اخبار انجمن ها, اخبار خانه تئاتر, اخبار نمایش و اجرا, موسسه فرهنگی هنری خانه تئاتر

معرفی برگزیدگان آثار برتر ادبیات نمایشی همراه با بزرگداشت بیضایی و یادی از شهلا لاهیجی

آیین پایانی دهمین دوره‌ انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران با معرفی برگزیدگان، نکوداشت بهرام بیضایی و یادی از شهلا لاهیجی برگزار شد.

به گزارش ستاد خبری دهمین دوره‌ی انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران، در آغاز این مراسم که شام‌گاه جمعه ۲۹ دی ماه در تالار ناصری خانه‌ هنرمندان ایران برپا شد، حمیدرضا نعیمی، رئیس کانون‌نمایش‌نامه‌نویسان و مترجمان تئاتر ایران که اجرای برنامه را بر عهده داشت، بعد از خوشامدگویی به حاضران، جایزه‌ی ادبیات نمایشی را یکی از افتخارات کانون نمایش‌نامه‌نویسان دانست که به هیچ جریان سیاسی و حزبی وابسته نیست بل‌که به صورت صنفی برگزار می‌شود.او ابراز خرسندی کرد که با وجود همه سختی‌ها این جایزه به حیات خود ادامه داده و طی ۱۸ سال، به دهمین دوره خود رسیده است.

نعیمی هم‌چنین ابراز امیدواری کرد که جایزه‌ ادبیات نمایشی فراتر از یک رویداد ملی و ویژه همه کشورهای فارسی زبان برگزار شود.این نمایش‌نامه‌نویس با اشاره به مشکلاتی که در این مدت گریبان‌گیر هنرمندان تئاتر بوده است، افزود: روزهای سختی را سپری کردیم و از همه تلخ‌تر از دست دادن دوستان و همکاران عزیزی است که جای‌شان خالی و یادشان سبز است.به دنبال این سخنان، تصاویری از نمایش‌نامه‌نویسان و هنرمندان تئاتر که در دو دهه‌ گذشته عضو کانون نمایش‌نامه‌نویسان بودند یا با این جایزه همکاری داشته‌اند و از دنیا رفته‌اند، هم‌چون اکبر رادی، محمود استادمحمد، حمید سمندریان، جعفر والی، امیر کاووس بالازاده، سعید تشکری، حسن مشکلاتی، محمدعلی بخشنده، هوشنگ آزادی‌ور، فرامرز بهبود، جواد اعرابی، محمد محمدعلی، افسانه محمدی و … پخش شد.


