لوده‌بازی کمدی اغراق‌آمیز است

کتاب دلنوشته‌های تئاتری نوشته بابک والی در دست انتشار است. این کتاب پژوهشی در باب شکل‌گیری بازیگری در نمایش‌های کمدی است. بخش‌هایی از این کتاب به مرور در سایت خانه تئاتر منتشر می‌شود.

در مقدمه طنزآوران این‌گونه آمده است

هر گردویی گرد است، اما هر گردی گردو نیست. هر طنزی هم خنده‌دار است، اما هر نوشته‌ی خنده‌داری طنز نیست. ممکن است هجو، هزل و یا فُکاهه باشد.

قدمای ما با آنکه معنی طنز و فُکاهه را می‌دانسته‌اند، از آنها به عنوان شکل‌های ادبی نام نبرده‌اند. آنان مضاحک را در دو شکل هجو و هزل تعریف کرده‌اند. کاشفی سبزواری پا فراتر نهاده و در بدایع‌الافکار فی‌ صنایع الاشعار، مطایبه را هم تعریف کرده است. از نظر او مطایبه، هزلی است معتدل، که ما امروز آن را فُکاهه می‌نامیم.

در تعاریف قدما، هجو در برابر مدح قرارگرفته است و هزل در برابر جد. هر اصطلاحی را با ضدّ آن بهتر می‌توان شناخت و تعریف کرد. می‌توانیم چهار اصطلاح هجو، طنز، هزل و فُکاهه را به عبارت امروز، این طور تعریف کنیم:

هجو، یعنی به تمسخر گرفتن عیب‌ها و نقص‌ها به منظور تحقیر و تنبیه، از روی غرض شخصی؛ و آن ضد مدح است.

طنز، یعنی به تمسخر گرفتن عیب‌ها و نقص‌ها به منظور تحقیر و تنبیه، از روی غرض‌ اجتماعی؛ و آن صورت تکامل یافته هجو است.

هزل، یعنی شوخی رکیک به منظور تفریح و نشاط، در سطحی محدود و خصوصی؛ و آن ضدّ جِدّ است.

فُکاهه، یعنی شوخی معتدل به منظور تفریح و نشاط، در سطحی نامحدود و عمومی؛ و آن صورت تکامل یافته‌ی، هزل است.

 

 

به عبارت دیگر:

طنز، هجوی است از روی غرض اجتماعی

فُکاهه، هزلی است دارای جنبه‌ی عمومی

به طوری که از این تعاریف برمی‌آید در هجو و طنز، نیش وجود دارد و در هزل و فُکاهه، نوش. به عبارت دیگر، خنده‌ی هزل و فُکاهه، نوشخند است و خنده‌‌ی هجو و طنز، نیشخند.

بدیهه‌سازی نمایشی

هرگونه شکل نمایشی که گفتگو و صحنه‌سازی‌اش بی ‌آن که دست‌نوشته‌ای در کار باشد به وسیله بازیگران، بی‌ هیچ گونه زمینه‌چینی قبلی فی‌البداهه ساخته می‌شود. در تماشاخانه‌های معاصر و نیز در آموزش بازیگری، این شگرد مورد استفاده است. بدیهه‌سازی ممکن است در بخشی از یک نمایش، به ضرورت احساس نیاز تماشاگر و تشخیص بازیگران، و یا در کل یک نمایش شکل بگیرد.

بازیگران دوره‌گرد و بازیگران تقلید ایرانی از این شگرد استفاده‌های بسیار می‌کنند. این بازیگران گاه به ضرورت وضع و حال مجلس به بدیهه‌سازی در کلام و بازی و حتی موضوع می‌پردازند.

بدیهه‌سازی‌ها، با طرح تمهیدهای سنتی کمدی، چون هویت اشتباهی، جامه‌ی ‌مبدّل، خود را به جای زنی جا زدن و توطئه و دسیسه شکل می‌گرفت. هدف تمام این تمهیدها به طور ثابتی، خنداندن تماشاگر بود. رفته‌رفته شیوه، شخصیّت‌ها، و طرح‌های آزاد، اما به هم گره خورده‌ی این لوده‌بازی روستایی و هم چنین لوده‌بازی یونانی، به وسیله‌ی کمدی‌نویسان رومی ‌و تماشاگرانشان چنان محبوب شد که شکل‌های دیگر در صحنه‌های رومی ‌ناپدید شدند.

 

 

رویستا

نوع دیگری از نمایش های بداهه را (رویستا) می گویند (درست نقطه ی مقابل نمایش های روحوضی یا قهوه خانه ما) – رویستا – سبکی عامه پسند می باشد که متن ثابتی برای اجرایش وجود ندارد و بازیگر فقط بر مبنای یک موضوع و کلیتی که به او گفته می شود به صحنه می رود این سبک بیشتر در قرن ۱۶ در اسپانیا دوران نمایشات فارس اوج= کمدیا دلارته= می باشد

فارس

«فارس‌های آتلان» از سرگرمی‌های نمایشی رومیان به شمار می‌رفتند و احتمالاً قطعاتی کوتاه بودند که فی‌البداهه اجرا می‌شدند و شامل هجویه‌هایی بر اساطیر و موضوعات روز بودند.

«فارس‌ها، وضعیت انسان ناکامل را در نظام اجتماعی نشان می‌دهند. خیانت در زندگی زناشویی، نزاع، نیرنگ، دورویی و سایر ضعف‌های انسانی، موضوعات اصلی این نمایش‌ها به شمار می‌روند. معمولاً قهرمان این داستان‌ها انسانی زیرک است. حتی اگر گناهکار باشد، سزای انسان ساده لوح ناکامی است، زیرا احمق و زودباور است. در این نمایش‌ها احساسات نقشی ندارند. فارس‌ها کوتاه‌اند و به نثر نوشته شده‌اند. تعداد شخصیّت‌ها محدود و فاقد پیچیدگی است و حرکت نمایشی در آنها به سادگی و سرعت توسعه می‌یابد.»

مطرب

یک اصطلاح کلی برای نوازنده و خواننده و رقاص. مطرب شخصی بود که در جمع، برای سرگرمی‌تماشاگرانش، خوانندگی و رقاصی و لودگی می‌کرد.

 

 

لوده

اصطلاحی برای بذله‌گو و مناسب خوان و شیرین‌کار و رقاص که گاه در دسته‌های مطربی ایرانی پیدا می‌شد. در برخی از بخش‌های ایران، لوده به پسر جوانی گفته می‌شد که با جامه‌ی زنانه در دسته‌های مطربی، رقص‌های زنانه می‌کرد. لوده بازی‌ اصطلاح دیگری به همین معنی است.

لوده‌بازی

اصطلاح اصلی لوده‌بازی (فارس) از فارسی لاتین که به معنی انباشتن است، سرچشمه گرفته است. این ریشه به ظاهر، به بالشتک یا لایه‌ای گفته می‌شد که بازیگران کهن لوده برای برآمده کردن شکم و سینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خود بکار می‌بردند. کم‌کم این اصطلاح به شخصیّت لوده گفته شد و سرانجام به لوده‌بازی اطلاق گردید.

که هدفی جز خنداندن تماشاگر ندارد. لوده‌بازی انگیزه کار را نه از محک‌زدن شخصیّت بازی یا یک شیوه‌ی تفکر ویژه، بلکه از عمل تند تأثیرهای بصری و قراردادهای بی‌تناسب مربوط به طرح نمایش که شامل گره‌افکنی‌های پر سروصدای نمایشی و دست‌کاری غیرمنطقی مطرح می‌شود، بیرون می‌کشد. شخصیّت‌های اصلی لوده‌بازی، دلقک‌ها، یا شخصیّت‌هایی هستند که در جریان عمل به یک دلقک تبدیل می‌شوند. موضوع اصلی خنده، نقطه ضعف‌های اخلاقی شخصیّت‌ها و کند ذهنی و نادانی آنهاست.

شخصیّت‌های کمدی، در کل یک موجود واقعی را نشان می‌دهند، اما به خاطر سرشت ویژه و ویژگی‌های اخلاقی شخصیّت‌هاست که تماشاگر را به خنده وا می‌دارند، در حالی که دلقک‌های یک «لوده‌بازی» چنان در سبک مغزی و یک بعدی بودن برجسته‌اند که جز مسخره همه چیز هستند.

جوزف وود کروچ می‌نویسد: «در کمدی متعالی، ما در کل به خودمان، اما در لوده‌بازی به دیگری می‌خندیم».

لوده‌بازی یکی از کهن‌ترین شکل‌های کمدی است. منتقدان و نمایشنامه‌نویسان در طی سده‌ها، آن را نوعی کمدی سبک دانسته‌اند، اما لوده‌بازی یکی از عامیانه‌ترین شکل‌های سرگرمی ‌نمایشی بوده است. لوده‌بازی نیای کمدی متعالی است که از نمایش‌های بدوی یونانی کهن بیرون جوشید. دیرینگی اجرای نمایش‌های کوتاه و لوده‌بازی در یونان، به سده پنجم پیش از میلاد می‌رسد.

همین بازی‌هاست که کمدی کهن‌نویسانی چون آریستوفان (۴۴۵ پ.م – ۳۸۵ پ.م) از آن الهام گرفتند و لطیفه‌ها و مسخرگی‌ها را، مانند شیوه‌ی ساده و شادی‌آورش اقتباس کردند. لوده‌بازی در سده بیستم نه تنها در تماشاخانه‌های تجارتی برادوی آمریکا و وست‌اند انگلیس و تماشاخانه‌های بولوار پاریس اجرا می‌ شد، بلکه در کاباره -تماشاخانه‌های پیشرو در کنار نمایش‌های سوررآلیستی وجودگرا و پوچی ، محبوب مردم باقی مانده است.

در نمایش‌های رمز و راز و معجزه که در سده‌ی شانزدهم در میدان‌گاه بازارهای اروپایی اجرا می‌شد، لوده‌بازی پر سروصدا، یک عنصر عامیانه شد و در سده‌ی شانزدهم، کمدی هنرمندان در ایتالیا بسیاری از شخصیّت‌ها، شگردهای کار و سنت‌های لوده‌بازی روستایی آتلانی را دوباره زنده کرد. گروه‌های دوره‌گرد، این نمایش دوباره زندگی یافته را، در سراسر اروپا گستردند. آنها، در انگلستان، جای پایشان را بر کارهای «ویلیام شکسپیر» (۱۵۶۴- ۱۶۱۶ م) حتی در جدی‌ترین نمایشنامه‌هایش، باقی گذاشتند و سپس در فرانسه «مولیر» (۱۶۲۲ – ۱۶۷۳م) که به احتمال در بسیاری از لوده‌بازی‌های کهن بازی کرده بود، عنصرهای بسیاری از آن را به وام گرفت و لوده‌بازی را به سطح والای هنری رساند. با وجود همه اینها، یعنی جان دوباره یافتن بسیاری از عامیانه‌ترین لوده‌بازی‌ها در سده‌ی شانزدهم و هفدهم و اجرا و اقتباس بسیاری از آنها، دست‌نوشته‌ای از این لوده‌بازی‌ها هرگز به روی کاغذ نیامد.

لوده‌بازی در سده‌های هجدهم و نوزدهم عامیانه باقی ماند. بر روی صحنه‌ی انگلیسی زبان، اغلب هنگامی‌که پرده بالا بود و پیش از اجرای یک تراژدی یا نمایش بلند سبک، یک لوده‌بازی کوتاه روی صحنه می‌رفت. (شکل بومی‌ترش در ایران پیش پرده‌خوانی بود). یکی از نمونه‌های لوده‌بازی که دارای همان بی‌پردگی و زشت‌گویی لوده‌بازی‌های میدان‌گاه– بازارهای آتیک (وابسته به شهر آتن) و آتلان بود، نمایش‌واره‌های متنوّع آغاز دهه‌ی بیستم در فرانسه و انگلستان بود. از استادانی که لوده‌بازی‌های کلاسیک کاملی نوشتند می‌توان از «نیکلای گوگول» (۱۸۰۹ م – ۱۸۵۲ م) «و.س. جیلبرت» (۱۸۳۶ م – ۱۹۱۱ م) «جرج برناردشاو» (۱۸۵۶ م – ۱۹۵۰ م) و «اسکاروایلد» (۱۸۵۴ م – ۱۹۰۰ م) نام برد.

