قول امروزیها اومد نیومد دارد. لذا به حکم تجربه نمیشود آینده و شغل دائمی خود را به عنوان یک حرفه، بدان بست و خود را به خطر انداخت.
این تعریف که تئاتر کالایی است که بر حسب نیاز بازار و خواست مشتری، بارها آن را بازتولید کنیم، آفتی است که درخت تناور تئاتر را به مرور خشک خواهد کرد.
جای تأسف است که وضعیت و شرایط حاکم بر تئاتر به گونهای است که هنرمندان شاخص این حوزه، به جای تمرکز بر خلق و تولید آثار تازه، به بازتولید چند باره اجراهای موفق گذشتهشان روی میآورند که صد البته بیش از همه انگیزههای اقتصادی در این امر دخیل است تا نگاه هنری. این سؤال که «چه تولید کنیم که شایسته مخاطب تئاتر باشد و ذهن و روح مولّد و مخاطب اثر، هر دو را سیراب کند؟» جای خود را به این سؤال داده که چه تولید کنیم که مخاطب برایش پول بیشتری بپردازد؟ و همین دغدغههاست که موتور پویش و حرکت تئاتر ما را هر روز سردتر و حرکت آن را کندتر میکند.
نکتهی ظریفی را هم باید بیان کنم که آنچه در کل این دلنوشتهها خواهد آمد هیچ ربطی به مشکلات مالی و معیشتی و ارتزاق که ورد زبان بیشتر هنرپیشهها است، ندارد. زیرا اگر بازیگران، درست و اصولی و حرفهای به این هنر ارزشمند جادویی و پایدار «که از سه هزار سال تاکنون ادامه داشته و بعد از این هم ادامه خواهد داشت» عمل کنند مطمئن باشند که بدون شک هم از نظر معنوی، اخلاقی، مالی و معیشتی بدان دست خواهند یافت. زیرا هنرمندان واقعی سوای خلّاقیّتها، استعدادها و نقش آفرینیهای بیاد ماندنی که از خود بجا میگذارند، نوعی سبک زندگی بخصوصی برای خود ایجاد و ترسیم میکنند که الگوی پسندیدهای برای خیلی از مردم جامعه خواهند شد. در نتیجه در این مجموعه از سبک «استانیسلاوسکی» و مِتُد اکتینگ «لیاستراسبرگ» و آخرین روش آموزشی «سنفورد مایزنر» و بداههسازی تمرینهای «جان آبوت» که آخرین شیوه بازیگری در عصر مدرنیسم است و هم چنین از بازیگر، کارگردان و نمایشنامه نویس بنام آمریکایی «دیویدمَمِت» که هوشمندترین کتاب تئاتری در زمینه ی بازیگری قرن بیست و یکم که بدعت و عقل سلیم برای بازیگران توصیف شده را در کتاب (درست و نادرست) و به تعبیری دیگر (حقیقت و مجاز) به رشته تحریر در آورده و همچنین شش درس نخست بازیگری ریچارد بولسلاوسکی استفاده شده است.
در پایان باید متذکّر شوم که این دلنوشته هرگز قصد آموزش و یا تمرینات بازیگری جهت هنرپیشگان ندارد، بلکه هدف یادآوری مطالبی است که سالیان متمادی برای آن دسته از بازیگران به خصوص (کمدینها) جمعآوری نمودهام.
لذا قرار نیست در این مجموعه نوشتاری، فرمولی ارائه بدهم یا راه و روش بازیگرشدن را آموزش بدهم. یا «مانیفیست» (بیانیه یا خطابه) ای را ارائه نمایم.
اکنون وظیفهی خود میدانم که اسامی آن دست از پژوهشگران و معلمان کارآزموده در شیوهی بازیگری که صاحب تحقیقات ارزشمند و هم چنین صاحب سبک و تکنیکهای مخصوص به خود بودهاند را نام ببرم.
سرآغاز، از نابغه این سبک و مبدع این تکنیک یاد می کنم که نزدیک به یک قرن است انقلابی در شیوهی بازیگری به وجود آورده و همه بلا استثناء در برابرش سر تعظیم فرود آورده و مانند او را شاید تا صدها سال دیگر نتوان یافت و در تهیهی این مجموعه کمک شایانی از نبوغش بردهام و امید که ذرّهای سپاسگزار روح بلند او باشم، و او کسی نیست جز کنستانتین سرگیویچ استانیسلاوسکی.