سپس محمد رحمانیان، دبیر دهمین دوره جایزه ادبیات نمایشی در سخنان کوتاهی از نامهربانی‌هایی گفت که در حق این جایزه صورت گرفته و افزود این همه خلف وعده و بی‌مهری را باور نمی‌کردم. او البته اضافه کرد قصد ندارد از نامهربانی‌ها گله کند و به جای آن از حامیان این جایزه بخصوص محمد مهدی عسگرپور، مدیر عامل خانه هنرمندان ایران سپاس‌گزاری کرد و گفت: در شرایطی که هیچ یاری‌گری نداشتیم و هیچ سالنی را در اختیارمان نمی‌دادند، آقای عسگرپور از ما حمایت کرد.در ادامه، بهزاد صدیقی، دبیر اجرایی این دوره از جایزه و سخن‌گوی هیات مدیره کانون نمایشنامه‌نویسان و مترجمان تئاتر ایران نیز سخنرانی خود را به این شرح ارایه کرد:«صدایی به گستره‌ تاریخ … بر این باورم ما هر چه از نمایش‌نامه‌نویسی سخن بگوییم، کم گفته‌ایم. چه آن‌که نمایش‌نامه‌نویسی ما در طول این سال‌ها، از زمانی که میرزافتح‌علی آخوندزاده قدم در این راه گذاشت تا همین ام‌روز، با فراز و نشیب‌های زیادی ‌هم‌راه بود و نمایش‌نامه‌نویسان ما رنج‌های بسیاری را از سرگذراندند و پای‌مردی‌های متعددی از خود نشان دادند تا بدین‌جا رسیدند؛ جایی که هنوز برخی از مدیران فرهنگی و غیر فرهنگی و به دنبال آنان دست‌گاه ممیزی، شما بخوان دست‌گاه سانسور و حذف، نمایش‌نامه‌نویس را هم‌چون خاری در چشم خود نه، که خاری در پیکره‌ خود می‌بینند. علاوه بر این، هنوزاهنوز می‌بینیم که نمایش‌نامه‌نویسی به عنوان شغل پذیرفته نشده و به تَبَع آن، به عنوان یک صنف رسمی درنیامده است؛ هنوز ما با الف‌بای شغل و حرفه‌مان در حال نه فقط تفهیم و توضیح، که در حال جدال و جنگ هستیم، هنوز وزارت‌خانه‌های کار و فرهنگ دچار شک و تردیدند که آیا می‌توانند نمایش‌نامه‌نویسی را به عنوان حرفه و شغل، پذیرا شوند یا نه؟ از آن سو، حدود شش دهه از تدریس رشته‌ ادبیات نمایشی در دانشگاه‌های ما می‌گذرد، اما باز هم هنوز آقایان تردید دارند که نمایش‌نامه‌نویسی، شغل و حرفه محسوب می‌شود یا نه؟! پس می‌بینید که سیاست یک بام و دو هوایی در عرصه‌ فرهنگ، چه بلای خانه‌مان‌سوزی بر جامعه‌ نمایش‌نامه‌نویسان آوار کرده است. از این‌ها بگذریم که گفتنی درباره‌ رنج و مشقت نمایش‌نامه‌نویسان بسیار است و اگر واقعا بخواهیم از تک-تکِ آن‌ها سخن به میان آوریم، هم سخن به درازا می‌کشد و هم مثنوی هفتادمن کاغذ می‌شود. باری، به ایست‌گاه دهمین دوره‌ انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران رسیده‌ایم؛ جایی که برآنیم در شبی به‌یادماندنی و در آخرین ماه‌های سال هزاروچهارصدودو خورشیدی، یک بار دیگر بر ارزش‌های هنری و فرهنگی نمایش‌نامه‌نویسی اِم‌روز ایران تأکید کنیم و یادآور شویم که ما نمایش‌نامه‌نویسان، با همبستگی وهمراهی یک‌دیگر می‌توانیم تیره‌گی‌های جامعه را بزداییم و روای و تصویرگر راستین زمانه‌مان باشیم،؛ صدای آنانی باشیم که زندگی را معنا می‌بخشند و جفایی را که بر انسانِ گذشته و معاصر شده، تصویر می‌کنند؛ صدایی به گستره‌ی تاریخ که در هنگامه‌ها و تلاطمات سیاسی و اجتماعی، سخن‌هایی از جنس زمانه‌ خود را بر کاغذ‌ها و مونیتور سپید خود نقش می‌زنند، آن هم چه نقش‌زدنی که اِمشب، در آیینی باشکوه به‌ جشنش نشسته‌ایم و به احترام‌شان کلاه از سر برمی‌گیریم و به یادشان درود می‌فرستیم؛ چه آنان که در این‌جا حضور دارند، چه آنان که به اجبار کوچیده‌اند و چه آنان که دست تقدیر، عمرشان را کوتاه کرده از این سرای خاکی؛ از میرزاآقا تبریزی تا عباس نعلبندیان، از عباس نعلبندیان تا اکبر رادی، از اکبر رادی تا بهمن فرسی، از بهمن فرسی تا ابراهیم مکی، از ابراهیم مکی تا بهرام بیضایی، از بهرام بیضایی تا خسرو حکیم‌رابط، از خسرو حکیم‌رابط تا اسماعیل همتی، از اسماعیل همتی تا محمد یعقوبی و از محمد یعقوبی تا نغمه ثمینی و از نغمه ثمینی تا همین امروز … تا درودتان بدرود! »

در بخش بعدی برنامه، با حضور اعظم کیان افراز، مدیر نشر افراز، شهرام گیل‌آبادی و حسین کیانی، از مرتضی کاردر، مدیر نشر «هرمس» و محمد نباتی مقدم، مدیر نشر «عنوان» به دلیل فعالیت‌شان در زمینه انتشار نمایش‌نامه و کتاب‌های تئاتری تقدیر شد.

اعظم کیان افراز با خواندن یادداشتی دربار‌‌ه‌ی شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» که اخیرن از دنیا رفته است، از تلاش او برای آزادی بیان و مبارزه با سانسور و توجه به زنان و هم‌چنین از حمایت جامعه تئاتری برای بازگشایی نشر «افراز» که در مقطعی تعطیل شده بود، تقدیر کرد.

