درباره تئاتر ملی و عناصر ضرور و بنیانی آن تلقی و نظرات متفاوت است. درباره اینکه تاتر ملی چیست و یا چه میتواند باشد و از چه بافت و حرکتی باید برخوردار شود، سالهاست که بین فعالان نمایش گفتوگوها و مباحثی در جریان بوده و هست. همچنین بارها خواندهایم که هنرمندان و فعالان نمایشی، هریک به مناسبتی نظرات و عقاید خود را درباره تئاتر ملی نوشته و یا در مصاحبهها گفتهاند. از آنجا که این گفتوگوها مبنا و دلایلی یک جانبه (و نه متقابل) داشته یا احتمالا مصاحبهگر اهلیت و پختگی لازم را نداشته، طبعا نمیتوانسته است حاصلی مستند، علمی و مدون داشته باشد.
بدیهی است طرح مسئلهای با این اهمیت، پرسشگر و پاسخگویی صاحبنظر و بصیر میطلبد. پیشزمینهای حرفهای میخواهد و چه بهتر که افزون بر آن، این عقاید الزاما باید از میان پژوهشهایی مستمر و با هدف دیدگاههایی معین و معقول سر برکشد، نه از گفتوگوهای موسمی و بیتعمق. اینها که در نشستها و گفتوگوهای «رودرو» در سیمنارها و نوشتارهای مستدل شدنی است؛ مهمتر اینکه این تبادلها الزاما باید در فضایی سالم و دوستانه انجام پذیرد. فضایی باز و آزاد، به دور از سلطهجویی و یکسره عاری از تلاشهای «متولیانه» که این عارضه آخر تا امروز بدترین بلای جان نوجویی بوده است.
این تجربه را اهل نمایش ما نکردهاند: تجربهی این که چگونه میشود نظر داد و عقیدهای را به میان گذاشت اما تلاشی مستمر برای «مجاب» کردن مخاطب انجام نداد (یعنی عدم تمایل به سلطهجویی) یا چگونه میتوان عقیدهای ابراز کرد و به دنبال آن کوشش مصرانهای حتی برای قانع کردن طرف مقابل نکرد (یعنی عدم تمایل به زعامتخواهی). آیا نمیشود به نظر و عقیده خود هویت و جوهر مستقل بدهیم؟ آیا نمیشود عقیده و رهیافتی را به میان بگذاریم و از آن فاصله بگیریم تا آن یافته به راستی اگر جاذبه و توانایی و جوهر قابل قبولی دارد خودبهخود، بیهیچ اصراری، دیگران را به سوی خود جلب کند؟
به گمان من آزادهترین و عاقلانهترین شیوه برای رسیدن به تحول، چنین شیوهای ااست. اسلوبی حتیالمقدور هرس شده از خودکامگیهای جاری و ساری….
برگرفته از کتاب «تئاتر، هویت و نمایش ملی» از مجموعه تئاتر و قلم، نوشته عباس جوانمرد، ناشر: انتشارات قطره، ۱۳۸۳