مسخره

  1. کسی که او را مورد استهزا قرار دهند.
  2. شخصی که بسیار شوخی کند و هزل گوید و حرکت‌های خنده‌دار از او سر بزند.

مضحکه

تقلید خنده‌آور و مسخره‌آمیزی از یک شکل ادبی یا نمایش جدّی.

مضحکه نخست در سال‌های آغاز سده‌ی هفدهم پدید آمد. بازتابی در برابر نمایش‌های رایج و آشنای آن زمان بود. یکی از نخستین نمونه‌هایی که نشانه‌ی این نوع تقلید را با خود داشت، داستان‌های عاشقانه‌ی مردم پسند در زمان «ویلیام شکسپیر» (۱۵۶۴ م – ۱۶۱۶ م) بود. برای نمونه سلحشوری و جوانمردی و پردلی در داستان‌های عاشقانه‌ی دوران الیزابت به وسیله «فرانسیس بومون» (۸۵/۱۵۸۴م – ۱۶۱۶ م) در مضحکه‌ی «شوالیه دسته هاون‌سوزان» (حدود ۱۶۰۷ م) مسخره شد. استاد دیگر مضحکه «جرج‌ویلیرز» (۱۶۲۸ م – ۱۶۸۷ م) دوک‌ باکینگهام  بود. او در مضحکه‌ای با نام «مشق نمایش» (۱۶۷۱ م) «جان درایدن» (۱۶۳۱ م – ۱۷۰۰ م) و نمایش حماسی را دست انداخت.

مضحکه در طی سده ی هجدهم موفّقیّت و محبوبیّت بسیار زیادی داشت. «هِنری فیلدینگ» (۱۷۰۷ م – ۱۷۵۴ م) و «ریچارد برینسلی شریدان» (۱۷۵ م – ۱۸۱۶م)، بذله‌گویان بزرگ آن عصر و از پیشروان مضحکه نویسی بودند.

مضحکه‌ی «فیلدینگ» با نام «توم تومب: یک تراژدی» قراردادهای نمایش حماسی را به طنز کشید و مضحکه‌ی «انتقاد» (۱۷۷۹ م) نوشته‌ی شریدان تقلیدی مسخره بود از نمایش‌های احساساتی و ادبی که باب طبع و ذوق مردم آن دوران بود.

طی سده ی نوزدهم، نوع تازه‌ای از مضحکه رشد کرد که تکیه‌ی اندکی بر دانش تماشاگر و شکل نمایشی داشت. این مضحکه، تقلیدی بود سبک و مضحک و بی‌شکل که اغلب شامل رقص و آواز هم می‌شد. این شکل تقلید توانست خود را حتی تا سده‌ی بیستم زنده نگه دارد.

مضحکه‌های امریکایی که از میانه‌ی سده ی نوزدهم سرچشمه گرفت از جمله‌ی همین مضحکه‌ها بود. این مضحکه عبارت از نمایش هرزه‌ی «آواز و رقص» بود که با قطعه‌های خوشمزه بزک شده بود. مضحکه به شکل تک‌گویی، همسرایی، بندبازی، نوازندگی، خوانندگی احساساتی و هجوهای سیاسی گهگاهی، از این جمله بودند. این نمایش‌واره‌ها که هدفش تبلیغ هرزگی بود با یک برنامه‌ی اضافی به پایان می‌رسید که به طور معمول به تماشا گذاشتن دختری با جامه‌ی چسبان بود.

رقص همراه با برهنه شدن تدریجی رقاصه که در دهه‌ی ۱۹۲۰ م در امریکا معمول شد، به این نمایش‌واره چیره گشت. این پست‌ترین شکل مضحکه بود. ممنوعیت برهنگی بر روی صحنه و به کار بردن فیلم‌های سینمایی با همین هدف، نقطه‌ی پایانی بر مضحکه‌ی مبتذل امریکایی گذاشت.

مضحکه در ایران نمایش کوتاه خنده‌آوری بود که به وسیله‌ی چند لوتی یا مطرب تقلیدچی بازی می‌شد.

 

 

تقلید

  1. الفاظ و اعمال کسی را نشان دادن.
  2. عنوان کلی همه نمایش‌های شادی‌آور غیرمذهبی که در حدود میانه‌ی دوران صفویه (۹۰۵ هـ.ق / ۱۴۹۹ م – ۱۱۳۵ هـ.ق/ ۱۷۲۲ م) از ادامه مضحکه لوطی‌های مطرب دوره‌گرد پیدا شد.
  3. تقلید یک کمدی مردم پسند یونانی و رومی بود. این تقلید را ترکیبی از حرکت و اداهای غلوآمیز و گفتگویی کوتاه و رقص تشکیل می‌داد. در مجلس شادی یونانیان کهن، رقص را «میمسیز» می‌گفتند که معنی آن عبارت از وضع فکری رقاص بود در برابر حالتی که روح خدایش در او ایجاد می‌کرد. در مرحله نخست، این حالت توأم با آواز و شعرخوانی بود و سپس گفتگو به میان می‌آمد.

این نمایش‌ها در کل مضمون‌هایی دنیوی را مطرح می‌کرد و گاهی شامل موضوع‌هایی بی‌سروته می‌شد. کلام در این نمایش‌ها به طور کلی بی‌پرده و مستهجن بود. به ویژه آن هنگام که موضوعش را شخصیّت آدم‌های سرشناس تشکیل می‌داد. هنگامی که کلیسای مسیحی موفق به بیرون راندن تقلید از تماشاخانه‌های عمومی شد، این تقلید با بازی بازیگران دوره‌گرد محفوظ ماند و اجراهای نمایشی‌گونه سنتی آن در سرتاسر سده‌های میانه ادامه یافت و بر شکل‌های تازه‌تری مانند نمایش معجزه، میان پرده‌ها و لال بازی‌ها اثر گذاشت. گمان می‌رود که تقلید نیای «ودوویل» باشد. در حال حاضر در اروپا تقلید شیوه‌ای از اجراست که تکیه‌اش بر ادا و حرکت است و در آن گفتگوی لفظی وجود ندارد. اصطلاح «میم» در این حالت به کسی گفته می‌شود که این‌گونه تقلید را بازی می‌کند.

کار لوطی‌های بازیگر به طور معمول یافتن بهانه‌هایی برای تقلید لهجه و ویژگی‌های مردم شهرها و روستاها و سرگرم کردن تماشاگران بود. برای نمونه، بازی‌ها به این ترتیب اجرا می‌شد که چند نفر از شخصیّت‌های قشرهای گوناگون مردم را نشان می‌دادند که به یکدیگر برخورد می‌کردند و پس از احوال‌پرسی کوتاهی اختلاف میانشان پیدا می‌شد. آن وقت حرفشان به دعوا و دعواشان به مسخره کردن لهجه و ویژگی‌های یکدیگر می‌کشید و داستان با زد و خورد یا فرار و تعقیب به پایان می‌رسید.

ساماندهی نمایش‌های قهوه خانه‌ای

در سال‌های آخر دوران صفویه این دسته‌ها در چند شهر به ویژه در اصفهان و شیراز در چند قهوه‌خانه پاتوقی یافتند. در این قهوه‌خانه‌ها گاهی نمایشی می‌دادند و گاهی هم به خانه‌های مردم قشرهای میانه و پایین دعوت می‌شدند تا در جشن‌هایی مانند عروسی و نام‌گذاری و ختنه‌سوران و مانند اینها شرکت کنند. به این ترتیب این دسته‌ها رفته‌رفته، به کار خود همه‌گونه تنوّع بخشیدند و کم‌کم شخصیّتی تازه، به نام سیاه در بازی‌هایشان پیدا شد. در این سال‌ها نقش زنان را جوانان تازه سال بازی می‌کردند، زیرا داشتن رقاص و بازیگر زن در دسته‌ها ممنوع بود. از سویی دیگر در چند شهر بزرگ گروه‌هایی از کولی‌ها ماندگار شدند و بازی‌های مطربی را رواج دادند. با پایتخت شدن تهران در دوره آغامحمدخان قاجار و سلسله قاجاریه (۱۲۱۰ هـ.ق./ ۱۷۹۲ م – ۱۳۴۴ هـ.ق/ ۱۹۲۵ م) بیشتر دسته‌ها به پایتخت تازه رو آوردند و قهوه‌خانه‌ها پاتوقشان شد. محل بازی در مجلس اشراف یک تکه قالی بود که در گوشه‌ای از تالارخانه می‌انداختند و بازی فرع سرگرمی‌های آسان‌تری بود که برای مهمانان فراهم می‌شد.

سرچشمه و پیدایش نمایش‌های تخته حوضی

صحنه، در قهوه‌خانه‌ها یک یا دو تخت چوبی بود که در گوشه‌ای از باغچه یا در میان‌ قهوه‌خانه برپا می‌کردند. در خانه‌های مردم، صحنه را تخت‌های چوبی تشکیل می‌داد که بازیگران روی حوض میان حیاط می‌بستند و فرش می‌کردند. بازی در قهوه‌خانه‌ها مقدمه پیدایش تماشاخانه‌های رسمی شد و اصطلاح «نمایش تخت‌حوضی» یا «روحوضی» از تقلیدهایی که بر حوض‌خانه‌ها بازی می‌شد سرچشمه گرفت.

شخصیّت‌های نمایش‌های تخت‌حوضی بیشتر عبارت بودند از: حاجی، نوکرش (سیاه)، زن حاجی یا بی‌بی، کلفت (که اگر سیاه بود جمیل نام داشت) و پسر حاجی یا شلی. در سال‌های آخر دوران قاجار و همزمان با آغاز جنبش مشروطه دسته‌های مقلّد تهران در پاتوق‌هایی مانند: «باغ ایلچی، قهوه‌خانه نایب‌علی، قهوه‌خانه قتلگاه، قهوه‌خانه پست‌خانه، قهوه‌خانه امامزاده زید و قهوه‌خانه سید ولی» برنامه داشتند. موفّقیّت آنها میان مردم، دوره پرفعالیتی را فراهم کرد که در میانه پادشاهی احمدشاه (۱۳۲۷ هـ.ق / ۱۹۰۹ م – ۱۳۴۴ هـ.ق / ۱۹۲۵ م) به تشکیل نخستین تماشاخانه رسمی انجامید. در همین زمان کم‌کم دسته‌ها دکه‌هایی به نام «بنگاه شادمانی» ترتیب دادند. این دکه‌ها مرکزی برای مراجعه مردم و دعوت از گروه‌ها به خانه‌ها بود.  این دسته‌ها در خانه‌ها انواع رقص و آواز، خیمه‌شب‌بازی و نمایش تخت‌حوضی را نمایش می‌دادند. نخستین بنگاه شادمانی گویا در ۱۳۰۱ هـ.ش / ۱۹۲۲ م در پاچنار برپا شد.

در طی سال‌های ۱۳۱۰ هـ.ق / ۱۹۳۱ م – ۱۳۲۰ هـ.ش / ۱۹۴۱ چندین تماشاخانه تشکیل شد.. این تماشاخانه‌ها توقفگاه‌ وسیله‌های نقلیه یا کاروانسراها یا قهوه‌خانه‌هایی بود که با تغییرهایی به شکل تماشاخانه در می‌آمد. «تئاتر سعادت» یکی از این محل‌ها بود که برای نخستین‌بار زنی را در تقلید شرکت داد. نام این زن «شالمانی‌گل» بود. شاید به علت وجود زن در این گروه تقلید بود که عده‌ای به این تماشاخانه ریختند و آن را آتش زدند. پس از شالمانی گل، زنان دیگری مانند «ملوک مولوی» و «پری گلوبند‌کی» به دسته‌های تقلید پیوستد. به سبب مخالفت‌های عقیدتی و مشکل هزینه اجاره و غیره، این‌گونه تماشاخانه‌ها دوامی نمی‌آورد. صحنه در برخی از این تماشاخانه‌ها سه‌طرفه بود و روی آن از دورنما استفاده می‌شد. کم‌کم پرده حایل میان صحنه بازی و تالار تماشاگران و نیز یک زمینه نقشی به عنوان صحنه‌آرایی به صحنه اضافه شد. بخش کردن نمایش به چند صحنه از عنصرهای دیگری بود که در این تماشاخانه‌ها از نمایش‌های فرنگی به عاریه گرفته شد.

شکل گیری دسته های دوره گرد تقلید چی

هم‌زمان با این تغییرات و دگرگونی‌ها در پایتخت، در بیرون از تهران تقلید هم چنان دوره‌گرد مانده بود و در شهرستان‌های بزرگ هم کار تقلید به مرحله گشودن تماشاخانه و دکه شادمانی نرسید. در شیراز قهوه‌خانه‌های بزرگ به شکل قهوه‌خانه‌های اصفهان و تهران که بتواند تماشاخانه باشد وجود نداشت، اما حوالی محله یهودی‌های این شهر محل رفت‌وآمد تقلیدچی‌ها بود. از همین حوالی بود که در شیراز این دسته‌ها به خانه‌ها دعوت می‌شدند. در اصفهان صحنه بازی، گاه در قهوه‌خانه‌ها و گاه خانه‌ها بود. در آذربایجان که تعصب‌ها دامنه‌دارتر بود مطرب‌ها و بازیگران کولی، مکان مطمئن و ثابتی به دست نیاوردند تا در آن‌جا ماندگار شوند.

تنها در تبریز یک کوچه بدنام به نام قره‌چیلر کوچه سی، مرکز تقلیدچی‌ها و مطربان کولی شد. در حدود سال ۱۳۱۰ هـ.ش / ۱۰۳۱ م اداره سیاسی و شهربانی دوران رضاشاهی از تقلیدچی‌های تماشاخانه‌د‌ار خواست که طرحی از نمایش‌هایشان را به روی کاغذ بیاورند تا پس از اطلاع این اداره از چند وچون کار به آنها اجازه نمایش داده شود. این اجبار، بالکل مغایر با روح تقلید بود، زیرا که پایه‌های تقلید را آفرینش حضورش تشکیل می‌داد و نوشته‌ای از پیش تعیین شده نمی‌توانست وجود داشته باشد. به این ترتیب جمعی از مانع‌های سیاسی و اخلاقی تقلید را که یک پایه‌اش انتقاد بود عقیم کرد و نمایش از مضحکه تند انتقادی به مضحکه‌هایی شبه اخلاقی بدل شد. از حوالی جنگ جهانی دوم به بعد، با از میان رفتن تدریجی قهوه‌خانه‌ها، تقلید یک مرکز اصلی خود را از دست داد.

در همین حال تماشاخانه‌های ته‌شهری با فقر مالی خود نتوانستند در آغاز عصر نو پابرجا بمانند. در سال‌های پس از ۱۳۳۰ هـ.ش / ۱۹۵۱ م تنها سه تماشاخانه ته‌شهری توانستند برای مدتی دراز خود را حفظ کنند و آنها هم سرانجام برچیده شدند.

 

 

دلقک

عنوان کلی مسخر‌گان و مقلّدان و ظریفان و نکته‌گویان. اینها در ایران در مجلس خلیفه‌ها و سلطانان و حاکمان حضور داشتند و به مسخرگی و خوشمزگی می‌پرداختند تا اربابشان را شادکنند و خستگی از تن او ببرند. شاید اصطلاح دلقلک از نام مسخره‌ای «طلحک» یا «تلخک» نام آمده باشد. این شخص گویا معاصر «سلطان محمود غزنوی» (۳۸۹ هـ .ق. / ۹۹۸ م – ۴۲۱ هـ .ق / ۱۰۳۰ م) بوده است. از دیگر دلقکان دوران گذشته می‌توان از «اشعب ‌طمّاع»، «ابوالحسن خلیع» (در دوره رشید عباسی) و «ابوالعنبس» (در دوره‌ی متوکّل عباسی دهمین خلیفه عباسیان) (۲۳۲ هـ .ق. ۸۴۷ م – ۲۴۷ هـ .ق. / ۸۶۱ م) نام برد. دلقکان مجلس «متوکّل» شهرت زیادی داشتند. می‌گویند یکی از مسخرگان او با نام «عباده‌ی مخنث»، بالشی بر شکم می‌بست و پیش روی خلیفه می‌رقصید. از مسخرگان و نکته‌گویان اصفهان در دوره‌ی دیلمیان (۳۲۰ هـ .ق / ۱۰۲۹ م – ۴۴۸ هـ .ق/ ۱۰۵۶ م) و «غزنویان» (۳۶۶ هـ ق.. / ۹۷۶ م – ۵۸۳ هـ .ق / ۱۸۷م) «ابوالفوارس» بود. در میان دلقکان «شاه‌عباس» (۹۹۶ هـ .ق. / ۱۵۸۷ م – ۱۰۳۸ هـ.ق / ۱۶۲۸ م) نام «کچل‌مصطفی» و «کچل‌عنایت» یا «کل عنایت» مشهورند. «لوطی صالح شیرازی» از مسخر‌گان و دلقکان بنام شیراز در زمان «زندیه» (۱۱۶۳ هـ .ق / ۱۷۴۹ م – ۱۲۰۸ هـ .ق. / ۱۷۹۳ م) بود. او بعدها به تهران آمد. «کریم شیره‌ای، اسماعیل بزار، شیخ شیپور و شیخ کَرنا، و هم چنین حسین دودی و حسن گربه» از دلقکان دوره‌ی قاجار (۱۲۱۰ هـ .ق / ۱۷۹۵ م – ۱۳۴۴ هـ .ق. / ۱۹۲۵ م) بودند که تقلیدهایی هم ترتیب می‌دادند.

  1. در کشورهای دیگر هم کوتوله‌ها و ناقص‌الخلقه‌ها و ابلهان در خدمت تفریح و شادی حاکمان و درباریان بودند. این‌گونه سرگرمی‌تا سده ی هجدهم در دربارهای کشورهای اروپایی معمول بود. دلقک‌ها همه ابله یا ناقص‌العضو نبودند، بلکه مردانی نکته‌سنج و بذله‌گو هم اغلب، به عنوان دلقک و ابله مورد حمایت رجال قرار می‌گرفتند. آنها هم گذشته از خواندن و رقصیدن و لودگی و بامز‌گی، اخلاق و احوال محیط خود و به ویژه خصلت‌های طبقه‌ی بالانشین را هم ریشخند می‌کردند و آن‌چه را که گفتنش به زبان جدی ممکن نبود به شکل هزل و شوخی بیان می‌کردند.
  2. یک شخصیّت نوعی که در بسیاری از نمایش‌ها به ویژه در نمایشنامه‌های الیزابتی پیدا می‌شود دلقک بود که در این نمایشنامه‌ها دارای دو چهره‌ی متمایز بود:

الف. شخصیّتی خنده‌آور و خوشمزه است و بیشتر دیگران را نادیده می‌گیرد و گاه به گاه یک روستایی است. خنده‌آوری این شخصیّت نه از هوش و حواس جمع یا تدبیر که از ساده‌دلی و تعبیرهای دنیویش حاصل می‌شود. «ویلیام شکسپیر»، (۱۵۶۴ م – ۱۶۶م) در کمدی‌هایش نقش‌های گوناگونی برای این دلقک نوشت، برجسته‌ترین این دلقک‌ها عبارتند از: «بوتوم» در نمایشنامه «رؤیای شب نیمه تابستان» (۹۶/۱۵۹۵ م) «دگبری» در «دردسر بسیار برای هیچ» (۹۹/۱۵۹۸ م) و دلقک بی‌نام در «افسانه‌ی زمستان» (۱۱/۱۶۱۰ م) جز این شکسپیر نقش‌های کوچکتری از این دلقک در برخی از تراژدی‌هایش مانند «اتللو» (۵/۱۶۰۴م) «هملت» (۱۶۰۱ / ۱۶۰۰م) «آنتونی و کلئوپاترا» (۷/۱۶۰۶ م) برای صحنه‌های خنده‌آور نوشت.

ب. دلقک بی‌توجه به نامش شخصیّتی است باهوش و بذله‌گو که در نمایش‌های شکسپیر به بهترین شکل نشان داده می‌شود. او به طور معمول دلقکی همراه یا در خدمت اشراف‌زاده‌ای است و همیشه با بذله‌گویی‌اش شخصیّت‌های دیگر را تفسیر یا افشا می‌کند. «فست» در «شب دوازدهم» (۱۶۰۰/۱۵۹۹ م) نوشته شکسپیر از بهترین این نمونه‌هاست و «توچستون» در «هرطور که بخواهید» (۱۶۰۰/۱۵۹۹ م) نمونه دیگری است. شکسپیر در دلقک «شاه‌لیر» (۶/۱۶۰۵ م) هنرمندانه‌ترین این‌گونه دلقک‌ها را تصویر می‌کند. «دلقک» در «لیر» خود دیگری است از شاه، یعنی آوای درون آگاه اوست در ره سپردنش به سوی دیوانگی.

 

 

کمدی

در شروع باید بگویم: در کتاب (فن نمایشنامه‌نویسی کمدی) که در دست تهیه و تدوین آن هستم چند نوع از چهل و یک نوع کمدی را به فراخور آن کتاب تعریف و توضیح داده‌ام اما چون دلنوشته‌ی حاضر درباره بازیگران نمایش‌های کمدی می‌باشد لازم دانستم بخشی از تعاریف کمدی‌های مرسوم از زمان یونان باستان تاکنون را به طور مختصر برای روشن شدن اذهان شما عزیزان بیاورم.

کمدی از نظر تاریخی دومین شکل اصلی نمایش پس از تراژدی است. آشکاری و سادگی لحن و پایان خوش در کمدی، آن را از شکل تراژدی مجزا می‌کند. کمدی به جای مضمون‌های حماسی و آرمانی با زندگی و واقعیت‌ها سروکار دارد. امروز اصطلاح کمدی گسترش یافته و شامل همه‌ی نمایش‌هایی می‌شود که با شیوه‌ای ساده و با پایانی خوش نوشته می‌شوند.

اصطلاح کمدی، از اصطلاح کمدیای یونانی سرچشمه می‌گیرد. کمدیای یونانی شکل دگرگون یافته کوموس است. کوموس نام مراسم جشنی بود که از سرچشمه‌ی کمدی حکایت می‌کند.

کمدی به ظاهر، در مراسم کهن دیونیزوسی و جشن‌های همراه با آواز و عیش‌ونوش، رشد کرد. در طی این مراسم و تشریفات مذهبی، بازیگران مانند ساتیرها، یعنی موجودهای خیالی نیمه انسان و نیمه ‌بز، جامه می‌پوشیدند و صورتک می‌زدند و با فالوس‌های چرمین عظیمی، ‌وقیحانه رژه می‌رفتند و شوخی‌های بالبداهه می‌کردند و لطیفه می‌ساختند و تماشاگران را دست می‌انداختند.

سرانجام شاعران هم برای بذله‌گویان شروع به ساختن شعرهای فالیک کردند تا بذله‌گویان آنها را بخوانند. به گفته ارسطو (۳۸۴ پ. م – ۳۲۲ پ.م) از همین‌ها، صحنه کمدی آتن بیرون جوشید و در سده ی پنجم پیش از میلاد به عنوان بخشی از جشنواره مسابقه شهری، نخستین اجرایش شکل گرفت.

نخستین کمدی‌های یونانی دنباله‌ی سنت پر سر و صدا و برانگیزنده‌ی بازیگران کمدی در جشنواره‌های دیونیزوسی بود. در این کمدی‌های آغازین بازیگران به تمسخر و ریشخند بزرگان و مردمان برجسته و رویدادهای روز می‌پرداختند.

کمدی کهن

کمدی، جشنواره‌ها را نگاه داشت. شناخته‌ شده‌ترین نویسنده‌ی کهن و تنها کمدی‌نویسی که برخی از کمدی‌هایش به دست ما رسیده است «آریستوفان» (حدود ۴۴۵ پ.م– حدود ۳۸۵ پ.م) می‌باشد. کمدی‌نویسی که شادیش در بکارگیری تخیل، هنگامی ‌راضیش می‌کرد که با زشت‌ترین و وقیحانه‌ترین و زننده‌ترین واژه‌ها و عمل‌ها به آتنی‌های شناخته شده، مانند سقراط می‌تاخت. به کمدی این دوره، کمدی کهن گفته می‌شود.

کمدی میانه

نمایشنامه‌های آخر «آریستوفان»، نشانه‌های آغاز دوران کمدی میانه را بر خود دارد. در این کمدی‌ها تأکید و پافشاری بر هجو مضمون‌های سیاسی،‌ جای خود را به طرح محافظه‌کارانه مضمون‌های اجتماعی داده و لحن زشت و هرزه و تند، آرام و حساب‌شده، و گروه همسرایان رام و سربه‌راه شده است.

 

 

کمدی رومی، کمدی نو

کمدی نو با «مناندر» (۳۴۳/۳۴۲پ.م – ۲۹۱/۲۹۰پ.م) شاعر نمایان شد. در کمدی نو تأکید بر موضوع‌های دیگری گذاشته شد. این بار ریشخند و تمسخر شخصیّت‌های اجتماعی جای خود را به حادثه‌آفرینی در طرح و تخیل داد و موضوع‌های خصوصی و خانوادگی جای مضمون‌های عام و همگانی را گرفت.

بنابراین تصویر کردن مضمون‌های مورد نظر شخصی نویسنده، و حتی وجود شخصیّت‌های قالبی، کمدی نو را شکل داد. همین کمدی بود که به وسیله‌ی کمدی‌نویسان رومی‌ اقتباس شد و به کار رفت. برجسته‌ترین این کمدی‌نویسان «پلوتوس» (حدود ۲۵۱ پ.م – حدود ۱۸۴ پ.م) و «ترنس» (۱۹۵ پ.م – حدود ۱۵۹  پ.م) بودند. رومی‌ها به هر حال، برخی از کمدی‌های سرزنده و با روح و خشن و ناهنجار کهن را دوباره زنده کردند. در نتیجه کمدی رومی ‌شامل دو بخش شد: کمدی تماشایی که جایگزین تقلید و لال‌بازی شد و کمدی ادبی که برای خواندن نوشته می‌شد و جزو کار کلاس‌های آموزشی بود.

این کمدی‌نویسان رومی‌ هم چون «پلوتوس» (۲۵۱ پ.م – ۱۸۴ پ.م) به شکل قابل‌ توجهی از لوده‌بازی‌های یونانی تأثیر گرفتند. جز این، آنها سرچشمه‌ی غنی دیگری در لوده‌بازی‌های بومی ‌بدوی که در میدانگاه بازارهای جنوبی ایتالیا، به ویژه کامپانیا بازی می‌شد، یافتند که منبع الهام‌شان شد. این لوده‌بازی‌های آتلانی (شهری که سرچشمه‌ی اصلی این‌گونه لوده‌بازی‌ها بود) که به آن فابولا می‌گفتند، شامل داستان‌های خنده‌آور بالبداهه‌ای بود که مجموعه‌ای از نقش‌های مست، شکم‌پرست، غول بیابانی، ابله و ترسو را تشکیل می‌داد. این نقش را گروه بازیگرانی که صورتک‌های در خور شخصیّت‌هایشان به چهره می‌زدند به اجرا در می‌آمد.

 

 

دوران نوزایی کمدی

کمدی در سده ششم میلادی به وسیله کلیسا مورد فشار قرار گرفت. اما کلیسا خنده و هجو را نتوانست یکسره از میان بردارد. طی سده‌های میانه، خنیاگران یا نوازندگان دوره‌گرد، بندبازان و بازیگران صورتک‌پوش که لال‌بازی می‌کردند، سنت کمدی را زنده نگه داشتند. رفته‌رفته با نفوذ مضمون‌های دنیوی به درون کلیسا، کمدی با نمایشنامه‌های رمز و  راز سده‌های میانه، دوباره پدیدار شد. در این کمدی چهره‌ی مردمان مقدس و ریش‌سفیدان با زندگی فقیرانه روستاییان و چوپانان درهم آمیخت. در دوران نوزایی نمایش صحنه‌ای غیرمذهبی شکل گرفت. در این زمان نمایش مردم‌پسند و نمایش ادبی هر دو وجود داشت. در ایتالیا لوده‌بازی و بدیهه‌سازی کمدی هنرمندان و نمایش‌های خواندنی «لودویکوآریستو» (۱۴۷۴ – ۱۵۳۲م) «نیکلای ماکیاولی» ( ۱۴۶۹ – ۱۵۲۷م) خوانده می‌شد. با گسترده شدن جریان نوزایی این دوگانگی محو و محوتر شد تا اینکه کمدی به شیوه‌های گوناگونی دست یافت.

در انگلستان تفاوتی که میان تراژدی و کمدی وجود داشت با ترکیبی از «ویلیام شکسپیر» (۱۵۶۴– ۱۶۱۶م) به شکل آزاد از عنصرهای این دو ساخت از میان رفت. در اسپانیا «لوپه‌دووگا» (۱۵۶۲ – ۱۶۳۷ م) نمایشنامه‌هایش را در زمینه حادثه‌آفرینی‌های عشق می‌نوشت. این نمایش‌ها اگر چه به ویژه کمدی نبودند اما عنصرهای کمدی مانند عدم طرح خشونت و پایان‌های خوش در آنها وجود داشت. در همان زمان «بن‌جانسن» (۱۵۷۲– ۱۶۳۷م) بازگشتی به محتوای کمدی رومی‌ کرد که نمایشی خوش‌آیند و خنده‌آور بود. این به معنی توجه به نمایش رفتار بود. همین «کمدی رفتار» با نمایش بلاهت انسان، خنده را به ارمغان آورد.

 

 

کمدی رفتار

در سده‌ی هفدهم میلادی بر صحنه‌ی تماشاخانه‌های انگلیسی و فرانسوی چیره شد و با کمدی‌های «پیری‌کرنی» (۱۶۰۶– ۱۶۸۴ م) «مولیر» (۱۶۲۲ – ۱۶۷۳ م) «ویلیام ویچرلی» (۱۶۴۰ – ۱۷۱۶ م) و «ویلیام کونگرو» (۱۶۷۰– ۱۷۲۹ م) به بالاترین کیفیت خود رسید. در سده ی هجدهم نوع دیگری از کمدی پدیدار شد.

کمدی احساسی

و آن «کمدی احساساتی» یا «کمدی گریه‌آور» بود. در این نوع کمدی پرهیزگاری و احساس، با ظاهربینی دست به گریبانند. در انگلستان کمدی احساساتی بهترین نمود خود را نه در صحنه، بلکه در داستان‌های «فیلدینگ» و «اسمولت» یافت. این کمدی در فرانسه در نمایش‌های «پیر کارلت دو ماریوو» (۱۶۸۸– ۱۷۶۳ م) و در آلمان در کارهای «گوتهولدافریم لسینگ» (۱۷۲۹– ۱۷۸۱ م) جای خود را باز کرد.

انواع دیگر کمدی

در سده نوزدهم مکتب برابری انسان و گرایش به طبیعت‌‌گرایی در هنر، کمدی اجتماعی «الکساندر دومای‌پسر» (۱۸۲۷– ۱۸۹۵ م)، کمدی اندیشه «جرج برناردشاو» (۱۸۵۶–۱۹۵۰م) و کمدی کنایی و نیمه تراژدی «آنتوان پاولویچ چخوف» (۱۸۶۰– ۱۹۰۴ م) را به ارمغان آورد. در همین زمان یک کمدی سبک و بی‌ظرافت همراه با رقص و آواز و ودوویل که کمتر به شخصیّت و گفتگو و بیشتر به ناسازگاری موقعیّت‌ها و زیاده‌روی در مسخرگی می‌پرداخت، رو به گسترش گذارد.

این همانند همان کمدی‌هایی بود که تماشاگران کمدی‌های «آریستوفان» و «پلوتوس» می‌پسندیدند. انگار این نوع کمدی شورشی در برابر لحن جدّی کمدی‌های پیش از خود بود.

در سال‌های پیش از آغاز سده بیستم این شورش در کمدی ادبی هم روی داد. این کار به وسیله «جان میلینگتن سینج» (۱۸۷۱– ۱۹۰۹ م) «شون اُکیسی» (۱۸۸۰– ۱۹۶۴ م) و دیگرانی شکل گرفت که می‌کوشیدند شعر و تخیل را جایگزین کمدی کسل‌کننده آن زمان کنند.

بعدها نوع تازه‌ای از کمدی در کارهای «ساموئل بکت» (۱۹۰۶ م) «لؤیجی پیراندللو» (۱۸۶۷– ۱۹۳۶ م) و «اوژن یونسکو» (۱۹۱۲) پدید آمد. این کمدی تازه، پوچی زندگی اجتماعی معاصرش را با طنز تلخ و غم‌انگیزی تصویر می‌کرد. در حدود میانه‌ی سده‌ی بیستم چشم‌انداز انسان جهان صنعتی، چنان دگرگون شده است که حماسه، کمدی، و کمدی، حماسه به نظر می‌رسد. انگار کمدی ناب و تراژدی ناب امکان وجود ندارد.

تجربه اجرای یک کمدی حلال‌خور!

تهیه‌کننده و بازیگر نمایش «دشمن خدا» گفت: سررشته چندانی در کار تهیه‌کنندگی ندارم و فکر می‌کنم بیشتر مادر خرج هستم. علی غریب تاکید کرد که گروه اجرایی نمایش «دشمن خدا» در تلاش هستند تا بار دیگر این نمایش را روی صحنه ببرند.

 

او همچنین مردم را مهمترین حامیان تئاتر دانست و افزود: تئاتر به جز حال خوبی که به مخاطب می‌دهد، در فرهنگ‌سازی نیز نقش بسزایی دارد.

 

به تازگی اجرای نمایش «دشمن خدا» به کارگردانی مجید عراقی در عمارت نوفل لوشاتو به پایان رسیده است. این نمایش با وجود اجرای محدود خود با استقبال تماشاگران رو به رو شد اما به دلیل اجرای نمایشی دیگر در سالن، امکان ادامه اجرای آن وجود نداشت.

 

هفته گذشته با مجید عراقی، کارگردان و یکی از بازیگران این نمایش گفتگویی داشتیم و آنچه پیش‌رو دارید، گفتگو با علی غریب است که ضمن ایفای نقش در این نمایش، مسئولیت تهیه‌کنندگی آن را نیز عهده‌دار است.

 

او در کنار تئاتر در پورژه‌های تصویری و استنداپ کمدی نیز فعال است اما در این نمایش تلاش گروه اجرایی بر این بوده که «دشمن خدا» به سمت کمدی صرف، میل نکند.

 

غریب در آغاز درباره تجربه تهیه‌کنندگی تئاتر در شرایط اقتصادی فعلی گفت: از همان زمانی که کار هنری را آغاز کردم، یاد گرفتم در هر گروهی که هستم، از کسی انتظار نداشته باشیم و همیشه خودمان از خودمان حمایت کنیم. مسلما شرایط اقتصادی برای همه سخت است ولی از آنجا که تئاتر را دوست دارم، تصمیم گرفتیم با مجید عراقی این کار را انجام بدهیم و او کارگردانی کار را بر عهده بگیرد و من تهیه‌کنندگی را. من سواد تهیه‌کنندگی تئاتر را ندارم و صرفا بحث تامین هزینه‌ها بوده و اینکه بتوانیم روی پای خود بایستیم وگرنه به تهیه‌کنندگان سختکوش تئاتر جسارت نمی‌کنم.

 

او در پاسخ به اینکه گروه‌های جوان و مستقل چقدر می‌توانند با این شیوه به فعالیت خود ادامه بدهند، توضیح داد: قطعا سخت است ولی این سختی نه تنها برای ما بلکه برای همه گروه‌ها وجود دارد چه در حوزه تئاتر و چه در تمام حوزه‌هایی که جوان‌ها کار می‌کنند.

 

غریب تاکید کرد: واقعیت این است که من تهیه‌کننده نیستم و شاید مادرخرج باشم و پولی هم که وسط گذاشته‌ایم، پول پیش خانه‌ من و مجید است که از صاحبخانه گرفته‌ایم و به جای آن مبلغ اجاره را بالا برده‌ایم. چون من در کنار تئاتر و فیلم و سریال، استنداپ کمدی هم کار می‌کنم، درآمدی را که از آن کار به دست می‌آورم، برای این تئاتر گذاشتم و اصلا هم نگاه مالی نداشتیم زیرا می‌دانیم برای بازدهی مالی از راه تئاتر باید زمانی طولانی و شرایطی سخت را سپری کرد ولی ما صرفا دوست داشتیم تئاتری را که دغدغه‌مان بوده، روی صحنه بیاوریم تا تلاش بچه‌هایی که برای این کار زحمت کشیده‌اند، دیده شود.

 

او ادامه داد: دغدغه اصلی ما خود تئاتر است و بحث مالی نداریم. البته درآمدزایی برای جوانان خیلی سخت شده است. با این همه تلاش می‌کنیم تا جای ممکن ادامه بدهیم. خوشحال می‌شویم اگر مورد حمایت تهیه‌کننده‌ای قرار بگیریم ولی منتظر هم نمی‌مانیم تا کسی برای حمایت از ما پیدا بشود بلکه تا جایی که بتوانیم با نیروی کار و توان خودمان ادامه می‌دهیم.

 

غریب که سال‌هاست استنداپ کمدی کار می‌کند، درباره ریسکی که حضور او به عنوان یک کمدین در این نمایش ایجاد می‌کرد با توجه به اینکه خواسته گروه اجرایی، اجرای یک کمدی صِرف نبوده است، توضیح داد: کمدی برای من خیلی ارزشمند است؛ ارزشمندتر از هر ژانری دیگری. چندین سال است که کار من استنداپ است و اواخر هم در مسابقه «خندوانه» شرکت کردم ولی چون موقعیت‌های این نمایش کاملا جدی است و به سمت گروتسک میل می‌کند، این تاکید را داریم که اسم کار را کمدی نگذاریم تا برای کسانی که نمایش را ندیده‌اند، برداشت اشتباهی رخ ندهد.

 

او ادامه داد: کار ما دارای موقعیت‌های جدی و تلخی است که آن موقعیت‌ها مردم را می‌خنداند وگرنه کمدی ژانری است بسیار ارزشمند و افتخار می‌کنیم مردمی که به تماشای نمایش ما می‌آیند، به بخش‌هایی از این کار می‌خندند ولی در کنار این خنده دوست داریم حرف مهم‌تری بزنیم و کار را زیر سلطه خنده و کمدی نبریم که هدف آن صرف خنداندن تماشاگر باشد بلکه در تلاش هستیم تا نمایش، تماشاگر را به اندیشیدن وا دارد. به قول استاد هوشنگ کرمانی، طنز راستین طنزی است که به ذهن فکر بیاورد و به لب، لبخند و به دل، درد.

 

غریب درباره آمیخته شدن برخی از ژانرهای گوناگون طنز که گاه تماشاگران را به اشتباه می‌اندازد، توضیح داد: متاسفانه از جایی به بعد گویی مفاهیم عوض شده و کمدی صِرف، سرگرمی و خنده تلقی شده است، به خاطر کارهای نامناسبی که در این شاخه شکل گرفت، کمدی قدری زیر سئوال رفته و گویی تو سری‌خور ژانرهای دیگر شده است. درحالیکه ژانری است بسیار ارزشمند که حرف‌های زیادی دارد و تیغش خیلی برنده‌تر است . البته این تیغ باید برای جراحی باشد و نه کشتن.

 

او با تایید اینکه کار کمدی در قیاس با ژانرهای دیگر دشوارتر است، یادآوری کرد: بخصوص در زمانه‌ای که ما زندگی می‌کنیم، این دشواری بیشتر هم شده چون در فضای مجازی، بحث خندان مردم، گاه به سمت هجو و کارهای سخیف میل کرده و اگر در این زمانه آدم بخواهد کمدی شریفی روی صحنه برود، بسیار سخت است. نمی‌دانم مقصر این وضعیت کیست و دنبالش هم نیستم. مهم این است که مردم ما همیشه فهیم بوده‌اند و با تئاتر رشد کرده‌اند و تئاتر جزو فرهنگ‌شان بوده و اتفاقا از کمدی‌های شریف استقبال می‌کنند. همچنانکه در بسیاری از نظراتی که به ما داده‌اند، به این نکته توجه داشته‌اند که نمایش ما کمدی سخیفی نبوده است و برخی از دوستان هم که لطف داشتند و می‌گفتند کمدی حلال خور است! بحث اصلی ما این است که مردم همه کمدی‌ها را با هم اشتباه نگیرند چون هر کدام، ویژگی‌های خود را دارد. تلاش ما بر این بوده و نمی‌دانم چقدر موفق بوده‌ایم.

 

این بازیگر درباره احتمال ادامه اجرای «دشمن خدا» تاکید کرد: به این زودی «دشمن خدا» را رها نمی‌کنیم. در اولین فرصت دوباره آن را اجرا می‌کنیم. تازه مردم با این کار آشنا شده‌اند و خواستار ادامه اجرای آن هستند. ما هم حتما چنین می‌کنیم نه به خاطر درآمدزایی بلکه اولا به خاطر اینکه حال خوب به مردم بدهیم و دیگر اینکه محتوای کارمان و اندیشه آن را به مردم منتقل کنیم و رسالت خودمان را به درستی انجام بدهیم. مردم منتظرمان باشند. دوباره با قدرت برمی‌گردیم.

 

غریب در پایان خواستار حمایت مردم از تئاتر شد و اضافه کرد: بچه‌های تئاتر به جز مردم هیچ پشتوانه‌ای ندارند. آنان از مسئولان هنری انتظاری ندارند چون آنها معمولا کارهایی مهم‌تر از تئاتر دارند ولی تمام خوشحالی ما حمایت مردم است. هر زمان که مخاطب با کار ارتباط برقرار می‌کند، برایمان بزرگترین دلگرمی است. امیدوارم مردم از تئاتر حمایت کنند و آن را در سبد فرهنگی خود بگذارند چون جدا از  حال خوبی که تئاتر به مخاطب می‌دهد، می‌تواند فرهنگ‌سازیی‌هایی بکند که به کمک آن بخشی از مشکلات ما مردم حل شود.

پوستر سلام، خداحافظ منتشر شد

نمایش «سلام خداحافظ» نوشته آثول فوگارد با دراماتورژی محمدامیر یاراحمدی و کارگردانی شهاب‌الدین حسین‌پور از ۷ آذر، ساعت ۲۰:۳۰، در تالار حافظ روی صحنه می‌رود.

در آستانه آغاز اجرای عمومی نمایش پوستر این اثر با طراحی عباس سعدی منتشر شد.

در این اثر نمایشی که به شیوه‌ای مدرن به صحنه می‌رود، مهدی فریضه و هدیه آزیدهاک به ایفای نقش می‌پردازند.

«سلام خداحافظ» درباره رؤیاباختگی انسان‌ها و شرایطی است که اجازه نداده آن‌ها به آرزوهای‌شان برسند.

دیگر عوامل «سلام خداحافظ» عبارت‌اند از حمید رحیمی (مشاور کارگردان)، فائزه آیین (طراح صحنه)، پانیذ حمیدیان‌فر (طراح لباس)، سیداحمد نگهبان (طراح گریم)، رضا خضرایی (طراح نور)، امیر صدیقیان (طراح صدا و موسیقی)، عباس سعدی (طراح گرافیک)، فهیمه حاجی‌قاسمی (دستیار کارگردان و منشی صحنه)، رامتین جهانبانی، میلاد بهشتی و علیرضا احمدی (عکاسان)، سهیل پرهیزگار و امید عبدالله‌زاده (مدیران صحنه)، سیدامین میری و نازنین‌زهرا حیدری (مجریان گریم)، نوید آقاجانپور (ساخت دکور)، مزون کیمیا (دوخت لباس)، کوثر عبابافی (دستیار لباس)، استودیو عکس و فیلم آلویس/ گروه Q pro design(ساخت تیزر)، گروه تبلیغات پارکینگ (مدیر تبلیغات)، معصومه اسمی (عکاس پشت‌صحنه)، امیر رهنما (سرمایه‌گذار)، موسسه فرهنگی هنری هفت آینه میترا (مجری طرح).

فروش بلیت این اثر نمایشی از طریق سایت تیوال انجام می‌شود.

معرفی داوران شب عکس تئاتر و برنامه کارگاه‌ها

داوران بخش مسابقه نخستین جشنواره «شب عکس تئاتر» معرفی شدند.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر به نقل از روابط عمومی این جشنواره، حمید جبلی، سیف‌الله صمدیان، محمود کلاری، سیامک زمردی مطلق و هادی نوید، داوری این رویداد هنری را بر عهده دارند.

در معرفی هیات داوران این جشنواره آمده است:

حمید جبلی علاوه بر فعالیت در زمینه کارگردانی، نویسندگی و بازیگری، در حوزه نقاشی و عکاسی هم فعال است. او چهار دهه از زندگی‌اش را عکاسی کرده و سال‌ها به عنوان عکاس گروه تئاتر «بازی» به سرپرستی زنده‌یاد آتیلا پسیانی با این گروه تئاتری همکاری داشته است. جبلی بارها به عنوان مدرس یا داور در جشنواره‌ها و مسابقات گوناگون حضور داشته است.

سیف‌الله صمدیان، عکاس، فیلمساز، فیلمبردار و دبیر جشن تصویر سال است.  در کارنامه هنری او فیلمبرداری برخی از آثار زنده‌یاد عباس کیارستمی، بنیانگذاری و دبیری جشن تصویر سال و جشنواره فیلم تصویر دیده می‌شود. تدریس عکاسی در دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های مختلف، برگزاری نمایشگاه‌ها، کارگاه‌های آموزشی، داوری در جشنواره‌های معتبر ملی و بین‌المللی و … بخش دیگری از فعالیت‌های هنری او را شامل می‌شود.

محمود کلاری عکاس، مدیر فیلمبرداری، بازیگر و کارگردان ایرانی است. او دوره تخصصی شناخت و تکنیک عکاسی را در نیویورک گذرانده و در آژانس بین‌المللی عکس خبری سیگما در پاریس عکاسی کرده‌است. کلاری در سال ۱۳۵۹ به عنوان یکی از ۱۵ عکاس برتر سال توسط مجله تایم شناخته شد. فیلمبرداری بیش از ۸۰ اثر سینمایی از جمله «جدایی نادر از سیمین»، «ماهی و گربه»، «از کرخه تا راین»، «مادر»، «خانه‌ای روی آب»، «مدرسه موش‌ها» و …، دریافت تندیس یک عمر دستاورد هنری از جشنواره دوبلین در ایرلند و … بخش دیگری از فعالیت‌های هنری اوست.

پیش‌تر بزرگداشت این هنرمند از سوی انجمن فیلمبرداران فرانسه آی اف سی و برگزار شده و جشنواره سه قاره نانت نیز بزرگداشت دیگری برای او برپا کرده است.

در بخش دیگری از کارنامه هنری او دریافت تندیس کم فلکس و داوری و کسب جوایز معتبر و متعدد ملی و بین‌المللی دیده می‌شود.

هادی نوید از سال ۱۳۵۰ عکاسی را آغاز کرده است. او دهه ۶۰ به عنوان عضو هیات داوری عکس جشنواره سینمای جوان فعالیت داشته و دبیر جشنواره عکس‌های شهر آسمان در سال‌های ۹۱ و ۹۲ و داور مسابقه عکس جشنواره تئاتر فجر بوده است. وی عضو انجمن عکاسان آمریکا، انجمن بین‌المللی عکاسان آزاد و انجمن عکاسان تئاتر ایران است.

سیامک زمردی مطلق، به صورت تخصصی عکاسی تئاتر را دنبال می‌کند. او از سال ۱۳۶۷ فعالیت خود را در زمینه عکاسی تئاتر با نمایش «مده‌آ» به کارگردانی قطب‌الدین صادقی ۱۳۶۷ آغاز کرد.

وی عضو هیات موسس و رییس هیات مدیره انجمن عکاسان خانه تئاتر است.

زمردی مطلق همچنین عکاس برگزیده سه دوره جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر در سال‌های ۸۱، ۸۲ و ۸۹ و برگزیده پنجمین جشن خانه سینما برای عکاسی فیلم «بچه‌های نفت» بوده است. برگزاری نمایشگاه انفرادی «صد عکس تئاتر ایران» در گالری مان هنرنو در سال ۱۳۸۳ و دریافت جوایز معتبر داخلی و بین‌المللی بخش دیگری از کارنامه هنری اوست.

۴ کارگاه آموزشی در جشنواره «شب عکس تئاتر» برگزار می‌شود

همزمان با برگزاری نخستین جشنواره «شب عکس تئاتر» ۴ کارگاه آموزشی برگزار می‌شود.

به گزارش روابط عمومی این برنامه، این کارگاه‌ها در راستای برگزاری این جشنواره و با هدف ارتقای اطلاعات علاقه‌مندان به عکاسی، با حضور استادان مجرب این رشته برگزار می‌شود و حضور برای عموم آزاد است.

بر این اساس، نخستین کارگاه روز دوازدهم آذر ماه با حضور بابک حقی و با عنوان «می‌خواهم نمایشگاه عکس داشته باشم» برگزار می‌شود که طی آن موضوعاتی مانند «آیا عکس‌های من کیفیت لازم را برای ارائه دارا هستند؟»، «انتخاب آثار»، «ادیشن چیست؟»، «انتخاب سایز»، «نحوه ارائه»، «پورتفولیو برای ارائه به گالری»، «انتخاب گالری»، «قیمت گذاری»، «بیانیه نمایشگاه»، «بیانیه هنرمند»، «بیوگرافی» مورد بررسی قرار می‌گیرد.

کارگاه دوم روز ۱۹ آذر ماه با تدریس هادی نوید، با عنوان «لایت روم» و بررسی موضوعاتی همچون «معرفی کلی نرم افزار لایت روم» و «مدیریت عکس‌ها در فضای لایت روم» برگزار می‌شود.

سومین کارگاه این جشنواره روز ۲۸ آذر ماه با حضور سیامک زمردی مطلق و با عنوان «انتخاب عکس و داوری» برگزار می‌شود.

در این کارگاه موضوعاتی همچون «روند برگزاری مسابقه عکس در مسابقات» و «داوری چگونه است و معیارهای انتخاب عکس‌های برتر» مورد بررسی قرار می‌گیرد و شرکت‌کنندگان در این کارگاه به داوری تعدادی عکس و انتخاب نفرات برگزیده از دید خود در قالب تیم‌های داوری خواهند نشست. در پایان نیز جلسه پرسش و پاسخ در رابطه با موارد مطرح شده در کارگاه برپا خواهد شد.

کارگاه چهارم روز ۱۱ دی ماه با تدریس ابراهیم حسینی با موضوع «پرسونال برندینگ» برگزار خواهد شد که طی آن مواردی مانند آشنایی با روش‌های برندسازی شخصی،   چگونه دیده شویم؟، چگونه خود را ارائه دهیم؟، داشتن نشان ، رنگ سازمانی، کارت ویزیت، پورتفولیو و… شخصی بر اساس اصول حرفه‌ایی و آکادمیک مورد بررسی قرار می‌گیرد.

گفتنی است همزمان با برگزاری اولین کارگاه، پوستر جشنواره «شب عکس تئاتر» نیز رونمایی خواهد شد.

این کارگاه‌ها در تاریخ‌های یاد شده از ساعت ۱۷ تا ۲۰ در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شوند و متقاضیان برای دریافت اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام می‌توانند به ای‌میل جشنواره به نشانی shab.aks.theater@gmail.com مراجعه کنند.

نخستین جشنواره «شب عکس تئاتر» به کوشش انجمن صنفی سراسری عکاسان تئاتر ایران با دبیری ابراهیم حسینی، آذر و دی ماه ۱۴۰۲ در خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود.

نئورالیسم دور چهارم اجرای خود را آغاز کرد

دور چهارم اجرای نمایش «نئورئالیسم» به نویسندگی و کارگردانی سلمان سامنی از سه‌شنبه هفتم آذر آغاز خواهد شد.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر، نمایش «نئورئالیسم» به نویسندگی و کارگردانی سلمان سامنی، دور چهارم اجرای خود را از فردا سه‌شنبه هفتم آذر در یکی از سالن‌های پایتخت آغاز خواهد کرد.

تهیه‌کنندگی این نمایش بر عهده رسول احمدی و محمود چناری و کاری از گروه فرهنگی هنری آیرونی است.

سپهر جاویدیان، مریم کوچک خانی، فائقه شلالوند، نیلوفر ذوالفقاری، رسول احمدی، سارا علاقمند، فاطمه زراعی، علی اسفندیارپور در این نمایش به ایفای نقش می‌پردازند.

نمایش «نئورئالیسم» یک درام اجتماعی است که با محوریت از هم گسیختن معنای خانواده در جهان جدید مسئله خود را پیش می‌برد.

آگاهی انسانی با کار و فعالیت‌های اجتماعی، تهی شدن زبان از اصالت تاریخی و زمانی و نیز تبعید واژه‌ها به سرزمین تفسیرها دیگر موضوعاتی است که در این نمایش به آن پرداخته شده است. این داستان نمایشی درصدد است با کمک گرفتن از مکتب هنری سینمایی نئورئالیسم، شیوه‌ای نوین برای پرداخت امر نمایشی بیابد.

مخاطبان عزیز و هنر دوستان عزیز می‌توانند از سایت تیوال بلیت این اثر را رزرو کنند.

اینستالیشن خوزستان تا ۳۰ آذر تمدید شد

نمایش اینستالیشن «خوزستان» اثر رضا حیدری از ۹ تا ۳۰ آذر در صحنه آبی تمدید شد.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر رضا حیدری، طراح نور تئاتر و سینما که پیش از این موفق به کسب جایزه‌ مخترع برتر جشنواره بین‌المللی ILDC شده، نمایش اینستالیشن «خوزستان» را از ۲۶ آبان در پلتفرم اجرایی صحنه آبی به نمایش عمومی درآورده است.

اجرای «خوزستان» از ۹ تا ۳۰ آذر در پلتفرم چیدمان صحنه آبی تمدید شد و تماشای این اینستالیشن برای عموم آزاد است.

تاکنون بهرام بدخشانی، حمیدرضا نعیمی، پرستو گلستانی، الیکا عبدالرزاقی، مهرداد کوروش‌نیا، آرش سنجابی، سهند خیرآبادی، محمود دهقان‌هراتی، زری عماد، مازیار رضاخانی، رضا مهدی‌زاده، علی لواسانی، بابک عبدالغفاری و امیرعباس زرین‌کمر از این نمایشگاه دیدن کردند.

علاقه‌مندان می‌توانند همه‌روزه از ساعت ۱۶ تا ۲۰ به نشانی خیابان ولیعصر، بالاتر از چهارراه طالقانی، نبش کوچه ریاض، شماره ۱۵۹۵ مراجعه کنند.

کارگردان سیزده به در: از خرد جمعی در شکل‌گیری اجرا بهره بردم

کارگردان نمایش «سیزده بدر» که پیش از این کارگردانی فیلم سینمایی «کت چرمی» را در کارنامه کاری خود به ثبت رسانده است، تاکید کرد که زاده تئاتر است و به عنوان یک حیات خلوت به تئاتر نگاه نمی‌کند.

نمایش «سیزده بدر» نوشته محمود احدی‌نیا و کارگردانی حسین میرزامحمدی اثری است که این روزها در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است و تا ۱۸ آذر به اجرای عمومی خود ادامه می‌دهد. این نمایش روایت‌گر اتفاقاتی است که برای یک خانواده و خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، رخ می‌دهد.

خسرو احمدی، صادق برقعی، بنفشه ریاضی، سعید زارعی، بی‌تا عزیز، محمد موحدنیا بازیگران نمایش «سیزده بدر» هستند که سعید خانی تهیه‌کنندگی آن را بر عهده دارد.

حسین میرزامحمدی کارگردان «سیزده بدر» که پیش از این کارگردانی فیلم سینمایی «کت چرمی» را تجربه و اکران آن را در بهار سال جاری سپری کرد، درباره روند تولید این اثر نمایشی گفت: زمانی که فیلم سینمایی «کت چرمی» در حال اکران بود، تعدادی از دوستانم به من پیشنهاد دادند که بعد از ۱۲ سال یک کار تئاتری انجام دهم. چند متن را مدنظر داشتم، به ویژه متنی فرانسوی که پیش‌تر خیلی دوست داشتم آن را روی صحنه ببرم ولی به دلیل شیوع ویروس کرونا این امر میسر نشد و طی گفت‌وگوهایی که با دوستانم داشتم، تصمیم گرفتم این متن را را فعلاً تولید و اجرا نکنم.

وی ادامه داد: با محمود احدی‌نیا درگیر پروژه‌ای سینمایی بودیم که طی آن متن «سیزده بدر» را به من داد که بخوانم. وقتی متن را خواندم دیدم که با ذهنیت و ساختار فکری من سازگار است. به همین دلیل تصمیم گرفتم این اثر را تولید کنم. با صادق برقعی که در این نمایش به ایفای نقش می‌پردازد، گپ زدیم و گروه بازیگران مشخص شد و باقی بازیگران که همگی با هم دوستی چندین‌ساله دارند، به کار پیوستند.

میرزامحمدی یادآور شد: با گپ‌وگفتی که با محمود احدی‌نیا داشتیم تصمیم گرفتیم کار را به صورت کارگاهی تولید کنیم و همچنین متن را به صورت گروهی و کارگاهی بازنویسی کنیم. فکر می‌کردم این روش برای بازنویسی متن مفید است، ضمن اینکه بازیگران نیز با درونیات و عمق کاراکترها و همچنین چالش‌های بازنویسی متن درگیر، می‌شوند. همه با هم همراهی کردیم تا «سیزده بدر» شکل گرفت. در واقع روندی را در تولید نمایش «سیزده بدر» پیش بردیم که در دهه ۸۰ و در دوران دانشجویی با این روند کار می‌کردیم.

تئاتر حیات خلوت نیست/ آن‌قدر که ممیزی هست نظارت کیفی نیست

کارگردان «سیزده بدر» درباره شکل و شیوه بازی بازیگران این اثر نمایشی و نحوه بازیگردانی خود، توضیح داد: از همان اول می‌دانستم که در شکل اجرایی بازیگران و میزانسن و غیره با کاری رئال روبه‌رو هستم. سعی کردم به صورت هدایت‌گر باشم و دست و بال بازیگران را نبندم. اصولاً در هیچ کاری دست و بال بازیگران را نمی‌بندم زیرا معتقدم جریانی باید در خودشان اتفاق بیفتد تا به لحن، حرکات و در نهایت زیست کاراکتر برسند. به صورت کارگاهی تمرین کردیم، اول دوستان بازیگر ایده‌های خود را ارایه می‌دادند و سپس من نیز ایده‌هایم را مطرح می‌کردم و در نهایت به ایده نهایی برای بازی‌ها رسیدیم.

وی اظهار کرد: معتقدم نباید با لحن دستوری بازیگران را هدایت کرد.

میرزامحمدی با بیان اینکه مخاطب خود را عضوی از خانواده و اتفاقات نمایش «سیزده بدر» حس می‌کند، به خبرنگار مهر یادآور شد: این اتفاق به دلیل شکلی که کار را پیش بردیم، رخ می‌دهد. بازیگران نمایش در زندگی واقعی خود نیز مانند اعضای یک خانواده هستند و حس‌شان روی صحنه به مخاطب منتقل می‌شود. من از یک خرد جمعی در شکل گیری اجرا بهره بردم.

وی درباره مدت زمان تمرین‌های نمایش «سیزده بدر» گفت: به صورت جدی از اواسط شهریور تمرین‌های نمایش را شروع کردیم.

این کارگردان تئاتر درباره ویژگی‌های طراحی صحنه نمایش «سیزده بدر»، توضیح داد: هر چقدر که در بازی و روابط بین کاراکترها و شخصیت‌های «سیزده بدر» به سمت رئالیسم حرکت کردیم، در طراحی صحنه و طراحی نور سعی کردم رئالیسم را با فضای ذهنی ترکیب کنم. در طراحی صحنه طی گفت‌وگوهایی که با مجتبی رجبی‌معمار داشتیم، یک خانه را به صورت هایپررئال نساختیم بلکه در مینی‌مال‌ترین شکل ممکن و با استفاده از آکسسوآر و نشانه‌ها صحنه را ساختیم. در طراحی صحنه از ابتدا ایده خانه‌ای را داشتم که تکه‌تکه است و هر کدام از تکه‌ها در کنار هم اجزای یک خانه را شکل می‌دهند ولی شاید این تکه‌ها به لحاظ ساختاری و فنی روی صحنه با هم مرتبط نیستند. اصطلاحاً هر کدام از این تکه‌ها یک لکه هستند. در طراحی صحنه سعی کردیم بحث رئالیسم را کم و بیشتر به سمت حفظ موقعیت، جغرافیا و بافت محله برویم.

میرزامحمدی درباره ویژگی‌های طراحی نور و لباس «سیزده بدر» نیز افزود: در نورپردازی هم نورپردازی برخی صحنه‌ها هم‌سو با صحنه نمایش به صورت رئال انجام می‌شود ولی در بخش‌هایی نور وارد فضایی پر کنتراست می‌شود. با استفاده از نورهای کلوزآپ و نورهای کارگرفته شده در کنار صحنه به فضای ذهنی مدنظر نزدیک شدیم. اما طراحی لباس نمایش با حضور آرتا ماهان به عنوان طراح لباس، کاملاً رئالیستی است.

کارگردان فیلم سینمایی «کت چرمی» درباره حضور خود در عرصه تئاتر بعد از کارگردانی یک فیلم سینمایی، تأکید کرد: ۱۲ سال بود که کارگردانی تئاتر نکرده بودم ولی حتی در سال‌هایی که در ایران نبودم، در کنار آقای بهرام بیضایی حضور داشتم و به بهانه کارکردن از ایشان آموختم. من زاده تئاتر هستم و اساساً به عنوان یک حیات خلوت به تئاتر نگاه نمی‌کنم، تئاتر دغدغه من بوده، هست و خواهد بود. تئاتر مدیومی است که در من از سال ۸۱ یا ۸۲ رشد کرده و در وجود من شکل گرفته است. برگشتم از سینما به تئاتر هم دغدغه شخصی‌ام بود و هم به شدت دلتنگ تئاتر بودم و اتفاقاً دوست داشتم بعد از یک تجربه سینمایی برگردم به جایی که شروع کردم و ببینم در تئاتری که سال‌ها برای آن تلاش کردم چند چند هستم.

وی درباره وضعیت تولید تئاتر در شرایط اجتماعی و اقتصادی فعلی و چالش‌های متعددی که برای گروه وجود دارد، تصریح کرد: درباره سینما هم وضعیت همینطور است. اگر بخواهید فیلمی غیرکمدی با سرمایه شخصی تولید کنید به سختی به سرانجام می‌رسد. به همین دلیل سینمای ما این چنین می‌شود. فروش عالی برای سینما و این‌که مدام رکورد می‌زنیم خوب است ولی با چه چیزی رکورد می‌زنیم؟ با احترام به همه دوستان و سلایق، آیا معیار سینمای ما این است؟ در تئاتر هم خوب است روزانه تعداد زیادی تئاتر اجرا می‌شود ولی در تئاتر فقط نظارت‌های موضوعی و ممیزی وجود دارد و خبری از نظارت‌های کیفی نیست. ما با داشتن این همه سالن خصوصی پتانسیل زیادی داشتیم که کمپانی‌های تئاتر را راه‌اندازی کنیم که یکی از آرزوهای من بوده و هست.

میرزامحمدی در ادامه سخنان خود متذکر شد: آن چیزی که در دوران دانشجویی به معنای تئاتر به ما آموختند، مرده است. کسانی مثل نادر برهانی مرند، حسین کیانی، کوروش نریمانی و غیره کجا هستند و چرا تئاتر کار نمی‌کنند؟ سال ۸۶ آخرین سال دانشجویی‌ام بود که همزمان آقای سمندریان و آقای بیضایی در تئاتر شهر و تالار وحدت آثارشان را روی صحنه بردند. آن اتفاق برای من دانشجو مثل یک رویا بود. دانشجوی الان چه کاری و از چه هنرمندانی باید ببیند؟ هنرمندان با تجربه تئاتر باید کار کنند و کمک شود تا نمایش‌هایی با کیفیت روی صحنه بروند که از آن نمایش‌ها صحبت کنیم.

این هنرمند عرصه تئاتر، تاکید کرد: خوب است که تعداد اجراهای تئاتری بالا است ولی هیچ مترو و معیاری در کیفیت آثار وجود ندارد.

کارگردان «سیزده بدر» درباره بازخورد مخاطبان نسبت به این اثر نمایشی، گفت: فکر می‌کنم بالغ بر ۸۰ درصد مخاطبانی که به تماشای «سیزده بدر» نشستند رضایت بالایی از نمایش و اجرا داشتند. طبق اظهارنظرهای مخاطبان در سایت تیوال و فضاهای مجازی و همچنین گپ‌و گفت‌هایی که با دوستان هنرمندان و منتقدان تئاتری داشتم متوجه شدم که مخاطبان و منتقدان و دوستان با کار ارتباط گرفته‌اند. می‌توانم این ادعا را داشته باشم که مخاطب با رضایت سالن را ترک می‌کند. خوشحالم که کاری را روی صحنه برده‌ام که آبرومند است و می‌توانم پای آن بایستم.

میرزامحمدی ادامه داد: از بهزاد مرادنژاد تشکر می‌کنم که با ورود در حوزه سرمایه‌گذاری تئاتر به من اعتماد کرد و کاملاً دست من را باز گذاشت. حداقل می‌توانم بگویم با کاری آبرومند وارد تئاتر شده است.

وی درباره این‌که آیا حضور او در تئاتر و کارگردانی اثری نمایشی تداوم خواهد داشت یا نه، اظهار کرد: اگر مجالی پیش بیاید قطعاً در تئاتر حضور خود را ادامه خواهم داد ولی تا ۲ یا ۳ سال آینده درگیر پروژه تصویری خواهم بود. در حال حاضر درگیر یک سریال هستم و امیدوارم سال بعد بتوانم درگیر یک پروژه سینمایی شوم.

بازیگری پاسخ خلاق در یک زندگی فرضی است

کتاب دلنوشته‌های تئاتری نوشته بابک والی در دست انتشار است. این کتاب پژوهشی در باب شکل‌گیری بازیگری در نمایش‌های کمدی است. بخش‌هایی از این کتاب به مرور در سایت خانه تئاتر منتشر می‌شود.

تعریف تئاتر: از زبان آگستوبوآل

وی برزیلی است و بنیان‌گذار جنبش «تئاتر مردم ستمدیده» می‌باشد. او تئاتر را این چنین تعریف می‌کند.

تئاتر

جنبش توده مردم آزادی بود که در فضای باز به جشن و سرود می‎پرداختند. مردم هم خالق و هم دریافت‌کننده نمایش تئاتری بودند، که در این شکل، تئاتر می‏توانست آواز شادخواری نامیده شود. تئاتر جنبشی بود که همگان می‎توانستند در آن به آزادی شرکت کنند.

اما پس از ظهور اشرافیّت، تقسیم بندی‎هایی بین بازیگر و تماشاگر به وجود آمد، یعنی تنها عده قلیلی می‏‎توانستند روی صحنه بازی کنند و دیگران (توده مردم)، تنها مفعول و تماشاگر باقی می‎ماندند.

و از آن پس تئاتر یک امر سیاسی شد و به صورت یک سلاح مؤثر در دست اشرافیون قرار گرفت و از آن تاریخ به بعد تئاتر گونه‎های مختلفی به خود دید تا اینکه نظام ژوکر (JOKER) کشف و به تئاتر تزریق شد و این نظام می‎گوید که: تئاتر صناعت شعر مردم ستمدیده باید بدین گونه باشد: فتح کردن تمام وسیله‎های تولیدی تئاتر.

 

 

کاراکتر

حاصل جمع اعمال یک فرد است

بوطیقای (ارسطو)

کاراکتر با تمام وجود، با چهره، قیافه و با صدای خود هنرآفرینی می‎کند. وظیفه‌ی او این است که خویشتن را با نقشی که بر عهده دارد یکی سازد … صدا، طرز سخن گفتن، حالت‌ها، قیافه و به طور کلی همه‌ی اعمال و اندیشه‎های او با نقشی که دارد تطبیق کند. کاراکتر که خود موجود زنده‌ای است، مجبور است همه چیز خود را از یاد ببرد تا بتواند احساس دیگری را نشان دهد. یعنی نقش انسان دیگری را بازی کند.

عبدالحسین نوشین می‎گوید:

آکتور هنرمند، کسی است که قواعد و اصول فن خود را به قدری ماهرانه و خالی از تصنّع به کار برد که تماشاگران متوجه به کار بردن آن قواعد و اصول نشوند و پیچ و مهره کار را نبینند… (منظور از پیچ و مهره همان تکنیک است).

کاراکتر باید صیقلی و جلا داده، و دارای سادگی و حقیقت هنری باشد (دقت کنید: می‌گویم حقیقت هنر، نه حقیقت زندگی) زیرا هنر تقلید از زندگی نیست بلکه زندگی الهام بخش هنر است.

آرتیست

  1. یک اصطلاح عامیانه فارسی که همان واژه‌ی آرتیست فرانسوی است. این اصطلاح برای بازیگر سینما و تماشاخانه به طور اعم و کسی که نقش اصلی و مثبت را در فیلم‌ها بر عهده دارد به طور اخص به کار می‌رود. اصطلاح آرتیس شکل دیگری است از همین اصطلاح.
  2. در اصطلاح عامیانه‌ی فارسی، خواننده یا رقاصه‌ی کاباره آرتیست خوانده می‌شود. در این حالت، این اصطلاح معادل مطرب است.

بازیگر

کسی که در تماشاخانه خود را به جای شخصیّتی در نمایش جا می‌زند و او را بازی یا روایت می‌کند. هنر بازیگری در یونان کهن حرفه‌ای قابل احترام بود. مسابقه‌هایی همه ساله بین نمایشنامه نویسان ترتیب می‌یافت تا بهترین نمایش انتخاب شود. نقش شخصیّت‌های بازی در این نمایش‌ها به عهده‌ی نویسندگان نمایشنامه‌ها بود. در آغاز، در این نمایش‌ها، نویسنده‌ی نمایش به تنهایی همه‌ی نقش‌ها را بازی می‌کرد. رفته‌رفته بازیگران دو، سه و سرانجام بیشتر شدند. بزرگان این هنر از نظر یرژی گروتفسکی بازیگر: کشیشی است که یک مناجات دراماتیک می آفریند.

اورلی هولتن در کتاب «مقدمه بر تئاتر آینه طبیعت» بازیگر را این گونه تعریف می کند: اصطلاح بازی کردن، چیزی بیشتر از معنایی است که در اصطلاح عام از آن استنباط می شود. این اصطلاح بیشتر از نمایاندن،‌ وانمود کردن و تجسم بخشیدن است. بازیگر بنا به سنت وانمود می کند که کسی دیگر است و نقش های خیالی معینی را ایفا می کند.

در فرهنگ معین چنین آمده است: بازیگر، بازی کننده ای است که در تماشاخانه یا فیلم بازی می کند و به او هنرپیشه هم می گویند.

پیتر بروک می گوید: بازیگر در تئاتر باید مجموعه عجیبی از عناصر گوناگون را به مخاطب منتقل کند.

در صورتی که بازیگر تنها به منظور انجام دادن کارها و حرکات روزمره پا به صحنه ‌گذارد، نمی‌توان به تئاتر امیدوار بود.

روح هر آهنگ با کیفیت ارتعاش آن در ارتباط است نه با ملودی آن.

تئاتر عرصه تجربه کردن در میدانی است که در آن دائماً با معما و راز روبرو می‌شویم و ما باید به مواجهه با این سختی‌ها ادامه ‌دهیم.

پیتر بروک چند سؤال درباره بازیگر و بازیگری دارد:

بازیگر کیست؟ بازیگری چیست؟

آیا بازیگری با رفتار طبیعی فرق دارد؟

تفاوت میان بازیگر و نابازیگر در چیست؟

چگونه است که بازیگر بی آن که آموزشی در حوزه روان شناسی دیده باشد می تواند مستقیم سازوکار روان انسان را درک کند؟

ماهیت جسمانی به اصطلاح شهود او چیست؟

آیا شناسایی دقیق این استعداد می تواند به کسانی که بازیگر نیستند هم کمک کند؟

آیا مطالعه دقیق بر روی سازوکار بازیگری می تواند در شناخت بخش های ناشناخته ذهن انسان به ما کمک کند؟

او می گوید: میلیون ها قالب وجود دارد که برخی بی مصرف و دور ریختنی و برخی نیز عالی هستند و آن چه در این میان مهم است محتوای درون این فرم هاست و قالب به خودی خود معنا ندارد. فرم فقط یک وسیله است. تئاتر بنا به طبیعتش بر پایه بده بستان بنا شده است. زندگی چون مجموعه ای ناخالص است تئاتر هم به همان میزان ناخالص می باشد.

 

بازیگری

پایه ریزی تکنیک بازیگری دست کم یک سال طول می کشد

                                                                                     (بولسلاوسکی)

بنا بر تعریف هفتمین جلد فرهنگ وبستر (بازیگری) عبارت است از نمایش یا اجرا توسط عمل به ویژه روی صحنه، تظاهر کردن، باز آفریدن، تجسم بخشیدن، بازی کردن نقش، وانمود کردن، مثلاً در یک نمایش رفتار کردن به شیوه مناسب یا رفتار کردن به شیوه اجرا بر روی صحنه.

(احمد دامود) در کتاب بازیگری متد، بازیگری را چنین تعریف می کند:

بازیگری پاسخ خلاق و آکنده از پویایی به محرک ها، در شرایط یک زندگی فرضی است که به شیوه زندگیِ شخصیت و محیط او (زمان و مکانی که در آن زندگی می کند) به گونه ای که افکار و عواطف مورد نظر را به تماشاگر منتقل کند، وفادار است.

به عقیده ریچارد بولسلاوسکی کارگردان شهیر لهستانی «بازیگری زندگی روح انسان است که از طریق هنر متولد می شود».

از این چند تعریف به این نکته دست می یابیم که برای بازیگر و بازیگری، وجوه تخیل، تمرکز، عمل و عواطف، حائز اهمیت است.

 

 

شناخت فُکاهه، طنز، هجو، هزل

در شروع از کتاب (فن شعر) –بوطیقای- ارسطو جمله‌ای می‌آورم. وی می‌گوید:

آنچه موجب ریشخند و استهزاء می‌شود امری است که در آن عیب و زشتی است. یادآور می‌شوم در کتاب (فن نمایشنامه نویسی کمدی) که در حال تدوین می‌باشم تفاوت‌های طنز و هزل و هجو و فُکاهه را مفصل توضیح و شرح داده‌‌ام و در این‌جا وظیفه‌ی خود می‌دانم مختصری از آنها را بیاورم.

هدف طنز، خنده نیست بلکه نیشخند است، خنداندن نیست بلکه در واقع گریاندن است. نیشخند طنز، کنایه‌آمیز است و توأم با خشم و قهری است که با خودداری حکیمانه‌ای آمیخته است. عده‌ای از طنزپردازان و طنزنویسان آن ‌را با هزل در آمیخته و راه را به خطا پیموده‌اند. بهتر است این دو را تفکیک نموده و بشناسیم. طنز با نوعی شرم و تملّک نفس توأم است، ولی هزل دریده است و خودداری نمی‌شناسد. هزل صریح است و طنز در پرده، هزل وقیح است و طنز متین، هزل قصد خنداندن دارد ولی طنز در پی خنده، قصدش عبرت است و با ناروایی می‌ستیزد، هزل بی‌رگ است و طنز متعصّب، هزل به ناهنجاری موجود فقط می‌خندد ولی طنز به ناهنجاری موجود کینه می‌ورزد و می‌خواهد که آن‌ را از میان بردارد. یک اثر نمایش طنزآلود می‌تواند در تغییر وضع موجود مؤثر باشد. طنز از روح صاف و صادقی سرچشمه می‌گیرد.

طنز حکیمانه طعنه می‌زند و مهمتر اینکه آنچه طنز را ظرافت و لطافت می‌بخشد، طبع حساس و شاعرانه است که متأسّفانه بسیاری از نمایش‌های طنزآمیز ما عاری از آن است.

 

 یادداشت‌هایی از علی‌‌اکبر کسمایی

به هرحال، طنز کلامی ‌است گزنده، هشداردهنده و در لباس ادب که دارای پنج شرط می‌باشد:

۱- باید جنبه اجتماعی داشته باشد نه خصوصی.

۲- لحنش انتقادی باشد.

۳- هدفش اصلاح امور باشد.

۴- دارای نوعی ابهام باشد.

۵- کلمات رکیک در آن به کار برده نشده باشد.

و به گفته «گل‌آقا» کیومرث فومنی، طنز ادای یک تکلیف اجتماعی است. لذا سیلی محکمی ‌است که به صورت یک مسموم می‌زنند تا خوابش نبرد.

عقلم به طنز گفت که اُنظر اِلی الإبل   که اَندر اِبل عجایب صُنع خدا بسی است

سلمان ساوجی

 

 

برای خسرو خورشیدی که زادروزش را به نام طراحی صحنه نامیدند

پنجم آذر ماه (روز تولد خسرو خورشیدی) را روز طراحی صحنه نام نهادند. او استاد پیشکسوت طراحی صحنه است و بیراه نیست اگر او را پدر طراحی صحنه ایران بنامیم.

خسرو خورشیدی متولد  ۵ آذر ۱۳۱۱ در همدان، پدرش میرزا شفیع از نخستین فارغ‌التحصیلان مدرسه عالی دارالفنون در دوره قاجار بوده است. وی پس از انجام تحصیلات عالیه در آکادمی شبانه سنت جاکامو در رشته‌های معماری و ترمیم و بازسازی خانه‌های قدیمی با حفظ بافت اصلی و برای کسب تجارب بیشتر در زمینه‌های تحصیلی خود به کارآموزی و دستیاری در سینما، تئاتر و تلویزیون و اپراهای ایتالیایی و نزد معماران و طراحان و کارگران به نامِ علم و هنر ایتالیا مشغول شد و تجربیات خوب و ارزنده‌ای در این زمینه به دست آورد.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر،‌خورشیدی سرانجام با اندوخته علمی و هنری بسیار ارزنده به ایران مراجعت کرد و از بدو ورود، در دانشکده‌ هنرهای دراماتیک تهران از سال تحصیلی ۴۹-۱۳۴۸ به تدریس مشغول شد و همچنین مدیریت گروه این رشته تحصیلی را برعهده داشت و می‌توان گفت ایشان از پایه‌گذاران این رشته تحصیلی دانشگاهی در ایران می‌باشد. وی از سال تحصیلی ۵۱-۱۳۵۰ در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران نیز تدریس رشته طراحی صحنه را برعهده داشت.

 

خورشیدی در سال ۵۸-۱۳۵۷ به دعوت اپرای متروپولیتن نیویورک و جهت مطالعات دانشگاهی به آمریکا رفت و در اپرای متروپولیتن نیویورک و کندی سنتر و دیگر مراکز هنری نیویورک و واشنگتن در کنار بزرگان اپرای نیویورک مانند مینگ چولی، دیوید راپا، استانلی کامپیلو و دیگر بزرگان و معماران آن دیار به همکاری پرداخت و پس از برگشت به کشور در پاییز سال ۱۳۵۸ به تدریس و همکاری‌های هنری خود ادامه داد و بالاخره پس از سال‌ها امکان اجرای نخستین تجربه سینمایی برای او فراهم شد. خورشیدی طراحی صحنه یکی از برجسته‌ترین سریال‌های تلویزیون ایران را عهده‌دار شد. اغلب مردم طراحی درخشان او را در مجموعه «سربدران» به یاد دارند. طراحی صحنه فیلم‌های«مجسمه»، «هبوط»،  «تابلویی برای عشق» و نمایش «بینوایان» از دیگر آثار معروف و به یاد ماندنی او در این عرصه هنری است.

وی از پاییز سال ۱۳۷۱ تا کنون طراحی صحنه و لباس نمایش‌های زیادی را در داخل ایران انجام داده است.تا کنون نمایشگاهی از طراحی‌ها، نقاشی‌ها و مجسمه‌های او در گالری تهران در دانشگاه تهران، فرهنگسرای بهمن، خانه هنرمندان ایران و گالری مهروا  برگزار شده است.

خورشیدی در گفت‌‌وگویی درباره بنای تئاتر شهر به انتقاد از معماری این بنا پرداخت و گفت: «من فکر می‌کنم که تئاتر شهر دارای معماری زیبایی است ولی تئاتری نیست. آن زمانی که داشتند تئاتر شهر را می‌ساختند که البته ساخت آن از سال چهل و هفت شروع شد، با باغ آلبالو در سال پنجاه و یک افتتاح شد، هرگز از یک طراح صحنه جهت این صحنه‌ها استفاده نشد. شما باور بفرمایید که تئاتر شهر انگشت کوچک تئاتر سعدی نمی‌شد، منظورم از نظر تکنیک صحنه، ابعاد و جایی خاص برای دکور ساختن است. در آن زمان چرا از این آدم کمک نگرفتند؟ اگر این آدم نبود چرا از کسانی که سال ها در اپرا و تئاتر دنیا رفتند و دیدند استفاده نشد؟ معمار آن چرا یک در برای ورود و خروج نگذاشته است؟ در کوچک ترین سالن‌های تئاتر اروپا و امریکا اگر در خروجی با علامت اگزیت وجود نداشته باشد اصلاً اجازهٔ افتتاح آن را نمی‌دهند. شما از یک در وارد می‌شوید و از یک در هم باید خارج شوید. معمار این بنا آن را مانند پانتئون گرد ساخته است. این گرد بودن تا کی می‌خواهد کاربرد داشته باشد. شاید شما که طراح هستید وقتی کار من را می‌بینید متوجه شوید که من چقدر زحمت کشیده‌ام که تماشاگر بتواند دو طرف صحنه را ببینید. صحنه‌های طراحی شده در همه سالن‌های تئاتر ایران اشتباه است و حتی از نظر ایمنی مشکل دارد. تنها سالنی که صحنه آن خوب و اصولی طراحی و ساخته ‌شده تالار وحدت است.»

پروانه معصومی درگذشت

پروانه معصومی ـ بازیگر سینما و تلویزیون ـ امروز دوشنبه ـ ششم آذر ماه ـ در بیمارستانی در گیلان درگذشت. او یک بار  هم تجربه بازی در نمایش علی رفیعی در تئاتر را داشت.

نعیمه نظام‌دوست از همکاران این بازیگر در گفت‌وگویی با ایسنا خبر درگذشت پروانه معصومی را تایید کرد.

به گفته وی پروانه معصومی چند روزی در بیمارستان به دلیل عارضه پارگی روده بستری بود و امروز بر اثر عفونت ریوی به آی سی یو منتقل شد و ساعتی پیش از دنیا رفت.

سکینه کبودرآهنگی با نام هنری پروانه معصومی، متولد ۱۱ اسفند ماه ۱۳۲۳ بود. او تحصیلاتش را در دانشکده زبان‌های خارجی دانشگاه ملی ایران به پایان رساند. او نخستین بار در سال ۱۳۵۰ در فیلم بی‌تا نقش کوتاهی گرفت و سال بعد در رگبار ساختهٔ بهرام بیضایی نقش اوّل زن را بازی کرد. او سال ۱۳۵۶ در نمایش «جنایت و مکافات» به کارگردانی علی رفیعی بازی کرده بود.

معصومی برای نقش‌آفرینی در «گل‌های داوودی» (۱۳۶۳)، «جهیزیه‌ای برای رباب» و «شکوه زندگی» (هر دو در ۱۳۶۶) برندهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم فجر شده بود.

معصومی نخستین بار سال ۱۳۶۳ در سریال «کوچک جنگلی» به کارگردانی بهروز افخمی در قاب تلویزیون حاضر شد و بعدها در سریال‌هایی چون «امام علی (ع)»، «مسافر ری»، «پلیس جوان»، «یوسف پیامبر (ع)» و «مثل هیچکس» بازی کرد.

آخرین حضور پروانه معصومی در قاب تصویر سریال «در کنار پروانه‌ها» به کارگردانی داریوش یاری بود.