بعد از پخش تصاویری از آثار بهرام بیضایی، تقدیر از این چهره‌ی فرهنگی و هنری با حضور جواد مجابی، حمید امجد، محمد رحمانیان، افشین هاشمی و ایرج راد انجام شد.

در این بخش حمید امجد یادداشتی را درباره بیضایی خواند که متن آن به شرح زیر است:«افتخار به چه کارِ او می‌آید؟ بزرگداشت‌ها قرار است چی به او بدهند؟ ـــ به او که هرگز چیزی برای خود نخواست. جست‌وجوهایی که کرد، پیِ گم‌شده‌های هزاره‌های‌مان بود. زبانی که ساخت برای مکالمه‌ای بود که نداشتیم. نقش‌هایی که زد گرته‌ سایه‌روشن‌های هر نگاره‌ بازجُسته از هزاران کتابِ سوخته بود. برگ‌هایی که نوشت ـــ‌برگ‌های درختِ سخنگو، روایتگرِ ریشه‌های کهنش‌ـــ آینه‌هایی بود تا در آن خودمان را بیابیم؛ زبان‌گشودن به قصّه‌ای که در آن خودمان را روایت کنیم. مجالی اگر جُست برای دیدن بود و نشان‌دادنِ نادیده‌ها و بی‌نشان‌ها، به‌قلم‌آوردنِ ازقلم‌افتاده‌ها و به‌حساب‌آوردنِ به‌حاشیه‌رانده‌ها ــ مهم‌ترین‌شان: فرهنگ. چراغی اگر خواست برای روشن‌کردنِ صحنه‌های‌مان بود. یادی اگر کرد، نامی اگر بُرد، از مادران و پدران‌مان بود. از سوی چشمش مایه گذاشت تا ما خودمان را ببینیم. موی سیاهْ سپید کرد تا دست از سیاه‌وسپید دیدن برداریم. پشتش خمید و زخم‌ها برداشت تا قصّه‌ی پشت‌خمیده‌ها و زخم‌برداشته‌ها را بگوید. هر فرصت که به‌دست آورد، حاصلش گنجی بود برای ما.روزِ روزش هم نه حشمت‌وجاه خواست نه آمده بود که بارِ خود ببندد. و «بارِ خود بستن» واقعاً آسان‌تر از‌ آن بود که از او برآید. کی نمی‌دانست که نام و نان در تولیدِ قالبی و عادتی‌ست؟ و او، به‌رغمِ نصایحِ خیرخواهانه و حتی تنبیهاتِ مشفقانه‌ مدیرانِ قالبی و عادتی، منتقدانِ قالبی و عادتی، همکارانِ قالبی و عادتی، و نهایتاً تماشاچیانِ قالبی و عادتی، نخواست که عبرت بگیرد، و همچنان به مخاطبانی فراتر از قالب و عادت امید بست. روزِ روزش نخواست، امروز افتخارِ پیشکشی به چه کارش می‌آید؟ و حالا ما اهلِ این حرفه‌ی انکارشده، این حرفه‌ی کوچک‌شده و اضافی‌انگاشته، این حرفه‌ ازنظرِ اداریْ زائد و ازنظرِ اقتصادیْ زیان‌بار، این حرفه‌ ازنظرِ ممیّزیْ مشکوک و ازنظرِ مدیرانْ مسئله‌ساز، این حرفه‌ مرغِ عروسی و عزا، چی داریم که به او بدهیم؟ به او ـــ که بزرگداشت‌ها هرروزه (با این‌همه حرف و حرف و حرف) اعتباری به او نمی‌دهند، خودْ اعتبار از کار و کار و کارِ او می‌گیرند. بزرگداشتِ او؟ ــ من فقط می‌دانم سوی دریا که می‌روی، زیاد فرقی نمی‌کند دست‌خالی بروی یا مُشتی (چه فرق می‌کند؛ مَشکی) آب هم برای پیشکشی برده باشی. (قصّه‌ی سَبوی اعرابی و آبِ دجله یادتان هست؟) مهم این است که در بازگشت، به‌قدرِ وسع، از آبِ دریا سهم گرفته باشی. خانم‌ها و آقایان، حالا که هنوز در دی ماهیم، پیشنهاد می‌کنم باز یک وامِ دیگر از او برای اعتبارِ حرفه‌ی خودمان بگیریم: زادروزش را ـــ که با نامِ بزرگِ دیگری از همین حرفه نیز در پیوند است. می‌خواهم پیشنهاد کنم پنجمِ دی را اگر نه «روزِ ملّیِ تئاتر» (چون آن تصمیم را جمعی فراگیرتر از این کانون باید بگیرد)، پس به رأیِ این کانون، «روزِ ملّیِ نمایشنامه‌نویس» نام بگذاریم. و چون می‌دانم باز با نگاهِ نیمی پرسشگر و نیمی آزرمگین، تلخندی خواهد زد و خواهد گفت «چه اصراری‌ست با این ‌یک تیر و دو نشانْ هم مرا معذّب کنید و هم بهانه‌ دستِ آن‌ها بدهید که اصل و فرعِ حرفه را ـــ‌یکجا‌ـــ نمی‌خواهند؟»، پیشاپیش به یادِ او و خودمان و بقیه می‌آورم پنجمِ دی با نامِ اکبر رادی هم پیوند دارد.و او، دوستِ دیرینِ رادی، حتماً مخالف نیست که یاد و نامِ رفیقِ رفته را با روزِ ملّیِ این حرفه گره بزنیم.

