حسن پارسائی
آیا می توان نمایشنامه ای نوشت و اجرا کرد که شخصیت محوری آن اساسأ روی صحنه حضور مستقیم و عینی نداشته باشد؟ پاسخ به این پرسش را باید در نمایشنامه و نمایش “سه شب با مادوکس”به نویسندگی “ماتئی ویسنی یک”جستجو کرد.
یک بیلیاردباز به نام ” مادوکس” قبلأ به مدت سه شب با یکی از پرسوناژهای نمایش بوده و با او بیلیارد، بازی کرده است و در زمان کنونی نمایش با توجه به شواهد و قرائنی که متناوبأ و با ورود پرسوناژهای دیگربه صحنه، تدریجأ بیشتر می شود، گویا ” مادوکس” می خواهد آنجا را ترک کند و به جنوب برود؛ آنچه این خط روایی مختصر و حتی ناقص از پرسوناژ مورد نظر بیان می کند، نکته چندان جالب و مهمی نیست ، اما تلاش پرسوناژهای دیگر که هر کدام به نحوی به او نزدیک و یا از او خبرهائی دارند و می خواهند هر طور شده از رفتن او جلوگیری کنند، نمایش ” سه شب با مادوکس” به کارگردانی ” شیوا دیناروند” را به اجرائی ” معما محور و پازل گونه” تبدیل نموده است : پازل اصلی همانا تأکید بر ” کیستی مادوکس” و عملأ ” شخصیت پردازی” او است.
” مادوکس” یک “غایب حاضر” است. او هرگز وارد صحنه نمی شود وهیچ تماشاگری او را نمی بیند، اما از طریق ُخرده روایت ها و نوع واکنش های عاطفی پرسوناژهای حاضر در صحنه نسبت به او،که به کمک دیالوگ ها و حالات پرسوناژ های دیگرنمایش میسر و ممکن شده، عملأ شخصیت پردازی “مادوکس غایب” بهتر و کامل تر از شخصیت پردازی سایر پرسوناژهای حاضر در صحنه محقق شده است: این نکته را باید برجسته ترین ویژگی متن و اجرای”سه شب با مادوکس” به حساب آورد: عملأ به گونه ای زیبا و دراماتیک کنجکاوی ، احساسات و حتا ذهنیت تماشاگران نسبت به ” مادوکس” برانگیخته می شود؛ این که پرسوناژهای حاضر در صحنه بتوانند مانع رفتن “مادوکس” بشوند یا اساسأ دراین کار موفق نشوند مهم نیست، مهم آن است که تماشاگران پرسوناژ غایب، یعنی”مادوکس” را که حتا یک لحظه هم ندیده اند، عملأ می شناسند و چه بسا این آرزوی زیبا راهم بکنند که:”ای کاش ما هم او را می دیدیم.”
درطراحی صحنه، طرح واقع گرایانه با یک ذهنیت انتزاعی نمایشی ترکیب شده و پارتیشنی دوسویه در انتهای صحنه تدارک دیده شده که کلیت آن شبیه یک عینک خاص و بزرگ است؛ این عینک که چشمی هایش به شکل یک چندضلعی در نظرگرفته شده،می تواند نشانگرنگاه و حتا بصیرت نامتعارف آدم ها باشد.جلو این عینک بزرگ، چهار چوب مستطیل شکل و سبز رنگ میز بیلیارد که محل ضربه زدن به گوی های رنگارنگ است،به شکل یک مربع بزرگ تغییر یافته و تمامأ با کف صحنه، هم سطح شده است، طوری که می توان به فضای داخل آن پا گذاشت و میان گوی ها قدم زد : در این طراحی صحنه موضوع آمیختگی بازی بیلیارد با زندگی آدم های نمایش مورد تأکید قرار گرفته و در نتیجه، کارکرد نمایشی آن مناسب و کاربردی است. ” علی ساسانی نژاد” با این طراحی صحنه به قرینه عملکرد نویسنده سادگی مضمون و محتوای نمایش را تا حدی معمائی کرده و همزمان اجرا را در رابطه با موضوع محوری نمایش دراماتیک تر کرده است.
ازویژگی های قابل تأمل نمایش، همراهی و همخوانی بسیار تأثیرگذار و کاربرد هوشمندانه ” موسیقی” در تعمق بخشیدن به بن مایه های حسی دیالوگ ها و حالات بازیگران است: این موسیقی که به طور زنده توسط نوازنده و درگوشه سالن اجرا می شود، حاصل همکاری ” یکتا اعتمادی” و ” یونس اسکندری”است:موسیقی مورد نظر، فراز و فرودهای عاطفی را از آغاز تا پایان اجرا به ریتم و ضربآهنگ خود نمایش تبدیل کرده است.
بازی های بازیگران ، خصوصأ بازی ” بهاره رهنما” و ” مسعود کرامتی ” قابل تأمل و زیباست. کارگردانی ” شیوا دیناروند” خوب و نسبتأ هوشمندانه و جایگاه مند است، فقظ ایرادی وجود دارد: شیوه بیان مرد جوان نمایش تند و صرفأ برای خود است؛ ضمنأ با توجه به بزرگی سالن و نارسائی صدای دو نفراز بازیگران بهتر بود کارگردان میزانسن اولیه حضور دو پرسوناژ مربوطه را کمی جلوتر و نزدیک تر به تماشاگران درنظرمی گرفت وچارچوب بزرگ و سبز بیلیارد هم کمی به جلو کشیده می شد یا آن که بازیگران بلندتر حرف می زدند، زیرا در تئاتر، دیالوگ در وهله نخست برای فهم تماشاگران است ودر وهله دوم به خود بازیگران تعلق دارد.
بقیه امور فنی صحنه، از جمله طراحی و کاربرد نور یکسان و طراحی لباس ها نیز مناسب اند.
اجرای نمایش ” سه شب با مادوکس” به نویسندگی ” ماتئی ویسنی یک ” و کارگردانی ” شیوا دیناروند” که هم اکنون در تالار حافظ اجرا می شود در کل، نمایشی تأمل برانگیز و دیدنی است.