و سپس از کتاب (یادداشتهای یک بازیگر) اثر (نیکلای چرکاسف) غول بازیگری شوروی و ایفاگر نقشهای تاریخ سازش نام می برم و پس از آن از پژوهشگران و نویسندگانی که در روش آموزش بازیگری در این دلنوشته ها بهره فراوانی برده ام همچون:
بوناهیگن- ملیسا برودرـ لی مایکل کان ـ مدالین اولنک ـ ناتانیل پولاک ـ لیاستراسبرگ- رابرت پرویت- اسکات زیگلر و بالاخره نورالدّین استوار.
هنر صحنه
هنر پیشه باید مفسر عالی ترین احساسات بشری و رهرو و مربی تماشاچی باشد
استانیسلاوسکی
هنری است که قوانین مختص به خود دارد، باید به وسیلهی بازیگر کاملاً فهمیده و انجام شود، لحظاتی در نمایش هست که موقعیّتهای زیادی را برای بازی به بازیگر میدهد، تماشاگر چیزهایی را در صحنه میبیند که در زندگی حقیقی وجود ندارند. رازهای نهفته طبیعت، آخرین اکتشافات علمی، زندگی در بخشهای مختلف کرهی زمین با آداب و رسوم قومیّتها (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، خانواده،…) که همهی اینها را به چالش کشیده و گرهها را باز نموده و راه حلها را پیش روی میگذارد. زیرا مأموریت اولیه نمایش، نشان دادن مردم عادی و تقلّا برای آنچه که به خاطرش زنده هستند می باشد. و آن نشان دادن احساسات و عواطف و دعوت به همبستگی انسانی و شناخت هویّت آدمی و کوششی برای پیدا کردن (به دست آوردن) خوشبختی تا فراموش نکنیم که در همهی آثار هنری باید امید بر یأس و ناامیدی پیروز شود، هم چنانکه روز بر شب، خیر بر شر و بالاخره خدا بر شیطان پیروز میگردد و این نبرد از هبوط آدم تا پایان خلقت ادامه داشته و دارد و خواهد داشت.
افراد زیادی هستند که می خواهند به تئاتر وارد شوند. اما صحنه و پرده برای همهی آن ها جا ندارد. اگر می خواهید به آرزوی خود برسید بی تعارف باید بگویم که با کوشش و ممارست بدون هیچ گونه سرخوردگی و یأس و ناامیدی با اعتماد به نفس کامل، خود را نشان بده آنگاه جایگاهت را پیدا کن و سپس در زیر تلألؤ انوار رنگانگ صحنه، خود را به محک آزمون گذاشته و پس از تأیید قضاوت کنندگان هنر، باید مورد قبول مخاطب قرار بگیری.
در زمانهای که حقیقت و فضیلت تقریباً در تمام مسائل اجتماعی، بسیار اندک و کمیابند، جهان به تئاتر و تئاتر به بازیگرانی نیاز دارد که حقیقت روح آدمی را بر روی صحنه به نظاره گذارد، تئاتر شاید در حال حاضر تنها مکانی در جامعه است که مردم میتوانند برای دریافت حقیقت بدان روی آورند. پس تو ای بازیگر! قدر خود را بدان که تئاتر بدون تو معنا ندارد.
یک خاطره
عاشق و رند و نظر بازم و میگویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
حافظ
وقتی که از سال ۱۳۹۰ تصمیم بر آن گرفتم که نوشتههای پراکنده خود را به صورت مجموعهای که در پیش رو دارید تنظیم و تدوین کنم سعیام بر آن بود که لااقل گزارشی حتی اندک از فعالیّتهای مراکز هنری و ادارات وابسته به وزارت فرهنگ و هنر اسلامی به دست آورم اما میسّر نشد تا اینکه تصادفاً کتاب بسیار وزین «بیان بدنی بازیگر» ترجمهی دکتر قطبالدین صادقی به دستم رسید که در شروع آن کتاب عملکرد یکسالهی وزارت فرهنگ و هنر اسلامی به چاپ رسیده بود.
لذا وظیفهی خود دانسته تا این گزارش را که محصول سال۱۳۹۴ میباشد عیناً نقل کنم تا شما خواننده گرامی شاهد باشید که از سوی ارشاد چه هزینههایی چه با ربط و چه بی ربط میشود و هیچ سود و خروجی مفیدی عاید این مردم هنر دوست و هنرشناس نمیشود.