صحبتِ نام‌های دیگر شد و یاد کنم از شهلا لاهیجی، که طیّ تقریباً سی‌وپنج سالْ ناشرِ ثابتِ آثارِ بهرام بیضایی بود (‌پس همه‌ ما طیّ سالیان از حاصلِ عمرش بهره‌ها بردیم‌) و در دی ماهِ امسال رخت از جهان کشید. خیره به جای خالیِ او، می‌اندیشم حتی وقتی برای جشنی جمع می‌شویم و برای گفتنِ حرف‌های خوش دهن باز می‌کنیم، باز چقدر خوش و ناخوش، چقدر سور و سوگ، چقدر تلخی و امید، چقدر اشکِ شوق و اشکِ اندوه به هم آمیخته است. مثلِ آثارِ او. مثلِ خودِ این حرفه. مثلِ روزِ پنجمِ دی.»

در بخش نکوداشت استاد بهرام بیضایی، محمد رحمانیان هم پیام بهرام بیضایی را که به مناسبت بزرگداشتش نگاشته بود، قرائت کرد. بیضایی در این پیام نوشته است: «به هر نمایش‌نامه‌نویسی و کانون نمایش‌نامه‌نویسان ایران دُرود! نگفته‌های دیروز، اندکی گفته شده و بسیاری مانده و حرف‌های فردا دیگر است! هر دَمی همان دَم است که باید پایید، و دیرتر دنبالِ آن‌چه به دست نیاید بیهوده می‌دویم! زمان‌های از کَف رفته و فرصت‌های باخته را آوارِ ما کردند و ما آوارِ آیندگان نکنیم! شما را سپاس می‌گویم و سر خم می‌کنم- به لطف شما که مرا یادید و کاش شایسته‌ی این همه مهربانی باشم! با آرزوهایی هر چه بزرگ‌تر برای فردای نمایش ایران، که بر دوش ِ فرهنگ و همت و خلاقیت شما و نویسندگان در راه است! پنجاه روز پیش از دم فرو بستن‌اش، خانم شهلا لاهیجی که خدمات فرهنگی‌اش بر کسی پوشیده نیست در واپسین گفت‌وگوی راه دور، ناگهانی و برای نخستین بار خواست از خودمان چیزی برای او بفرستیم. ما گیج شدیم و نفهمیدیم چی! از آن پس تماس ممکن نشد و بارها بازپرسیدن مژده و من از خودمان در روزهای بعد به جایی نرسید؛ و حالاست که فکر می‌کنم شاید چیزی باید می‌بود که ما را هم‌بسته‌تر کند! پس اینک با سپاس‌گزاری بیکران از کانون و با اجازه‌ی شما‌، این لطف را که به من دارید با فروتنی به خانم شهلا لاهیجی تقدیم می‌کنم- به پاس ایستادگی‌اش برای آزادی قلم، و آن‌که این همه سال درگیری مرا با ممیزی کتاب از گردنم برداشت و با پشتیبانی متن، میان ما سپر شد. یادش یاد که همواره از هر سپاس‌گزاری بی‌نیاز بود. پایدار باشید- جهان بیدار و فردا بر همه روشن باد!»

سپس متن دیپلم افتخار کانون نمایش‌نامه‌نویسان توسط نعیمی خوانده و این لوح همراه با تندیس خیال دهمین دوره به رحمانیان به نمایندگی از بیضایی اهدا شد.

در این برنامه با اجرای قطعاتی از نمایش‌نامه‌های برگزیده‌ نه دوره‌ی گذشته این جایزه، مروری بر این آثار انجام شد.

برای این یادآوری، تصاویر ضبظ‌شده‌ای از پانته‌آ پناهی‌ها و علی عمرانی پخش شد که برخی از این نمایش‌نامه‌ها را روخوانی کردند. هم‌چنین بخش‌هایی از دیگر نمایش‌نامه‌های برگزیده دوره‌های قبلی با اجرای زنده دو تن از هنرجویان تئاتر محمد رحمانیان، اجرا شد.

بر همین اساس، نمایشنامه‌های «یک دقیقه سکوت» نوشته‌ی محمد یعقوبی، «یک اتاق با دو در» نوشته‌یدمحمود ناظری، «خانه» نوشته‌ی نغمه ثمینی، «روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردی‌بهشت»، نوشته‌ی محمد چرم‌شیر ، «راز حرم سلطان» نوشته‌یشارمین میمندی‌نژاد، «کپنهاگ» نوشته‌ی مایکل فرین با ترجمه‌‌ی حمید احیا، «سپنج رنج و شکنج» نوشته‌ محمود استادمحمد، «خداحافظی نکردی با نجمه سورچی» نوشته‌ی حمید آذرنگ، «کوکوی کبوتران حرم» نوشته‌ی علی‌رضا نادری، به عنوان برگزیدگان نه دوره‌ قبلی این جایزه، نمایش‌نامه‌خوانی شدند.

سپس برگزیدگان بخش ترجمه‌ با حضور دو تن از داوران این بخش دکتر سهیلا نجم و دکتر عرفان ناظر و هم‌راهی دکتر مصطفی مختاباد معرفی شدند.

عرفان ناظر بیانیه هیات داوران بخش ترجمه را ارائه کرد.

پس از آن، نفیسه کریمی، مترجم نمایش‌نامه «رد ترس» و حمید احیا مترجم نمایش‌نامه‌ «زنده است یا مرده» مورد تقدیر قرار گرفتند.

احیا که در خارج از کشور زندگی می‌کند، طی یادداشتی که توسط‌، حمید دشتی‌ مترجم و دبیر بخش نمایش‌نامه‌ انتشارات حکمت کلمه‌ خوانده شد، از بهرام بیضایی و زنده یاد محمد کوثر و نیز حسین (پرویز) پرورش یاد کرد.

در ادامه، جایزه‌ برگزیده‌ بخش ترجمه شامل تندیس خیال، دیپلم افتخار و بسته‌ی فرهنگی به محمد رضا خاکی، مترجم نمایش‌نامه‌ «همه پرندگان» نوشته وجدی معود اهدا شد.

خاکی توضیحاتی درباره نویسنده‌ این‌نمایش‌نامه که اصالتن لبنانی است و به فرانسه مهاجرت کرده و به فرانسوی می‌نویسد‌، مطرح کرد و سپس گله‌ها و انتقادهایی را یادآور شد.

این مدرس و کارگردان تئاتر گفت: سال‌ها در دانشگاه تدریس کرد‌ه‌ام اما ناگهان مرا از کار برکنار کردند و این در حالی است که در دوران فعالیتم حتا یک روز غیبت نداشتم و علاوه بر این بازنشستگی ناگهانی، بخشی از حق و حقوقم را نیز نپرداختند.

او از نمایش‌نامه‌ای گفت که سال‌هاست در صدد اجرای آن است ولی هنوز فرصت اجرا پیدا نکرده و از برخی کینه‌توزی‌های شخصی در تئاتر ابراز تأسف کرد.

خاکی ادامه داد: من معلم بودم در حالی‌که باید بازی‌گر می‌بودم و قبل از سفرم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور، تصمیم گرفتم بازیگری را کنار بگذارم تا به یک‌سری جریان‌ها آلوده نشوم و شرمنده‌ خودم نباشم. به طور اتفاقی مترجم شدم و کار ترجمه هم این گونه نیست که بتوان کتابی را با گوگل‌ ترجمه کرد بل‌که ترجمه‌ی هر اثر، یک انتخاب است.

او با اشاره به ویژگی‌های نمایش‌نامه‌ «پرندگان» افزود: هیچ نمایش‌نامه‌ای به زیبایی این متن درباره‌ مادران فلسطینی نوشته نشده ولی متاسفانه هنوز در ایران اجرا نشده است.

خاکی با بیان این‌که برخی از نمایش‌نامه‌هایش در دست یکی از ناشران زندانی شده‌اند، از شمارگان اندک کتاب‌های نمایشی ابراز تاسف کرد و گفت: در حالی‌که سالانه بیش از ۱۵۰۰ فارغ‌ا‌لتحصیل تئاتر داریم، تیراژ کتاب‌های نمایشی ما بسیار اندک است.

سپس برگزیدگان بخش نمایش‌نامه‌های اقتباسی با حضور نادر برهانی مرند، عباس جهانگیریان و بهزاد صدیقی معرفی شدند.ابتدا دو تقدیر انجام شد که بر اساس آن صحرا رمًونیان، برای نمایش‌نامه‌ی «وازریک مرده است» و مهدی میرباقری برای نمایش‌نامه «سیاوش در آتش» تقدیر شدند.

صحرا رمضانیان بیان کرد که سال گذشته قرار بوده نمایش‌نامه‌اش روی صحنه برود ولی اجازه‌ی اجرا پیدا نکرده است. او جایزه‌ خود را به همه نویسندگان دربند تقدیم کرد.

جایزه‌ برگزیده‌ بخش نمایش‌نامه‌های اقتباسی به نغمه ثمینی و محمد رضایی راد، نویسندگان نمایش‌نامه «به گزارش زنان تروا» اهدا شد. رضایی راد، بخشی از یکی از تک‌گویی‌های این نمایش‌نامه را اجرا و جایزه‌ خود را به دختران سرزمین‌مان تقدیم کرد.

در بخش بعدی برنامه، برگزیدگان بخش نمایش‌نامه‌های تالیفی با حضور محمد امیریاراحمدی، افشین هاشمی و حسین کیانی معرفی شدند.در این بخش از تهمینه محمدی، نویسنده نمایش‌نامه‌ «فاجعه مراقب همه چیز است» و محمد مساوات برای نمایش‌نامه‌ به خاطر ماهان تقدیر شد.تهمینه محمدی از جامعه‌ی تئاتری خواست در کنار هنرمندان حذف شده بایستد تا بتوانیم با اتحاد و هم‌دلی، یک خانواده‌ی واقعی را در تئاتر تشکیل بدهیم.سپس جایزه‌ برگزیده‌ این بخش، به حمید امجد برای نمایش‌نامه‌ی«وقت خوش» اهدا شد.

امجد در سخنان کوتاهی با اشاره به سخنان محمدرضا خاکی، خطاب به او گفت: از تلخی‌ها و دشمنی‌هایی گفتید که خیلی از خاطرات غم‌انگیز را برایم زنده کرد. همه عمرم زحمت کشیده‌ام تا وارد برخی بازی‌ها و اداها نشوم چراکه شرافت هزینه دارد.او با اشاره به حضور برادر بزرگ،ترش در این برنامه افزود: شنیدم برادر بزرگم در این مجلس است. در زندگی‌ام مدیون او هستم که مرا به کتاب و کتاب‌خوانی سوق داد و این جایزه را به او پیشکش می‌کنم .

در بخش پایانی برنامه از حامیان این جایزه شامل شرکت جارچی، سایت تیوال، خانه تئاتر، خانه هنرمندان ایران، مرکز و انجمن هنرهای نمایشی ایران، نشر افراز، نشر قطره و … تقدیر شد. این مراسم که کارگردانی آن بر عهده‌یامیر اثباتی بود، با پخش یکی از دیالوگ‌های نمایش‌نامه‌ «مجلس قربانی سنمار» نوشته بهرام بیضایی با این مضمون که «آری مردمان به آن ارزند که می‌سازند و آنچه می‌سازند، صورت ایشان است» و با همراهی موسیقی به پایان رسید. 

جواد مجابی، محمد امیریاراحمدی، مصطفی مختاباد، ایرج راد، شهرام گیل‌آبادی، سلما سلامتی، فارس باقری‌، جمشید جهان‌زاده، فرزانه نشاط‌خواه، محمود حدادی، اعظم کیان‌افراز، محند نباتی‌مقدم، ابراهیم حسینی، مریم منصوری‌، آرام محضری، آرمان طیران، شهرام ابوالقاسمی، علی معتضدی، فرهاد امینی، ویدا دانشمند، ژیلا اسماعیلیان، علی عابدی، میلاد اکبرنژاد، آرمان طیران، یوسف تیموری، فخری سلیمی و و … برخی از شرکت‌کنندگان این آیین بودند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *