استادی که تئاتر را مادر همه هنرها می‌داند

۲ آذر سالروز تولد فرهاد ناظرزاده کرمانی بود،‌ استادی که بسیاری از بزرگان امروز هنرهای نمایشی کشور با شاگردی او به جایگاهشان رسیده‌اند اما شاید امروز برای افراد بسیاری نامش شناخته شده نباشد.

 فرهاد ناظرزاده کرمانی را شاید عموم مردم نشناسند؛ اما بدون شک جامعه هنری به‌خصوص فعالان و دانشجویان هنرهای نمایشی همواره از او به‌عنوان یکی از ستون‌های مهم و مؤثر علمی یاد کرده‌اند، معلم و استادی که حضورش در جامعه دانشگاهی کشور از دهه شصت سرمنشأ خدمات بسیار بزرگی بوده است.

تألیف بیش از بیست عنوان کتاب مرجع با ادبیات و واژگان خاص و منحصربه‌فرد، نگارش بیش از چهل نمایشنامه، ارائه ۷۰ مقاله در کنفرانس‌های علمی داخلی و بین‌المللی و چاپ برخی از آنها در مجلات معتبر و ترجمه بیش از ۸۰ نمایشنامه خارجی از جمله یادگاران ماندگار او در تئاتر و هنر کشور است، استادی که شاگردان بسیاری را با عنوان بازیگر، کارگردان، نمایشنامه‌نویس و حتی مدیر هنری به عرصه فرهنگ و هنر کشور وارد کرده و نام او را به عنوان یکی از افراد مطرح هنر تبدیل کرده است.

در وصف این استاد تئاتر باید گفت که در سه دهه ابتدایی انقلاب و در دانشگاه‌ها بسیاری از دانشجویان در مقاطع مختلف با شوق و اشتیاق فراوان پای درس‌هایش حاضر می‌شدند و کلاس‌های درسی‌اش جزو شلوغ‌ترین کلاس‌های دانشگاه به شمار می‌رفت. وی به‌خاطر تلاش‌های عالمانه و صادقانه در عرصه هنرهای نمایشی در سال ۸۱ جزو چهره‌های ماندگار معرفی شد که با تحریر آثار بی‌شمار، جدیت در تدریس، ژرفای کم‌نظیر مطالب ارائه شده، کشف چهره‌های بااستعداد و تلاش برای رشد و تعالی شاگردانش خواهندگان «هنر» را «باهنر» کرد و از هنرجویان «پرشور»، هنرمندانی «عادل» ساخت.

خود ناظرزاده کرمانی تئاتر را مادر و ساختمان همه هنر‌ها می‌داند و در اهمیت آن گفته است: «هنگامی‌که از تئاتر بهره برده شود، موسیقی به صورت یکی از ساختمایه‌های (عناصر تشکیل‌دهنده) هنر نمایش در می‌آید و  یا آن می‌شود. هر هنگامی که در هم ادغام شوند، صورت‌‌بندی نویی می‌پذیرد، و به فراخور خود، آماج‌ها و آرمان‌های نمایش را می‌آفریند. به این جریان ادغام گفته‌اند، ادغام جزء در کل.»

تئاتر پس از انقلاب اسلامی به‌ویژه تئاتر دانشگاهی و تجربی مدیون اساتید بزرگی است که شاید یکی از آنها ناظرزاده کرمانی باشد. در روزهای غربت و بی‌کسی تئاتر، روزهایی که تئاتر در بند روابط و مناسبات آن‌هم با آدم‌های کوچک و بزرگ‌ترهایی که به کارهای دیگر مشغول بودند با همان فراست ذاتی و به قول خودش به‌عنوان یک خادم، به حراست از تئاتر مظلوم پرداخت.

هر چه زمان گذشت و جلوتر آمدیم عرصه تنگ‌تر شد و شان و جایگاه نه‌تنها ناظرزاده کرمانی بلکه ناظرزاده‌ها در تئاتر دانشگاهی کم‌رنگ و کم‌رونق‌تر شد تا جایی که در ابتدای دهه نود و با تغییرات بدون پشتوانه علمی و عملی در خصوص افزایش‌پذیرش دانشجو در رشته هنر وضعیت دانشگاه‌ها بدتر و وخیم‌تر شد و شد آنچه نباید می‌شد.

پذیرش دانشجو بدون کنکور در دانشگاه‌هایی که روزی با رتبه‌ها دورقمی هم ورود به آنها غیرممکن بود با تغییرات صورت‌گرفته اکنون هر علاقه‌مندی را میزبانی می‌کردند و این چنین بود که سیل جمعیتی که تنها با تماشای یک فیلم و شاید یک تئاتر به این حوزه ابراز علاقه‌مندی می‌کردند به دانشگاه‌ها سرازیر شدند و از آن به بعد شاهد دانشجویانی در کلاس‌های درسی شدیم که قله ذهنی‌شان صرفاً سوپراستار شدن در پرده نقره‌ای و کسب درآمدهای آن‌چنانی بود و به‌تبع علاقه‌ای برای کسب علم و دانش دیگر وجود نداشت و همین سرآغاز چالش‌هایی شد که نه امثال دکتر ناظرزاده ها می‌دانست اینها چه می‌خواهد و نه آنها می‌دانستند او و سایر اساتید بزرگ کیستند و از آنها چه باید بخواهند.

همین باعث شد که استاد مسلم تئاتر و هنر کشور که حضورش در کلاس‌های درس غنیمتی بی‌نظیر و تکرارنشدنی بود روزبه‌روز خودش و تدریس‌اش را محدودتر کند و دانشگاه‌ها یکی پس از دیگری از حضورش محروم شوند. صدالبته که از ابتدای دهه نود وضعیت آموزش هنر چه در دانشگاه و چه در آموزشگاه به مسیری غیراصولی پا گذاشت و دیگر نه شوق و اشتیاقی برای یادگیری وجود داشت و نه اساساً آموزش مسئله اولویت داری به شمار می‌رفت و در نتیجه نسلی جدیدی که امروز در عرصه هنر پا به فعالیت‌های حرفه‌ای گذاشتند نه‌تنها حتی یک برگ از تألیفاتش را ورق زده‌اند؛ بلکه حتی نامی از او را نیز نشنیدند.

 به گزارش فارس اما تأسف‌آورتر اینکه وقتی در سال ۸۸ و به همت مدیرعامل وقت خانه هنرمندان و رئیس تماشاخانه ایرانشهر به‌پاس یک‌عمر فعالیت دکتر ناظرزاده کرمانی نام سالن شماره یک این مجموعه که یکی از مهم‌ترین سالن‌های تئاتری کشور بود را به نام ایشان نام‌گذاری کردند هرگز نه حاضران آن رونمایی و نه هیچ هنرمند تئاتری فکر نمی‌کرد که کمتر از یک دهه دیگر وقتی از یک دانشجوی رشته تئاتر درباره نام صاحب سالن سؤال شود در پاسخ بشنود که شناخت چندانی ندارم؛ اما فکر کنم از شعرای قدیمی کشور باشند که در قید حیات نیز نیستند!

اما چرا و چگونه پس از سه دهه‌ی پرشور و روبه‌رشد در فضای علمی و دانشگاهی امروز چنین چالش و مسئله مهمی گریبان‌گیر نسل فعلی هنر کشور شده است؟ بی‌تردید یکی از عمده دلایل وضعیت موجود عدم درک صحیح از وضعیت آموزشی و عدم دغدغمندی در بین تصمیم‌گیران و متولیان وقت بود که تنها برای گذران روزمرگی به کار گرفته شدند و اساساً تدبیر و تفکری برای نسل آینده و سال‌های پیش رو نداشتند و همین سیاست باعث شد که با افزایش بی‌رویه و خارج از توان دانشگاه‌ها در پذیرش دانشجو بدون درنظرگرفتن خروجی و بستر فعالیت حرفه‌ای در آینده فضای امروز را چه در حوزه آموزش و چه در حوزه فعالیت حرفه‌ای بسیار سخت و محدود شود.

آنچه محرز و مشخص است وضعیت و سیستم آموزشی در حوزه هنر شدیداً دچار معضل شده است و این در حالی است که روزگاری که استاد ناظرزاده کرمانی در شش روز هفته تماماً درگیر درس و بحث و دانشگاه بود اکنون تنها به یک الی دو روز بسنده کرده است و چندان تمایلی برای حضور در کلاس‌های درسی ندارد و این نه موضوع شخص این استاد بزرگ که بسیاری از اساتید سرشناس و مهم نیز چنین شده‌اند.

شاید آغاز ۷۶ سالگی مردی که بدون شک برکاتش برای تئاتر کشور تا نسل‌ها و سال‌های آینده ماندگار خواهد بود فرصت مناسبی باشد تا با نقد فضای آموزشی کشور در حوزه هنر امیدوار شد که مسیر به انحراف رفته روزی به ریل اصلی خودش بازگردد و مجدد شاهد رشد فضای علمی و دانشگاهی در هنرهای نمایشی کشور باشیم.

تنها آرزویمان حضور بیش‌ازپیش اساتیدی چون ناظرزاده کرمانی و ناظرزاده‌ها در کلاس‌های درسی و دانشگاهی است؛ زیرا بر این مهم واقفیم که تا دانشگاه و محل کسب علم و دانش از محتوا غنی نباشد فضای حرفه‌ای و کاری نیز کاملاً سطحی و بدون عمق خواهد ماند و آن وقت است که تئاتر به‌عنوان هنر اصیل و بامحتوا روزبه‌روز نحیف و به ورطه بی‌محتوایی خواهند رسید. جایگاهی که شاید تنها در سال‌های پیش از انقلاب و در راسته لاله‌زار با عنوان تئاترهای لاله زاری شاهد بودیم. نمایش‌هایی بدون محتوا و تنها برای دقایقی سرگرم‌کننده و شاید کمی خنده‌آور ولاغیر.

فرهاد ناظزاده کرمانی در تعریف تئاتر برای خودش می‌گوید: «جنون مقدس؛ از آن دیوانگی‌هایی که مولانا توصیه‌اش می‌کند، یا آراسموس. (آراسموس را که می‌شناسین؛) کتابی دارد در ستایش دیوانگی ! به قول او، تمدن را همین دیوانگان ساختند.»

نمایشنامه رسوس نوشته اوریپید منتشر شد

کتاب نمایشنامه «رسوس» اثری از اوریپید تنها تراژدی برجامانده یونانی ا‌ست که پی‌رنگ آن مستقیما برگرفته از قطعه حماسی است که امروزه به‌عنوان سرود دهم ایلیاد شناخته می‌شود، از انتشارات بیدگل منتشر شد.

به گزارش ایران تئاتر، نمایشنامه «رسوس» اثری از اوریپید پس از ۲۵ قرن برای نخستین بار توسط غلامرضا شهبازی به فارسی ترجمه و به همت نشر بیدگل روانه بازار کتاب شد.

«رسوس» تنها تراژدیِ برجا مانده یونانی ا‌ست که پیرنگ آن مستقیماً برگرفته از قطعه حماسی است که امروزه به عنوان «سرود دهم ایلیاد» شناخته می‌شود.

این نمایشنامه سرشار از جنب‌‌وجوش و زندگی و یکی از ۱۰ نمایشنامه محبوب اوریپید در دوران باستان متأخر به شمار می‌رود که بر چندین نویسنده پس از خود به ویژه ویرژیل در «سرود نهم انه‌اید» تأثیر گذاشته است.
براین‌اساس «رسوس» که کوتاه‌ترین تراژدی قرن پنجم پیش از میلاد و نمایشنامه‌ای مایل به ساتیر است، جایگاه مهم و بی‌همتایی در تاریخ ادبیات جهان دارد.

در بخشی از پی‌گفتارِ کتاب آمده است: «در «رسوس» مقدار معتنابهی از آن حال و هوای عجیب و غریب را می‌بینم، که خیلی خنده‌آور نیست، اما لجام‌گسیخته و نامعقول است و این از دیدگاه یونانیان مناسب گله ساتیر است؛ حال و هوایی که معمولاً غول تک‌چشمِ غارِ اِتنای آتشفشانی یا هراکلسِ مست و تاج‌گل بر سر که با مرگ کشتی می‌گیرد و دنده‌اش در نیمه‌شب میان گورها می‌شکند، در آن نفس می‌کشند…»

اوریپید یکی از سه تراژدی‌نویس مهم عصر زرین درام یونان است که منتقدان قدیم و جدید او را درام‌پردازی سنت‌شکن، نوآور و نامتعارف می‌دانند. او در یکی از سال‌های دهه ۴۸۰ پیش از میلاد در بخش شرقی آتن زاده شد. اطلاعات کمی از زندگی او در دست است. نخستین نمایشنامه او یک سال پس از مرگ آیسخولوس در سال ۴۵۵ پیش از میلاد بر صحنه رفت و او در مسابقات تئاتریِ دیونیزیای شهر آتن به مقام سوم رسید. در سال ۴۴۱ پیش از میلاد به نخستین پیروزی‌اش دست یافت و مقام نخست این رقابت‌ها را کسب کرد. می‌گویند بیش از ۹۰ نمایشنامه نوشته است و امروزه نوزده نمایشنامه او موجود است. آخرین باری که در آتن به رقابت پرداخت در سال ۴۰۸ پیش از میلاد با نمایشنامه «اورستس» بود. سپس به مقدونیه و دربار آرخِلائوس رفت و نمایشنامه‌ای به نام این پادشاه نوشت. اوریپید در سال ۴۰۶ پیش از میلاد، حین نگارش نمایشنامه «کاهنه‌های باکوس» در مقدونیه درگذشت.

غلامرضا شهبازی، مترجم نمایشنامه «رسوس»، متولد ۱۳۵۲ نهاوند و دانش‌آموخته کارشناسی رشته ادبیات نمایشی، کارشناسی‌ارشد سینما و دکتری تاریخ تطبیقی و تحلیلی هنر اسلامی از دانشگاه هنر تهران است. شهبازی تاکنون ده نمایشنامه اوریپید را به فارسی برگردانده که اغلب‌شان آثاری هستند که نخستین بار است که به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند.

دلنوشته شاگرد برای استاد مهین میهن: بانویی که صحنه در تسخیر نگاه خلاقانه اوست

دلنوشته ای به رسم ادب پیشکش هنرمندی پیشکسوت و استادی بزرگ. بانوی فرهیخته فرهنگ و هنر ایران دکترمهین میهن
“ای خطه ایران مهین ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من “ (ملک الشعرا بهار)
با گشایش رادیو وتلویزیون ملی ایران نیاز به گشایش مراکز فرهنگی و هنری و تولید محتوا بیش از پیش آشکار می‌شد و برای سرزمینی با قدمت اساطیری بازگشت به هویت ملی با یاری جُستن از زبان هنر ضرورتی تاریخی بود. ساخت مراکز فرهنگی و هنری درسراسر کشور از آن میان پایتخت ایران انکار ناپذیر می‌نمود ،ازاواخر دهه چهل این مهم شتاب یافت و تهران رنگ و بویی تازه به خود گرفت ، گشایش خانه اُپرای رودکی تهران درآبان ۱۳۴۶ و تئاتر شهر دربهمن ۱۳۵۱ از شاخص‌ترین آنهاست. با تاسیس این مراکز ضرورت حضور نیروهای هنری و زبده نیاز اصلی اداره و سازماندهی این مراکز فرهنگی وهنری بود بسیاری از بزرگان موسیقی و باله پارس ، طراحان لباس و رقصندگان فولکلور و کلاسیک ،هنرپیشه‌گان تئاتر و هنرمندان شاخه‌های گوناگون به این مراکز پیوستند  و بسیاری ازجوانان علاقمند و عاشق هنر ایران برای آموختن به دانشگاه‌ها و مراکز هنری معتبر دنیا رفتند و با کوله باری از دانش برای خدمت به کشور به سرزمین مادری خود بازگشتند .پس از پایان آموزش مقدماتی برای آموزش‌های تکمیلی به فرانسه می‌رود و به شکل تخصصی در زمینه گریم تحصیل می‌کند و درمدت هشت سالی که در فرانسه است با گروه های هنری و تلویزیون ملی این کشور همکاری دارد ، حدود سی و پنج ساله است که به دعوت رسمی سازمان باله ایران به ایران آمده و در این مجموعه کوشش‌های هنری خود را دنبال کرده و چه خاطرات با شکوه و جاودانه‌ای که رقم می‌خورد. لوسترهای کریستالی خانه اُپرای رودکی تهران، صدای برش پارچه‌ها روی میز کارگاه دوخت لباس، ساخت دکورها در کارگاه دکور، تولید و ساخت سر بنده‌ها و پاپوش‌ها، تمرین بازیگران و رقصندهای جوانی که با شور و امید ، سپیده دم درخشش خود را بر تارک هنر ایران درمقابل آینه‌های قدی سالن تمرین، آرزوهاشان را بر توسن خیال خود به جولانگه صحنه می‌برند. . نمایش باله بیژن و منیژه ( اثر جاودانه منظوم از فردوسی بزرگ ) با موتیوهایی از استاد حسین دهلوی قرار است زینت بخش تالار رودکی باشد.
در گوشه‌ای دنج و در آرامشی اساطیری بانوی هنرمندی در حال آفرینش طرحی است تا شعر زیبایی‌شناسی خلاقانه‌اش را در نقشی خوش رنگ و لعاب بر چهره بازیگران به زبان سحرآمیز قلم بسراید .آری صحنه در تسخیر نگاه خلاقانه و دستان هنرآفرین توست یگانه مهین بانوی میهن . زمان می‌گذرد فصل اجرای باله “زیبای خفته” در خزان ۵۷ به پایان میرسد. بسیاری از هنرمندان آن دوران از آن میان استاد لوریس چکناواریان آهنگساز ، هلن انشاء طراح لباس ، فرزانه کابلی بالرین و هنرپیشه و بسیاری از بزرگان فرهنگ وهنراین کشور با احترام از آرامش، هنر و متانت شما شکوهمندانه یاد می‌کننئ . اما چشمه جوشان مهین بانوی صحنه، شاعرانگی آفرینش هنری را به صحنه‌های تئاتر پیش کش مینماید تا نقش‌آفرینی هنر پیشه‌گانش را روحی تازه بخشد، نصرت کریمی از جادوی قلمت بارها در محافل هنری سخن گفته و از شوق آموختنت به شاگردانت ، دانشکده هنر دانشگاه تهران مست است از شمیم دم مسیحایی و اندیشه رسایت چه با وقار نغمه چنگ هنر گریم این سرزمین را می‌نواختی.
چه بسیار که به نیکی از قلم روانت در نوشتار کتاب گریم برای تئاتر می‌گویند و فراوانند آموزش پذیرانی که در دور افتاده‌ترین نقاط ایران شما را ندیده ولی خود را شاگرد مکتب میهن می‌دانند .هوش سرشارت نویدتان داد تا راه آمده را به نسلی نوین که دانش آموخته دستان هنرمندت بودند بسپاری ، اکنون آن نسل پرچم دار هنری والاست از کدامیک از دوست دارانت بگویم ای فرمانروای گریم صحنه تئاتر ایران ، به‌راستی که شاگردانت عاشقانه دوست‌تان می‌دارند و خاطرات‌تان را هر روز از پس اندیشه مرور می‌کنند.
فریبای گرانقد راز بزرگ منشی و خلوص نیت والگو بودنتان به نیکی به یاد می‌ماند. ماریای عزیز زندگی هنری خود را از چشمه زلال معرفت مادرانه شما سیراب می‌داند ، شهریار از بزرگی و شکوه اندیشه‌ات فراوان گفت ، یوحنا از شورو شوق نخستین روز دیدارتان می‌گوید و بهمن از کوله‌بار آموخته‌هایش و شوق آموختن دوباره ازشما ، شیرینی خاطرات همکاری با شما هنوز در کام کامبیز جان است ، افسانه به دستیاری سالیان دور در دانشکده هنر به خود می‌بالد و هر آنچه آموخته را از برکت حضور بانو می‌داند ، سارای نازنین بزرگی، وقار ،اقیانوس دانایی و دانش‌تان را ارج می‌گذارد و نوید به رسم شاگردی و ادب بوسه بر دستان هنرمندتان می‌نشاند ، علی امضای شما بر جواز آموزشگاهش را هنوز به فال نیک می‌گیرد . همه بی‌دریغ به شما مهر ورزیده و دوستدارتان هستند حمید ، آیلار ، بهاره ، حسین ، فرناز ، لیلا ، بتسابه ، امیر ، مهدی، سهیلا ، مریم ، لعیا ، ثمین و … همه با فروتنی و احترام از شما یاد می‌کنند و متین با متانت قلمش از شما و روزهای طلایی هنر این سامان می‌نویسد تا جاودان بماند این رنگین کمان خاطرات خوش آب و رنگ از نیک نامی‌تان ای شهبانوی گریم باله و اُپرای ایران و مادر مهربان گریم ایران اهورایی. آغاز هشتاد و سومین بهار زندگیتان همایون باد.
متین قادریتهران – تیر روز آذرماه ۳۷۶۱۸آذر ۱۴۰۲خورشیدی

هشدار جدی به مدیران برای بلاتکلیف ماندن هزاران هنرمند تئاتر

نمایندگان تعدادی از انجمن‌های صنفی سراسری هنری، تاکید کردند که وضعیت مبهم فعالیت این انجمن‌ها سبب بلاتکلیفی هزاران هنرمند شده است.

آنان با انتقاد از موانع موجود برای ادامه فعالیت‌ این انجمن‌ها تاکید کردند که تشکیل انجمن‌های صنفی سراسری، مطالبه قانونی جامعه هنری است که در دهه‌های متمادی معطل مانده و حالا هم به وضعیتی رسیده است که هزاران نفر از هنرمندان را بلاتکلیف نگه داشته است.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر، در نشستی خبری که روز شنبه ۱۱ آذرماه در خانه تئاتر ایران برگزار شد، نمایندگان انجمن‌های صنفی سراسری نسبت به وضعیت مبهم فعالیت این انجمن‌ها هشدار جدی دادند و یادآوری کردند که تاکنون ۶ انجمن صنفی سراسری در خانه تئاتر شناسه گرفته‌اند و به عنوان صنف تلقی می‌شوند ولی از آنجاکه بعدا به آیین‌نامه انجمن‌ها ایراداتی وارد شده، برای ادامه فعالیت‌هایشان دچار مشکل شده‌اند. در حال حاضر دیگر انجمن‌ها هم مراحل لازم را طی کرده‌اند ولی به دلیل همین مشکل، در میانه راه متوقف شده‌اند.

به گفته آنان در پاسخ به پیگیری انجمن‌ها به گفته می‌شود که باید صبر کنند و این در حالی است که بعضی از این انجمن‌ها ۲ سال از تشکیل‌شان گذشته و طبق قانون، باید دوباره انتخابات برگزار کنند ولی تا زمانی که این موانع برطرف نشود، چنین امکانی وجود ندارد.

آنان توضیح دادند که طبق قانون، بعد از این ۲ سال، یک دوره فترت ۶ ماهه هم در نظر گرفته می‌شود ولی اگر این رویه سرعت پیدا نکند، این زمان هم از دست می‌رود و خطری جدی برای انحلال این انجمن‌ها به وجود خواهد آمد.

لبو فروشان هم صنف دارند و هنرمندان ندارند

در آغاز این نشست، ایرج راد، رییس هیات مدیره خانه تئاتر، به عنوان کسی که شاهد تمام مراحل طی شده توسط انجمن‌ها بوده، توضیحاتی درباره روند این ماجرا ارایه کرد و گفت: در برنامه چهارم توسعه تشکیل انجمن‌های صنفی سراسری هنری مطرح شد به این صورت که آیین‌نامه این انجمن‌ها باید از طرف وزارت ارشاد پیگیری می‌شد ولی این کار انجام نشد تا به برنامه ششم رسیدیم و متاسفانه باز هم از طرف ارشاد به تعویق افتاد. به همین دلیل خانه تئاتر دوباره پیگیر این مساله شد و در نهایت در دوره وزارت آقای صالحی، با وزارت کار هم صحبت و قرار شد برای انجام این کار، از طرف همه انجمن‌های هنری و رسانه کمیسیونی در ارشاد شکل بگیرد. بر همین اساس، برای مدتی طولانی جلسات متعدد و مستمری، با همراهی وزارت کار و حضور نمایندگان همه خانه‌های هنری و رسانه در وزارت ارشاد تشکیل می‌شد.

او ادامه داد: در نهایت طی جلسه‌ای در تالار وحدت، اساسنامه برای تصویب هیات وزیران امضا شد و بعد از تصویب در آنجا، به هیات دولت نیز ارجاع داده شد که در آن مرجع هم امضا و سپس مقرر شد کمیسیون بند چهار متشکل از نماینده وزارت کار و خانه‌های سینما، تئاتر، موسیقی و نماینده وزارت ارشاد و… ظرف دو سال تشکیل انجمن‌های صنفی و هنری و رسانه را در دستور کار قرار دهد. بر همین اساس مقرر شد در مرحله اول تقاضای جاهایی که شکل تشکیلاتی پیدا کرده‌اند مانند خانه‌های سینما و تئاتر و موسیقی بررسی شود و این تشکل‌ها به صورت صنفی سراسری تشکیل شوند.

راد با اشاره به اینکه دو نوع انجمن صنفی خاص و عام داریم، اضافه کرد: به این نتیجه رسیدیم که انجمن صنفی عام باشیم چراکه تشکیلات آن براساس مجموع عمومی و انتخابات شکل می‌گیرد. یعنی همه اعضا هیات مدیره باید از سوی مجمع عمومی انتخاب شوند.

او که ریاست کمیسیون بند چهار را برعهده داشته است، اضافه کرد: پرونده‌ها را برای بررسی ارائه کردیم و پرونده شش انجمن خانه تئاتر را به وزارت کار فرستادیم که مجوز گرفتند و پس از آن هم برای گرفتن شناسه ملی اقدام کردند و در ثبت شرکت‌ها هم همه کارها انجام شد و در نهایت این شش انجمن شناسه گرفتند اما یکباره اعلام شد نسبت به بند یک، سه و چهار کمیسیون بند چهار دو شکایت صورت گرفته و این سه بند باید اصلاح شود.

راد اضافه کرد: این شکایت بعداً از طرف شورای نگهبان هم پیگیری شد که عنوان کردند که این سه بند از نظر شرعی اشکال دارد و آن را به دیوان عدالت اداری فرستادند که آنجا هم این اشکالات را هم تایید کرد و با این وضعیت، تکلیف این انجمن‌ها معلوم نشد یعنی نگفتند اینها قانونی هستند و نه برای ادامه کار با آنها همراهی شد. به همین دلیل این انجمن‌ها برای برگزاری مجمع عمومی دچار مشکل شدند و نماینده وزارت کار در مجمع عمومی‌شان حضور پیدا نمی‌کرد.

رئیس هیات مدیره خانه تئاتر با اشاره به نامه‌نگاری‌های متعددی که برای حل این مشکل انجام شده، ابراز تاسف کرد: هنوز این نامه‌نگاری‌ها به نتیجه نرسیده و این در حالی است که از بعد از دوره قاجاریه حتی لبوفروشان و مارگیران به عنوان صنف شناخته می‌شدند اما هنرمندان چنین امکانی نداشتند. تا اینکه بعدها برای هنرمندان ردیف شغلی ایجاد کردند و تعدادی از آنها به استخدام اداره تئاتر درآمدند اما باز هم با ستاره‌دار شدن کدهایشان، دچار مشکل شدند. بنابراین وضعیت صنفی مشخصی نداریم.

ما دنبال انحلال نیستیم

راد با بیان اینکه در حال حاضر بعضی از انجمن‌ها دو سال از فعالیت‌شان گذشته، افزود: برخی دیگر دوره سه ساله برای فعالیت خود تعریف کرده‌اند اما اگر این موانع برطرف نشود، حتی همین انجمن‌ها هم دچار مشکل می‌شوند. با این شرایط بار عظیمی برهیات مدیره این انجمن‌ها تحمیل شده زیرا آنها همه کارهای اساسی را انجام داده‌اند و حالا باید پاسخگوی اداره مالیات هم باشند چون به خاطر دفاتر و شناسه ملی، موظف به پرداخت مالیات شده‌اند  اما وضعیت قانونی‌شان مشخص نیست و اگر بخواهند خود را منحل کنند، این روند دست کم یک سال زمان می‌برد. ضمن اینکه ما به دنبال انحلال نیستیم چون تشکیل انجمن صنفی جزء نیاز هنرمندان و مطالبه جامعه هنری برای احقاق حقوق‌شان است. ما خواستار آن هستیم که اگر مشکلاتی هست، با برگزاری نشست و گفت‌وگو آن را برطرف کنیم و دوباره انجمن‌های صنفی را راه بیندازیم تا هنرمندان احساس بی‌هویتی نکنند.

ما وظیفه خود را انجام دادیم و حالا نوبت دولت است

در ادامه، ساسان پیروز به عنوان نماینده انجمن صنفی سراسری منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران تئاتر با اشاره به تشکیل این انجمن صنفی سراسری و دریافت شناسه ملی گفت: دو سال است که معلق مانده‌ایم و معلوم نیست چه نتیجه‌ای بگیریم. ما تمام مراحل لازم و مسئولیت‌های قانونی خود را به انجام رسانده‌ایم و اینجا دولت است که باید وظیفه قانونی خود را در قبال تشکیل این انجمن‌ها انجام بدهد. اگر مشکلی در آیین‌نامه‌ها بوده، دولت باید آن را حل می‌کرده و برای این کار ۲۰ ماه فرصت داشته است. هنرمندانی که تمام مراحل قانونی را پشت‌سر گذاشته‌اند حق دارند که خواستار ادامه فعالیت انجمن خود باشند. این حق انجمن‌هاست که در قوانین کشور هم لحاظ شده و حالا هم که بعد از دهه‌ها انتظار به انجام رسیده است، ما بر این حق پافشاری می‌کنیم تا دوباره دچار فترت نشود.

او درباره مشکلاتی که به ایین‌نامه‌ها وارد شده،  توضیح داد که رای دیوان عدالت اداری در پی شکایت دو شخص حقیقی بوده که بعدا یکی از آنها شکایت خود را پس گرفته است.

پیروز با اشاره به یکی از این مشکلات مطرح شده، تشریح کرد: یکی از این اشکالات درباره درج نشدن الازم به دین اسلام است که این ابهام را ایجاد می‌کند که در کشور ما که دیگر ادیان الهی هم به رسمیت شناخته می‌شوند و در مجلس شورای اسلامی نماینده دارند، چرا این مساله در انجمن‌های صنفی، مورد توجه قرار نگرفته است.

این بحران را کوچک نشمارید!

سپس سعید ذهنی، رئیس انجمن صنفی سراسری موسیقی تئاتر در تکمیل این توضیحات افزود: در این وضعیت در مقابل اعضای خود قرار گرفته‌ایم که انتظاراتی دارند و ما نمی‌توانیم پاسخگوی آنان باشیم. این شرایط همه را دچار سرخوردگی کرده و مساله‌ای بحرانی است که نباید آن را کوچک بشماریم. همچنان که نباید منتظر وقوع فاجعه باشیم. تمام دوستانی که انجمن‌هایشان به ثبت رسیده یا در حین انجام کار متوقف شده، اسناد و مدارک خود را دارند. بخشی از این مراحل در بحران کرونا که زمان بسیار دشواری بوده است، طی شده و این تلاش‌ها نباید نادیده انگاشته شود.

اگر می‌خواهند ما را منحل کنند، باید از راه دادگاه وارد شوند

در ادامه، هما جدی‌کار، رئیس انجمن صنفی سراسری نمایشگران عروسکی که موفق به دریافت شناسه ملی شده، توضیح داد: دریافت شناسه ملی یعنی کارمان را به پایان رسانده‌ایم . در ظاهر انجمن صنفی شده‌ایم ولی عملا نمی‌توانیم به عنوان صنف به اعضای خود متعهد باشیم.

او یادآوری کرد: ما هر سال مجمع عمومی خود را برگزار می‌کنیم و طی نامه‌ای به وزارت کار درخواست می‌کنیم که نماینده‌شان را بفرستند. سال اول به صورت شفاهی و سال دوم طی نامه‌ای مکتوب به ما گفتند که نماینده آنها نمی‌آید. ما یک نهاد حقوقی هستیم و خودمان قصد انحلال نداریم. اگر دولت خواهان انحلال ماست، باید از طریق دادگاه اقدام کند. بنابراین باید این مشکلات کوچک حل شود تا اینکه کلا ما را کنار بگذارند.

چرا یک مشکل کوچک بعد از دو سال حل نشده؟!

سپس مهدی آشنا، رئیس انجمن صنفی سراسری عکاسان تئاتر گفت: دو پهلو بودن نگاه قانونی به ما بسیار تاسف‌انگیز است. در حالی که مراحل مالیاتی ما را کاملا می‌پذیرند و دفاتر ما را قبول می‌کنند به طوری که ما درگاه پرداخت اینترنتی داریم اما آنجا که وزارت کار باید ما را به عنوان انجمن صنفی بپذیرد، دچار مشکل می‌شویم. چگونه است که کل پروسه تشکیل انجمن‌ها یک سال زمان برده اما چگونه ممکن است که اصلاح یک مشکل کوچک، بعد از دو سال هنوز به نتیجه نرسیده باشد.

او یادآوری کرد: سال گذشته دو بار با وزارت کار نامه‌نگاری کردیم که بی‌پاسخ ماند. امسال برای تشکیل مجمع عمومی انجمن‌مان، آگهی روزنامه دادیم که در نهایت به نامه ما پاسخ مکتوب دادند. نکته دیگر اینکه نفرستادن نماینده وزارت کار به معنای انجام ندادن کارهای صنفی انجمن‌هایی نیست که به صنف تبدیل شده‌اند. ما ناگزیر به ادامه راه هستیم و هرگز خود را منحل نمی‌کنیم و به آسانی هم نمی‌پذیریم که ما را منحل کنند.

هر جا به نفع‌شان است، ما را به رسمیت می‌شناسند

در ادامه سخنان او، ساسان پیروز گفت: در تمام دو سال گذشته که پیگیر ماجرا بوده‌ایم گفته‌اند که از نظر قانونی مشکلی ندارید ولی ما نمی‌توانیم در مجمع عمومی‌تان نماینده بفرستیم و این دوگانگی ما را دچار مساله کرده است. موقع مالیات گرفتن، ما از نظر دولت به عنوان صنف وجود داریم اما در مواقع دیگر نمی‌توانند ما را به رسمیت بشناسند یعنی آنجا که به نفع‌شان است ما را رسمی می‌دانند.

فقط می‌گویند صبر کنید!

در بخش دیگری از نشست، فرزانه نشاط‌خواه دبیر انجمن صنفی بازیگران تئاتر یادآوری کرد: ما تمام مراحل قانونی را طی کردیم و اشکالات اساسنامه را که از طرف وزارت کار مشخص شده بود، برطرف کردیم. در ثبت شرکت‌ها شناسه ملی گرفتیم و همه اینها مراحلی پر زحمت و پررفت و آمد بود اما بعد از تمام این مراحل به ما گفتند تشکیل صنف، غیرقانونی است در حالی که هیچ‌جا به طور رسمی نگفته که ما یک صنف غیرقانونی هستیم. حالا هم به ما مدام می‌گویند صبر کنید! اما شتاب ما به این دلیل است که مجمع عمومی ما تشکیل نشده و همین موضوع اعتراض اعضا را در پی داشته است. ما را در حالت تعلیق نگه داشته‌اند و تا دو ماه و نیم دیگر شش ماه دوره فترت هم به پایان می‌رسد و خود به خود صنف منحل می‌شود. ما فقط یک پاسخ قانونی می‌خواهیم.

در تکمیل صحبت‌های او پیروز گفت: مساله فقط این شش صنف نیست که پیش از این مشکلات، تشکیل شدند بلکه تعداد زیادی از اصناف مراحل مختلفی را طی کرده‌اند و در آخرین مرحله متوقف شده‌اند. هر یک از این اصناف برای رسیدن به این مرحله یک سال وقت و انرژی و هزینه داده‌اند. این حقی است که وظیفه تاریخی ما حکم می‌کند پای آن بایستیم.

گامی برای اعتمادسازی بردارند

در ادامه، آرام محضری، نماینده انجمن سراسری نمایشنامه‌نویسان و مترجمان تئاتر به عنوان دیگر هنرمند حاضر در این جلسه توضیح داد: در امور اجتماعی، سکه رایج اعتماد است. ما با اعتماد به اینکه سال‌ها تلاش‌مان به نتیجه می‌رسد مراحل لازم برای تشکیل اصناف را طی کردیم. حدود یک سال رفت و آمد کردیم و مجمع عمومی‌مان با مشارکت بالایی برگزار شد تا مرحله تاسیس پروانه رفتیم و حتی شماره آن را دادند که بتوانیم برای اقلام تبلیغاتی از آن استفاده کنیم اما دو سال است که بلاتکلیف مانده‌ایم. امیدوارم گامی در راستای اعتمادسازی برداشته شود.

علی گودوینی به عنوان نماینده انجمن نمایشگران حرکت هم گفت: طبق قانون اساسی، هیات وزیران یکسری قوانین را کارشناسی و مکتوب کرده و به نهادهای زیرمجموعه خود ارائه کرده است که انجمن‌ها به صورت قانونی تشکیل شود. انجمن ما هم اساسنامه تیپ را از وزارت کار تحویل گرفت و اساسنامه خود را ارائه کرد که هیچ مشکلی هم نداشت اما متاسفانه بعد از گرفتن مجوز و اقدام برای دریافت شناسه، سه مورد را مطرح کردند که انجام دادیم اما مشکل حل نشد و ما همچنان پیگیر تشکیل مجمع عمومی هستیم که گفتند می‌توانید برگزار کنید ولی ما نماینده نمی‌فرستیم.

مساله را پیچیده‌تر نکنند

در تکمیل توضیحات او، پیروز افزود: وزارت کار و ارشاد از بدو این ماجرا موظف بوده‌اند پیگیر باشند. در بخش فرهنگی وزارت کار این حسن نیت را می‌بینیم که می‌کوشند آیین‌نامه‌ها را اصلاح کنند ولی در وزارت ارشاد این همت را نمی‌بینیم. به همین دلیل به وزیر ارشاد نامه نوشتیم اما هیچ پاسخ مشخصی ندادند. اگر در حال حاضر اقدام عاجلی انجام نشود، بعضی از انجمن‌ها به ناچار منحل خواهند شد و این ناامیدی برای جامعه هنری بسیار نامطلوب است و نسبت به آن هشدار می‌دهیم.

پیروز اضافه کرد: ما در مراحل شکل‌گیری اصناف، شاهد همکاری وزارت ارشاد و وزارت کار بودیم اما حالا گویی این همکاری وجود ندارد. تاکیدمان بر این است که مشکلات را در همان چارچوبی که مطرح شده، اعلام کنند تا برطرف کنیم چون به راحتی قابل حل است و درخواست‌مان این است که مساله را پیچیده‌تر نکنند و فراتر از این چارچوب نبرند.

هما جدی‌کار نیز با تایید کم‌توجهی وزارت ارشاد در حل این مشکلات توضیح داد: وزارت ارشاد به ما گفت جواب مکتوب نمی‌دهیم و ما را به بخش حقوقی وزارتخانه ارجاع دادند که از شهریورماه منتظر پاسخ‌شان هستیم.

در بخش دیگری از این نشست، ژاله کاظمی عضو کانون نمایش خیابانی، این شرایط را همچون تولد نوزادی توصیف کرد که به دنیا آمده اما شناسنامه ندارد.

او تاکید کرد: ما پشت همه انجمن‌های صنفی هستیم تا حق قانونی خود را بگیرند و وزارت کار و ارشاد می‌خواهیم حداقل در دوره فعالیت خود یک کار مثبت انجام بدهند.

سعید ذهنی هم در بخش پایانی نشست تاکید کرد که وقتی قرار است آیین‌نامه اصلاح شود حتما نماینده هنرمندان باید حضور داشته باشد.

۹ نمایش در تئاتر شهر روی صحنه است

برنامه اجراهای آذرماه تالارهای نمایشی مجموعه تئاترشهر با میزبانی از ۹ نمایش صحنه‌ای و محیطی، اعلام شد.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر به نقل از روابط عمومی مجموعه تئاترشهر، برنامه اجراهای آذرماه تالارهای نمایشی مجموعه با ۹ نمایش در تالارهای اصلی، چهارسو، قشقایی، سایه، کارگاه نمایش و کافه‌تریای اصلی و چهارسو اعلام شد.

در تالار اصلی،‌ و از ۷ آذرماه نمایش«فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت، ترجمه شهلا حائری و کارگردانی حمیدرضا نعیمی، ساعت ۱۹ با مدت زمان۱۴۰ دقیقه، قیمت ۲۰۰ و ۱۰۰ هزار تومان در سالن اصلی به صحنه می رود. حمیدرضا نعیمی، بهناز نازی، امیرکربلایی‌زاده، کتانه افشاری‌نژاد، کامبیز امینی، جوانه دلشاد، رضا جهانی، رضا داوودوندی، ایمان سلگی، صالح لواسانی، محمدامین پازوکی، فرهاد قدیم‌خانی، مریم صدری، آرمین یعقوبی، علی صادقی، ارسلان شباهنگ، سجاد حیدریه، مهران اکبری، احمدرضا میر رجبی و محمدحسین خلج در این نمایش ایفای نقش می‌کنند.

«فردریک» سرگذشت ستاره‌ بازیگریِ تئاترِ بولوار در پاریس و فرانسه‌ قرنِ نوزدهم است. فردریک لومتر، بازیگری افسانه‌ای است که تمامِ نقش‌ها و ژانرها را آزموده است. او میلی سیری‌ناپذیر برای بازیگری دارد؛ از لذاتِ زندگی چیزی نیست که تجربه نکرده باشد اما چند ماهی است که در میانِ تماشاگران متوجه دو چشمِ میشی‌رنگ می‌شود که در تاریکی فضای سالنِ نمایش، می‌درخشند و این سرآغازِ نمایشنامه‌ اریک امانوئل اشمیت است. تالار چهارسو نیز از ۹ آبان‌ماه میزبان نمایش «این دنیا یه کنسرت به من بدهکاره» نوشته و به کارگردانی سهند خیرآبادی، بازی امیر مهدی ژوله و الیکا عبدالرزاق،‌ ساعت ۲۰، با مدت زمان ۶۵ دقیقه و قیمت بلیت ۱۸۰ هزار تومان شده است.

این نمایش درباره مردی میان‌سال است که تصمیم گرفته بحران‌های زندگی خود را با مخاطب در میان بگذارد.

تالار قشقایی نیز از روز سه‌شنبه ۷ آذرماه میزبان نمایش «دور» نوشته و به کارگردانی وحید نفر شد. این نمایش ساعت ۱۸:۳۰ با مدت زمان ۶۰ دقیقه و قیمت بلیت ۱۳۰ هزارتومان روی صحنه است.

علی باروتی، محسن زرآبادی، سهیا ساعی، محمد شکری و محمدهادی عطایی در نمایش «دور» به ایفای نقش می‌پردازند. این نمایشِ کمدی به بیان خاطره‌ای در تاریخ ۶/۶/۶۶ می‌پردازد.

همچنین نمایش «ودّاد شکافه‌زن» برگرفته از «هفت پیکر» نظامی و به کارگردانی علیرضا دهقانی از ۸ آذرماه به صحنه رفت. نمایش ساعت ۲۰ با مدت زمان ۷۵ دقیقه و قیمت بلیت ۱۳۰ هزارتومان میزبان مخاطبان دوست‌دار ادبیات فارسی است.

این نمایش که کاری از گروه خنیاست براساس موسیقی، فرم و حرکت و بازی‌سازی طراحی شده است و در آن ماندانا عبقری‌، حمیدرضا فراهانی،‌جواد اینانلو و زهرا غفاری به ایفای نقش می‌پردازند.

در تالار سایه نیز نمایش «شنگرف» نوشته و به کارگردانی علی یداللهی، قرار است از ۱۲ آذرماه ساعت ۲۰ مدت زمان ۶۰ دقیقه و قیمت بلیت ۱۲۰ هزارتومان به صحنه رود و در آن بهرام بهبهانی به عنوان بازیگر و بازی‌دهنده حضور دارد. این نمایش نگاه و ارائه‌ای خاص از داستان معروف «سیاوش» دارد.

همچنین نمایش «وِرا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته و به کارگردانی حسین تفنگدار از روز ۷ آذرماه ساعت ۱۸، مدت زمان ۷۰ دقیقه و قیمت بلیت ۱۳۰ هزار تومان در تالار سایه به صحنه رفت.

در این نمایش، میترا شجاعی، دانیال تفرشی،‌ محسن میرهاشمی و مهتاب باجلان ایفای نقش می‌کنند این نمایش درباره زنی است که از خاک سر برآورده و مدعی می‌شود داستان کشته شدن سهراب به دست رستم آن‌گونه که تاکنون خوانده و شنیده‌ایم، درست نیست. او که اسرار آن روز شوم را بهتر از هرکسی می‌داند، اینک از جانب روح گردآفرید موظف شده تا پرده از آن راز بزرگ بردارد.

کارگاه نمایش نیز از روز ۷ آذرماه ماه ساعت ۱۹:۳۰ میزبان نمایش «سالومه» نوشته و به کارگردانی بابک پرهام با مدت زمان ۴۰ دقیقه و قیمت بلیت ۸۰ هزار تومان شده است.

در این نمایش نکیسا عقبایی به عنوان تنها بازیگر نمایش به ایفای نقش می‌پردازد. امیر شفیعی به عنوان مشاور و علیرضا آل داود نیز به عنوان تهیه‌کننده، در کنار کارگردان حضور دارند.

این نمایش درباره عشق نافرجام «سالومه» دختر هرودیا است که در زندان، عاشق صدای یحیی تعمید دهنده می‌شود اما با طرد شدن از سوی یحیی، کینه او را به دل می‌گیرد و از پدر درخواست سرِ بریده یحیی را می‌کند.

از روز یکشنبه ۲۱ آبان ماه،‌ نمایش «یک ملاقات ساده» نوشته و کار جواد تولمی ساعت ۱۶:۳۰ با مدت زمان ۴۰ دقیقه و قیمت بلیت ۵۰ هزار تومان در کافه‌تریای اصلی تئاترشهر به صحنه رفته است.

در این نمایش سبا سلیمانی، عباس علیرضا و مطهره قدسی‌زاده ایفای نقش می‌کنند. «یک ملاقات ساده» نمایشی است بر پایه روابط و مناسبات بینانسلی با رویکردی روانشناسانه که به اختلافات و شکاف بین دو نسل و گسست خانواده می پردازد.

نمایش «من نوید نیستم» نوشته و به کارگردانی علی خوشرو نیز از روز جمعه ۲۶ آبان‌ماه ساعت ۱۶:۳۰ با مدت زمان ۴۰ دقیقه و قیمت بلیت ۵۰ هزارتومان در کافه تریای سالن چهارسو به صحنه رفته است. این نمایش درباره انتظار یک بازیگر تئاتر برای دیدن نویدمحمدزاده است و در آن علی خوشرو به عنوان بازیگر ایفای نقش می‌کند.

وقوع قتل‌های خانوادگی انگیزه اصلی تولید یک اجرا

کارگردان نمایش «راهنمای جامع هیولاشدن» که این روزها در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه است، وقوع قتل‌های خانوادگی را انگیزه اصلی تولید این اثر نمایشی ذکر کرد.

سهاب محبعلی،‌ کارگردان و نویسنده نمایش «راهنمای جامع هیولاشدن»‌ درباره ایده ساخت این اثر نمایشی،گفت: تابستان امسال با توجه به برخی قتل‌های خانوادگی در ایران،‌ تصمیم گرفتیم تا نمایشی با این موضوع را تولید کنیم و در این مسیر بیش از صدها گزارش،‌ مقاله، مستند، پادکست و پرونده جنایت‌های خانگی را بررسی کردیم. در همراهی با ۲ مشاور روانشناس، متوجه شدیم که در تمام دنیا قاتلانی که اقدام به قتل‌عام خانواده خود می‌کنند،‌ از یک الگوی رفتاری مشخص بهره نمی‌برند و بسیاری از عوامل از کودکی تا روز جنایت،‌ منجر به وقوع این اتفاق‌های خشونت‌بار می‌شود. در ادامه بررسی‌ها اما پرونده‌ کریستوفر واتس آن‌قدر دارای جذابیت دراماتیک بود که به عنوان خط اصلی داستان ما انتخاب شد.

وی با بیان این که در چند سال گذشته،‌ تلاش کرده همه آثاری که روی صحنه می‌برد از الگوی تجربی تئاتر ژانر بهره ببرد، ‌افزود: در این نمایش نیز با تمسک به فضاسازی‌های دلهره‌آور و تعلیق‌دار، فضای صحنه را تبدیل به یک پرونده جنایی اما در فضایی فانتزی کردیم که بتواند مخاطب را درگیر کند و در طول یک ساعت با نمایش همراه شود.

محبعلی تصریح کرد: رخدادهای خشونت‌آمیز در همه‌جای دنیا هر روز رخ می‌دهند و فجایعی رخ می‌دهد که اساس انسانیت را هدف گرفته‌اند و این به خودی خود،‌ یک امکان نمایشی برای انتقال مفهومی انسانی در قالب نمایشی هراس‌آور است که در ایران کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

کارگردان «راهنمای جامع هیولاشدن» درباره روند تمرین‌های این اثر نمایشی، توضیح داد: ۲ ماه تمرین مستمر با بهره‌گیری از فضاسازی ذهنی و درک جنایت،‌ تیم بازیگران و اجرایی را به شدت تحت تاثیر قرار می‌داد و همذات‌پنداری برای بازیگران به جایی رسید که در بسیاری از مراحل تمرینی دچار تاثر شدیدی می‌شدند.

وی با اشاره به ایجاد ارتباط تعاملی با مخاطب در این نمایش به خبرنگار مهر گفت: در انتهای نمایش یک پیوست با تکیه به علوم شناختی برای مخاطب طراحی شده تا بتواند با آنچه در صحنه می‌گذرد،‌ ارتباط بگیرد و رفتارشان بعد از اجراها به عنوان یک واکنش جمعی به یک نمایش بررسی شود.

محبعلی درباره شکل اجرایی «راهنمای جامع هیولاشدن» اظهار کرد: قرار نبود که نگاهی مستندگونه به این داستان داشته باشیم و تلاش کردیم قصه و نگاه خودمان را در قالبی مینی‌مالیستی و فضای دلهره به مخاطب ارایه کنیم.

در نمایش «راهنمای جامع هیولاشدن»،‌ محمدرضا حسن‌زاده، آیلار نوشهری، معصومه میراشه، شقایق عزیزی، ندا قاسمی، بهزاد ناجی، نیلان نکویی، سارا لطفی، پرنیا عسگری، نغمه مددی، محمدرضا داودی، سارا بولوری، فاطمه فیاضی به ایفای نقش پرداخته‌اند.

همچنین سارا مقدم به‌ عنوان دستیار کارگردان و زهرا پوررضا به عنوان مدیر صحنه، فرانک ظاهری طراح حرکت، رزا امیدزاده به عنوان طراح لباس، زهره صمغ‌آبادی طراح گریم، شهاب شریفی طراح صحنه، حامد شریفی طراح پوستر و این گروه نمایشی را همراهی می‌کنند.

«راهنمای جامع هیولا شدن» تا پایان آذر ساعت ۲۰:۱۵ در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا می‌شود.

مینی‌بوس؛ یک خاطره عاشقانه به تماشاخانه مشایخی می‌رود

نمایش «مینی‌بوس؛ یک خاطره عاشقانه» به کارگردانی غلامحسین دولت‌آبادی در تماشاخانه مشایخی روی صحنه می‌رود.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر آراز بارسقیان به همراه غلامحسین دولت‌آبادی نمایشنامه این اثر را نوشتند. در خلاصه داستان این نمایش آمده است: «تو دهه‌‌ شصت مینی‌بوس مهم‌ترین وسیله‌ حمل‌و‌نقل شهری و بعضا بین شهری بود. اتوبوس اونقدرا مهم نبود. مترو هم که فقط کلنگش خورده بود. خلاصه همه‌ش مینی‌بوس بود و مینی‌بوس بود و مینی‌بوس…»

اجرای این نمایش از ۱۴ آذر در تماشاخانه مشایخی آغاز می‌شود.

بازیگران این اجرا (به ترتیب ورود)، حامد صحت، فاطمه خسروی، مجید تیزرو، مهشاد خدابخش، مهدی بازدار، امیرعلی باباعلی اولیایی هستند.

دیگر عوامل این نمایش عبارتند از: دستیار کارگردان: پارمین بختیاری، فائزه میررضایی، طراح صحنه: آراز بارسقیان، غلامحسین دولت‌آبادی، طراح لباس: هلیا شکری، تیزر: مصطفی فتاحی، پوستر و بروشور: محمدعلی رضی

لوده‌بازی کمدی اغراق‌آمیز است

کتاب دلنوشته‌های تئاتری نوشته بابک والی در دست انتشار است. این کتاب پژوهشی در باب شکل‌گیری بازیگری در نمایش‌های کمدی است. بخش‌هایی از این کتاب به مرور در سایت خانه تئاتر منتشر می‌شود.

در مقدمه طنزآوران این‌گونه آمده است

هر گردویی گرد است، اما هر گردی گردو نیست. هر طنزی هم خنده‌دار است، اما هر نوشته‌ی خنده‌داری طنز نیست. ممکن است هجو، هزل و یا فُکاهه باشد.

قدمای ما با آنکه معنی طنز و فُکاهه را می‌دانسته‌اند، از آنها به عنوان شکل‌های ادبی نام نبرده‌اند. آنان مضاحک را در دو شکل هجو و هزل تعریف کرده‌اند. کاشفی سبزواری پا فراتر نهاده و در بدایع‌الافکار فی‌ صنایع الاشعار، مطایبه را هم تعریف کرده است. از نظر او مطایبه، هزلی است معتدل، که ما امروز آن را فُکاهه می‌نامیم.

در تعاریف قدما، هجو در برابر مدح قرارگرفته است و هزل در برابر جد. هر اصطلاحی را با ضدّ آن بهتر می‌توان شناخت و تعریف کرد. می‌توانیم چهار اصطلاح هجو، طنز، هزل و فُکاهه را به عبارت امروز، این طور تعریف کنیم:

هجو، یعنی به تمسخر گرفتن عیب‌ها و نقص‌ها به منظور تحقیر و تنبیه، از روی غرض شخصی؛ و آن ضد مدح است.

طنز، یعنی به تمسخر گرفتن عیب‌ها و نقص‌ها به منظور تحقیر و تنبیه، از روی غرض‌ اجتماعی؛ و آن صورت تکامل یافته هجو است.

هزل، یعنی شوخی رکیک به منظور تفریح و نشاط، در سطحی محدود و خصوصی؛ و آن ضدّ جِدّ است.

فُکاهه، یعنی شوخی معتدل به منظور تفریح و نشاط، در سطحی نامحدود و عمومی؛ و آن صورت تکامل یافته‌ی، هزل است.

 

 

به عبارت دیگر:

طنز، هجوی است از روی غرض اجتماعی

فُکاهه، هزلی است دارای جنبه‌ی عمومی

به طوری که از این تعاریف برمی‌آید در هجو و طنز، نیش وجود دارد و در هزل و فُکاهه، نوش. به عبارت دیگر، خنده‌ی هزل و فُکاهه، نوشخند است و خنده‌‌ی هجو و طنز، نیشخند.

بدیهه‌سازی نمایشی

هرگونه شکل نمایشی که گفتگو و صحنه‌سازی‌اش بی ‌آن که دست‌نوشته‌ای در کار باشد به وسیله بازیگران، بی‌ هیچ گونه زمینه‌چینی قبلی فی‌البداهه ساخته می‌شود. در تماشاخانه‌های معاصر و نیز در آموزش بازیگری، این شگرد مورد استفاده است. بدیهه‌سازی ممکن است در بخشی از یک نمایش، به ضرورت احساس نیاز تماشاگر و تشخیص بازیگران، و یا در کل یک نمایش شکل بگیرد.

بازیگران دوره‌گرد و بازیگران تقلید ایرانی از این شگرد استفاده‌های بسیار می‌کنند. این بازیگران گاه به ضرورت وضع و حال مجلس به بدیهه‌سازی در کلام و بازی و حتی موضوع می‌پردازند.

بدیهه‌سازی‌ها، با طرح تمهیدهای سنتی کمدی، چون هویت اشتباهی، جامه‌ی ‌مبدّل، خود را به جای زنی جا زدن و توطئه و دسیسه شکل می‌گرفت. هدف تمام این تمهیدها به طور ثابتی، خنداندن تماشاگر بود. رفته‌رفته شیوه، شخصیّت‌ها، و طرح‌های آزاد، اما به هم گره خورده‌ی این لوده‌بازی روستایی و هم چنین لوده‌بازی یونانی، به وسیله‌ی کمدی‌نویسان رومی ‌و تماشاگرانشان چنان محبوب شد که شکل‌های دیگر در صحنه‌های رومی ‌ناپدید شدند.

 

 

رویستا

نوع دیگری از نمایش های بداهه را (رویستا) می گویند (درست نقطه ی مقابل نمایش های روحوضی یا قهوه خانه ما) – رویستا – سبکی عامه پسند می باشد که متن ثابتی برای اجرایش وجود ندارد و بازیگر فقط بر مبنای یک موضوع و کلیتی که به او گفته می شود به صحنه می رود این سبک بیشتر در قرن ۱۶ در اسپانیا دوران نمایشات فارس اوج= کمدیا دلارته= می باشد

فارس

«فارس‌های آتلان» از سرگرمی‌های نمایشی رومیان به شمار می‌رفتند و احتمالاً قطعاتی کوتاه بودند که فی‌البداهه اجرا می‌شدند و شامل هجویه‌هایی بر اساطیر و موضوعات روز بودند.

«فارس‌ها، وضعیت انسان ناکامل را در نظام اجتماعی نشان می‌دهند. خیانت در زندگی زناشویی، نزاع، نیرنگ، دورویی و سایر ضعف‌های انسانی، موضوعات اصلی این نمایش‌ها به شمار می‌روند. معمولاً قهرمان این داستان‌ها انسانی زیرک است. حتی اگر گناهکار باشد، سزای انسان ساده لوح ناکامی است، زیرا احمق و زودباور است. در این نمایش‌ها احساسات نقشی ندارند. فارس‌ها کوتاه‌اند و به نثر نوشته شده‌اند. تعداد شخصیّت‌ها محدود و فاقد پیچیدگی است و حرکت نمایشی در آنها به سادگی و سرعت توسعه می‌یابد.»

مطرب

یک اصطلاح کلی برای نوازنده و خواننده و رقاص. مطرب شخصی بود که در جمع، برای سرگرمی‌تماشاگرانش، خوانندگی و رقاصی و لودگی می‌کرد.

 

 

لوده

اصطلاحی برای بذله‌گو و مناسب خوان و شیرین‌کار و رقاص که گاه در دسته‌های مطربی ایرانی پیدا می‌شد. در برخی از بخش‌های ایران، لوده به پسر جوانی گفته می‌شد که با جامه‌ی زنانه در دسته‌های مطربی، رقص‌های زنانه می‌کرد. لوده بازی‌ اصطلاح دیگری به همین معنی است.

لوده‌بازی

اصطلاح اصلی لوده‌بازی (فارس) از فارسی لاتین که به معنی انباشتن است، سرچشمه گرفته است. این ریشه به ظاهر، به بالشتک یا لایه‌ای گفته می‌شد که بازیگران کهن لوده برای برآمده کردن شکم و سینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خود بکار می‌بردند. کم‌کم این اصطلاح به شخصیّت لوده گفته شد و سرانجام به لوده‌بازی اطلاق گردید.

که هدفی جز خنداندن تماشاگر ندارد. لوده‌بازی انگیزه کار را نه از محک‌زدن شخصیّت بازی یا یک شیوه‌ی تفکر ویژه، بلکه از عمل تند تأثیرهای بصری و قراردادهای بی‌تناسب مربوط به طرح نمایش که شامل گره‌افکنی‌های پر سروصدای نمایشی و دست‌کاری غیرمنطقی مطرح می‌شود، بیرون می‌کشد. شخصیّت‌های اصلی لوده‌بازی، دلقک‌ها، یا شخصیّت‌هایی هستند که در جریان عمل به یک دلقک تبدیل می‌شوند. موضوع اصلی خنده، نقطه ضعف‌های اخلاقی شخصیّت‌ها و کند ذهنی و نادانی آنهاست.

شخصیّت‌های کمدی، در کل یک موجود واقعی را نشان می‌دهند، اما به خاطر سرشت ویژه و ویژگی‌های اخلاقی شخصیّت‌هاست که تماشاگر را به خنده وا می‌دارند، در حالی که دلقک‌های یک «لوده‌بازی» چنان در سبک مغزی و یک بعدی بودن برجسته‌اند که جز مسخره همه چیز هستند.

جوزف وود کروچ می‌نویسد: «در کمدی متعالی، ما در کل به خودمان، اما در لوده‌بازی به دیگری می‌خندیم».

لوده‌بازی یکی از کهن‌ترین شکل‌های کمدی است. منتقدان و نمایشنامه‌نویسان در طی سده‌ها، آن را نوعی کمدی سبک دانسته‌اند، اما لوده‌بازی یکی از عامیانه‌ترین شکل‌های سرگرمی ‌نمایشی بوده است. لوده‌بازی نیای کمدی متعالی است که از نمایش‌های بدوی یونانی کهن بیرون جوشید. دیرینگی اجرای نمایش‌های کوتاه و لوده‌بازی در یونان، به سده پنجم پیش از میلاد می‌رسد.

همین بازی‌هاست که کمدی کهن‌نویسانی چون آریستوفان (۴۴۵ پ.م – ۳۸۵ پ.م) از آن الهام گرفتند و لطیفه‌ها و مسخرگی‌ها را، مانند شیوه‌ی ساده و شادی‌آورش اقتباس کردند. لوده‌بازی در سده بیستم نه تنها در تماشاخانه‌های تجارتی برادوی آمریکا و وست‌اند انگلیس و تماشاخانه‌های بولوار پاریس اجرا می‌ شد، بلکه در کاباره -تماشاخانه‌های پیشرو در کنار نمایش‌های سوررآلیستی وجودگرا و پوچی ، محبوب مردم باقی مانده است.

در نمایش‌های رمز و راز و معجزه که در سده‌ی شانزدهم در میدان‌گاه بازارهای اروپایی اجرا می‌شد، لوده‌بازی پر سروصدا، یک عنصر عامیانه شد و در سده‌ی شانزدهم، کمدی هنرمندان در ایتالیا بسیاری از شخصیّت‌ها، شگردهای کار و سنت‌های لوده‌بازی روستایی آتلانی را دوباره زنده کرد. گروه‌های دوره‌گرد، این نمایش دوباره زندگی یافته را، در سراسر اروپا گستردند. آنها، در انگلستان، جای پایشان را بر کارهای «ویلیام شکسپیر» (۱۵۶۴- ۱۶۱۶ م) حتی در جدی‌ترین نمایشنامه‌هایش، باقی گذاشتند و سپس در فرانسه «مولیر» (۱۶۲۲ – ۱۶۷۳م) که به احتمال در بسیاری از لوده‌بازی‌های کهن بازی کرده بود، عنصرهای بسیاری از آن را به وام گرفت و لوده‌بازی را به سطح والای هنری رساند. با وجود همه اینها، یعنی جان دوباره یافتن بسیاری از عامیانه‌ترین لوده‌بازی‌ها در سده‌ی شانزدهم و هفدهم و اجرا و اقتباس بسیاری از آنها، دست‌نوشته‌ای از این لوده‌بازی‌ها هرگز به روی کاغذ نیامد.

لوده‌بازی در سده‌های هجدهم و نوزدهم عامیانه باقی ماند. بر روی صحنه‌ی انگلیسی زبان، اغلب هنگامی‌که پرده بالا بود و پیش از اجرای یک تراژدی یا نمایش بلند سبک، یک لوده‌بازی کوتاه روی صحنه می‌رفت. (شکل بومی‌ترش در ایران پیش پرده‌خوانی بود). یکی از نمونه‌های لوده‌بازی که دارای همان بی‌پردگی و زشت‌گویی لوده‌بازی‌های میدان‌گاه– بازارهای آتیک (وابسته به شهر آتن) و آتلان بود، نمایش‌واره‌های متنوّع آغاز دهه‌ی بیستم در فرانسه و انگلستان بود. از استادانی که لوده‌بازی‌های کلاسیک کاملی نوشتند می‌توان از «نیکلای گوگول» (۱۸۰۹ م – ۱۸۵۲ م) «و.س. جیلبرت» (۱۸۳۶ م – ۱۹۱۱ م) «جرج برناردشاو» (۱۸۵۶ م – ۱۹۵۰ م) و «اسکاروایلد» (۱۸۵۴ م – ۱۹۰۰ م) نام برد.

مسخره

  1. کسی که او را مورد استهزا قرار دهند.
  2. شخصی که بسیار شوخی کند و هزل گوید و حرکت‌های خنده‌دار از او سر بزند.

مضحکه

تقلید خنده‌آور و مسخره‌آمیزی از یک شکل ادبی یا نمایش جدّی.

مضحکه نخست در سال‌های آغاز سده‌ی هفدهم پدید آمد. بازتابی در برابر نمایش‌های رایج و آشنای آن زمان بود. یکی از نخستین نمونه‌هایی که نشانه‌ی این نوع تقلید را با خود داشت، داستان‌های عاشقانه‌ی مردم پسند در زمان «ویلیام شکسپیر» (۱۵۶۴ م – ۱۶۱۶ م) بود. برای نمونه سلحشوری و جوانمردی و پردلی در داستان‌های عاشقانه‌ی دوران الیزابت به وسیله «فرانسیس بومون» (۸۵/۱۵۸۴م – ۱۶۱۶ م) در مضحکه‌ی «شوالیه دسته هاون‌سوزان» (حدود ۱۶۰۷ م) مسخره شد. استاد دیگر مضحکه «جرج‌ویلیرز» (۱۶۲۸ م – ۱۶۸۷ م) دوک‌ باکینگهام  بود. او در مضحکه‌ای با نام «مشق نمایش» (۱۶۷۱ م) «جان درایدن» (۱۶۳۱ م – ۱۷۰۰ م) و نمایش حماسی را دست انداخت.

مضحکه در طی سده ی هجدهم موفّقیّت و محبوبیّت بسیار زیادی داشت. «هِنری فیلدینگ» (۱۷۰۷ م – ۱۷۵۴ م) و «ریچارد برینسلی شریدان» (۱۷۵ م – ۱۸۱۶م)، بذله‌گویان بزرگ آن عصر و از پیشروان مضحکه نویسی بودند.

مضحکه‌ی «فیلدینگ» با نام «توم تومب: یک تراژدی» قراردادهای نمایش حماسی را به طنز کشید و مضحکه‌ی «انتقاد» (۱۷۷۹ م) نوشته‌ی شریدان تقلیدی مسخره بود از نمایش‌های احساساتی و ادبی که باب طبع و ذوق مردم آن دوران بود.

طی سده ی نوزدهم، نوع تازه‌ای از مضحکه رشد کرد که تکیه‌ی اندکی بر دانش تماشاگر و شکل نمایشی داشت. این مضحکه، تقلیدی بود سبک و مضحک و بی‌شکل که اغلب شامل رقص و آواز هم می‌شد. این شکل تقلید توانست خود را حتی تا سده‌ی بیستم زنده نگه دارد.

مضحکه‌های امریکایی که از میانه‌ی سده ی نوزدهم سرچشمه گرفت از جمله‌ی همین مضحکه‌ها بود. این مضحکه عبارت از نمایش هرزه‌ی «آواز و رقص» بود که با قطعه‌های خوشمزه بزک شده بود. مضحکه به شکل تک‌گویی، همسرایی، بندبازی، نوازندگی، خوانندگی احساساتی و هجوهای سیاسی گهگاهی، از این جمله بودند. این نمایش‌واره‌ها که هدفش تبلیغ هرزگی بود با یک برنامه‌ی اضافی به پایان می‌رسید که به طور معمول به تماشا گذاشتن دختری با جامه‌ی چسبان بود.

رقص همراه با برهنه شدن تدریجی رقاصه که در دهه‌ی ۱۹۲۰ م در امریکا معمول شد، به این نمایش‌واره چیره گشت. این پست‌ترین شکل مضحکه بود. ممنوعیت برهنگی بر روی صحنه و به کار بردن فیلم‌های سینمایی با همین هدف، نقطه‌ی پایانی بر مضحکه‌ی مبتذل امریکایی گذاشت.

مضحکه در ایران نمایش کوتاه خنده‌آوری بود که به وسیله‌ی چند لوتی یا مطرب تقلیدچی بازی می‌شد.

 

 

تقلید

  1. الفاظ و اعمال کسی را نشان دادن.
  2. عنوان کلی همه نمایش‌های شادی‌آور غیرمذهبی که در حدود میانه‌ی دوران صفویه (۹۰۵ هـ.ق / ۱۴۹۹ م – ۱۱۳۵ هـ.ق/ ۱۷۲۲ م) از ادامه مضحکه لوطی‌های مطرب دوره‌گرد پیدا شد.
  3. تقلید یک کمدی مردم پسند یونانی و رومی بود. این تقلید را ترکیبی از حرکت و اداهای غلوآمیز و گفتگویی کوتاه و رقص تشکیل می‌داد. در مجلس شادی یونانیان کهن، رقص را «میمسیز» می‌گفتند که معنی آن عبارت از وضع فکری رقاص بود در برابر حالتی که روح خدایش در او ایجاد می‌کرد. در مرحله نخست، این حالت توأم با آواز و شعرخوانی بود و سپس گفتگو به میان می‌آمد.

این نمایش‌ها در کل مضمون‌هایی دنیوی را مطرح می‌کرد و گاهی شامل موضوع‌هایی بی‌سروته می‌شد. کلام در این نمایش‌ها به طور کلی بی‌پرده و مستهجن بود. به ویژه آن هنگام که موضوعش را شخصیّت آدم‌های سرشناس تشکیل می‌داد. هنگامی که کلیسای مسیحی موفق به بیرون راندن تقلید از تماشاخانه‌های عمومی شد، این تقلید با بازی بازیگران دوره‌گرد محفوظ ماند و اجراهای نمایشی‌گونه سنتی آن در سرتاسر سده‌های میانه ادامه یافت و بر شکل‌های تازه‌تری مانند نمایش معجزه، میان پرده‌ها و لال بازی‌ها اثر گذاشت. گمان می‌رود که تقلید نیای «ودوویل» باشد. در حال حاضر در اروپا تقلید شیوه‌ای از اجراست که تکیه‌اش بر ادا و حرکت است و در آن گفتگوی لفظی وجود ندارد. اصطلاح «میم» در این حالت به کسی گفته می‌شود که این‌گونه تقلید را بازی می‌کند.

کار لوطی‌های بازیگر به طور معمول یافتن بهانه‌هایی برای تقلید لهجه و ویژگی‌های مردم شهرها و روستاها و سرگرم کردن تماشاگران بود. برای نمونه، بازی‌ها به این ترتیب اجرا می‌شد که چند نفر از شخصیّت‌های قشرهای گوناگون مردم را نشان می‌دادند که به یکدیگر برخورد می‌کردند و پس از احوال‌پرسی کوتاهی اختلاف میانشان پیدا می‌شد. آن وقت حرفشان به دعوا و دعواشان به مسخره کردن لهجه و ویژگی‌های یکدیگر می‌کشید و داستان با زد و خورد یا فرار و تعقیب به پایان می‌رسید.

ساماندهی نمایش‌های قهوه خانه‌ای

در سال‌های آخر دوران صفویه این دسته‌ها در چند شهر به ویژه در اصفهان و شیراز در چند قهوه‌خانه پاتوقی یافتند. در این قهوه‌خانه‌ها گاهی نمایشی می‌دادند و گاهی هم به خانه‌های مردم قشرهای میانه و پایین دعوت می‌شدند تا در جشن‌هایی مانند عروسی و نام‌گذاری و ختنه‌سوران و مانند اینها شرکت کنند. به این ترتیب این دسته‌ها رفته‌رفته، به کار خود همه‌گونه تنوّع بخشیدند و کم‌کم شخصیّتی تازه، به نام سیاه در بازی‌هایشان پیدا شد. در این سال‌ها نقش زنان را جوانان تازه سال بازی می‌کردند، زیرا داشتن رقاص و بازیگر زن در دسته‌ها ممنوع بود. از سویی دیگر در چند شهر بزرگ گروه‌هایی از کولی‌ها ماندگار شدند و بازی‌های مطربی را رواج دادند. با پایتخت شدن تهران در دوره آغامحمدخان قاجار و سلسله قاجاریه (۱۲۱۰ هـ.ق./ ۱۷۹۲ م – ۱۳۴۴ هـ.ق/ ۱۹۲۵ م) بیشتر دسته‌ها به پایتخت تازه رو آوردند و قهوه‌خانه‌ها پاتوقشان شد. محل بازی در مجلس اشراف یک تکه قالی بود که در گوشه‌ای از تالارخانه می‌انداختند و بازی فرع سرگرمی‌های آسان‌تری بود که برای مهمانان فراهم می‌شد.

سرچشمه و پیدایش نمایش‌های تخته حوضی

صحنه، در قهوه‌خانه‌ها یک یا دو تخت چوبی بود که در گوشه‌ای از باغچه یا در میان‌ قهوه‌خانه برپا می‌کردند. در خانه‌های مردم، صحنه را تخت‌های چوبی تشکیل می‌داد که بازیگران روی حوض میان حیاط می‌بستند و فرش می‌کردند. بازی در قهوه‌خانه‌ها مقدمه پیدایش تماشاخانه‌های رسمی شد و اصطلاح «نمایش تخت‌حوضی» یا «روحوضی» از تقلیدهایی که بر حوض‌خانه‌ها بازی می‌شد سرچشمه گرفت.

شخصیّت‌های نمایش‌های تخت‌حوضی بیشتر عبارت بودند از: حاجی، نوکرش (سیاه)، زن حاجی یا بی‌بی، کلفت (که اگر سیاه بود جمیل نام داشت) و پسر حاجی یا شلی. در سال‌های آخر دوران قاجار و همزمان با آغاز جنبش مشروطه دسته‌های مقلّد تهران در پاتوق‌هایی مانند: «باغ ایلچی، قهوه‌خانه نایب‌علی، قهوه‌خانه قتلگاه، قهوه‌خانه پست‌خانه، قهوه‌خانه امامزاده زید و قهوه‌خانه سید ولی» برنامه داشتند. موفّقیّت آنها میان مردم، دوره پرفعالیتی را فراهم کرد که در میانه پادشاهی احمدشاه (۱۳۲۷ هـ.ق / ۱۹۰۹ م – ۱۳۴۴ هـ.ق / ۱۹۲۵ م) به تشکیل نخستین تماشاخانه رسمی انجامید. در همین زمان کم‌کم دسته‌ها دکه‌هایی به نام «بنگاه شادمانی» ترتیب دادند. این دکه‌ها مرکزی برای مراجعه مردم و دعوت از گروه‌ها به خانه‌ها بود.  این دسته‌ها در خانه‌ها انواع رقص و آواز، خیمه‌شب‌بازی و نمایش تخت‌حوضی را نمایش می‌دادند. نخستین بنگاه شادمانی گویا در ۱۳۰۱ هـ.ش / ۱۹۲۲ م در پاچنار برپا شد.

در طی سال‌های ۱۳۱۰ هـ.ق / ۱۹۳۱ م – ۱۳۲۰ هـ.ش / ۱۹۴۱ چندین تماشاخانه تشکیل شد.. این تماشاخانه‌ها توقفگاه‌ وسیله‌های نقلیه یا کاروانسراها یا قهوه‌خانه‌هایی بود که با تغییرهایی به شکل تماشاخانه در می‌آمد. «تئاتر سعادت» یکی از این محل‌ها بود که برای نخستین‌بار زنی را در تقلید شرکت داد. نام این زن «شالمانی‌گل» بود. شاید به علت وجود زن در این گروه تقلید بود که عده‌ای به این تماشاخانه ریختند و آن را آتش زدند. پس از شالمانی گل، زنان دیگری مانند «ملوک مولوی» و «پری گلوبند‌کی» به دسته‌های تقلید پیوستد. به سبب مخالفت‌های عقیدتی و مشکل هزینه اجاره و غیره، این‌گونه تماشاخانه‌ها دوامی نمی‌آورد. صحنه در برخی از این تماشاخانه‌ها سه‌طرفه بود و روی آن از دورنما استفاده می‌شد. کم‌کم پرده حایل میان صحنه بازی و تالار تماشاگران و نیز یک زمینه نقشی به عنوان صحنه‌آرایی به صحنه اضافه شد. بخش کردن نمایش به چند صحنه از عنصرهای دیگری بود که در این تماشاخانه‌ها از نمایش‌های فرنگی به عاریه گرفته شد.

شکل گیری دسته های دوره گرد تقلید چی

هم‌زمان با این تغییرات و دگرگونی‌ها در پایتخت، در بیرون از تهران تقلید هم چنان دوره‌گرد مانده بود و در شهرستان‌های بزرگ هم کار تقلید به مرحله گشودن تماشاخانه و دکه شادمانی نرسید. در شیراز قهوه‌خانه‌های بزرگ به شکل قهوه‌خانه‌های اصفهان و تهران که بتواند تماشاخانه باشد وجود نداشت، اما حوالی محله یهودی‌های این شهر محل رفت‌وآمد تقلیدچی‌ها بود. از همین حوالی بود که در شیراز این دسته‌ها به خانه‌ها دعوت می‌شدند. در اصفهان صحنه بازی، گاه در قهوه‌خانه‌ها و گاه خانه‌ها بود. در آذربایجان که تعصب‌ها دامنه‌دارتر بود مطرب‌ها و بازیگران کولی، مکان مطمئن و ثابتی به دست نیاوردند تا در آن‌جا ماندگار شوند.

تنها در تبریز یک کوچه بدنام به نام قره‌چیلر کوچه سی، مرکز تقلیدچی‌ها و مطربان کولی شد. در حدود سال ۱۳۱۰ هـ.ش / ۱۰۳۱ م اداره سیاسی و شهربانی دوران رضاشاهی از تقلیدچی‌های تماشاخانه‌د‌ار خواست که طرحی از نمایش‌هایشان را به روی کاغذ بیاورند تا پس از اطلاع این اداره از چند وچون کار به آنها اجازه نمایش داده شود. این اجبار، بالکل مغایر با روح تقلید بود، زیرا که پایه‌های تقلید را آفرینش حضورش تشکیل می‌داد و نوشته‌ای از پیش تعیین شده نمی‌توانست وجود داشته باشد. به این ترتیب جمعی از مانع‌های سیاسی و اخلاقی تقلید را که یک پایه‌اش انتقاد بود عقیم کرد و نمایش از مضحکه تند انتقادی به مضحکه‌هایی شبه اخلاقی بدل شد. از حوالی جنگ جهانی دوم به بعد، با از میان رفتن تدریجی قهوه‌خانه‌ها، تقلید یک مرکز اصلی خود را از دست داد.

در همین حال تماشاخانه‌های ته‌شهری با فقر مالی خود نتوانستند در آغاز عصر نو پابرجا بمانند. در سال‌های پس از ۱۳۳۰ هـ.ش / ۱۹۵۱ م تنها سه تماشاخانه ته‌شهری توانستند برای مدتی دراز خود را حفظ کنند و آنها هم سرانجام برچیده شدند.

 

 

دلقک

عنوان کلی مسخر‌گان و مقلّدان و ظریفان و نکته‌گویان. اینها در ایران در مجلس خلیفه‌ها و سلطانان و حاکمان حضور داشتند و به مسخرگی و خوشمزگی می‌پرداختند تا اربابشان را شادکنند و خستگی از تن او ببرند. شاید اصطلاح دلقلک از نام مسخره‌ای «طلحک» یا «تلخک» نام آمده باشد. این شخص گویا معاصر «سلطان محمود غزنوی» (۳۸۹ هـ .ق. / ۹۹۸ م – ۴۲۱ هـ .ق / ۱۰۳۰ م) بوده است. از دیگر دلقکان دوران گذشته می‌توان از «اشعب ‌طمّاع»، «ابوالحسن خلیع» (در دوره رشید عباسی) و «ابوالعنبس» (در دوره‌ی متوکّل عباسی دهمین خلیفه عباسیان) (۲۳۲ هـ .ق. ۸۴۷ م – ۲۴۷ هـ .ق. / ۸۶۱ م) نام برد. دلقکان مجلس «متوکّل» شهرت زیادی داشتند. می‌گویند یکی از مسخرگان او با نام «عباده‌ی مخنث»، بالشی بر شکم می‌بست و پیش روی خلیفه می‌رقصید. از مسخرگان و نکته‌گویان اصفهان در دوره‌ی دیلمیان (۳۲۰ هـ .ق / ۱۰۲۹ م – ۴۴۸ هـ .ق/ ۱۰۵۶ م) و «غزنویان» (۳۶۶ هـ ق.. / ۹۷۶ م – ۵۸۳ هـ .ق / ۱۸۷م) «ابوالفوارس» بود. در میان دلقکان «شاه‌عباس» (۹۹۶ هـ .ق. / ۱۵۸۷ م – ۱۰۳۸ هـ.ق / ۱۶۲۸ م) نام «کچل‌مصطفی» و «کچل‌عنایت» یا «کل عنایت» مشهورند. «لوطی صالح شیرازی» از مسخر‌گان و دلقکان بنام شیراز در زمان «زندیه» (۱۱۶۳ هـ .ق / ۱۷۴۹ م – ۱۲۰۸ هـ .ق. / ۱۷۹۳ م) بود. او بعدها به تهران آمد. «کریم شیره‌ای، اسماعیل بزار، شیخ شیپور و شیخ کَرنا، و هم چنین حسین دودی و حسن گربه» از دلقکان دوره‌ی قاجار (۱۲۱۰ هـ .ق / ۱۷۹۵ م – ۱۳۴۴ هـ .ق. / ۱۹۲۵ م) بودند که تقلیدهایی هم ترتیب می‌دادند.

  1. در کشورهای دیگر هم کوتوله‌ها و ناقص‌الخلقه‌ها و ابلهان در خدمت تفریح و شادی حاکمان و درباریان بودند. این‌گونه سرگرمی‌تا سده ی هجدهم در دربارهای کشورهای اروپایی معمول بود. دلقک‌ها همه ابله یا ناقص‌العضو نبودند، بلکه مردانی نکته‌سنج و بذله‌گو هم اغلب، به عنوان دلقک و ابله مورد حمایت رجال قرار می‌گرفتند. آنها هم گذشته از خواندن و رقصیدن و لودگی و بامز‌گی، اخلاق و احوال محیط خود و به ویژه خصلت‌های طبقه‌ی بالانشین را هم ریشخند می‌کردند و آن‌چه را که گفتنش به زبان جدی ممکن نبود به شکل هزل و شوخی بیان می‌کردند.
  2. یک شخصیّت نوعی که در بسیاری از نمایش‌ها به ویژه در نمایشنامه‌های الیزابتی پیدا می‌شود دلقک بود که در این نمایشنامه‌ها دارای دو چهره‌ی متمایز بود:

الف. شخصیّتی خنده‌آور و خوشمزه است و بیشتر دیگران را نادیده می‌گیرد و گاه به گاه یک روستایی است. خنده‌آوری این شخصیّت نه از هوش و حواس جمع یا تدبیر که از ساده‌دلی و تعبیرهای دنیویش حاصل می‌شود. «ویلیام شکسپیر»، (۱۵۶۴ م – ۱۶۶م) در کمدی‌هایش نقش‌های گوناگونی برای این دلقک نوشت، برجسته‌ترین این دلقک‌ها عبارتند از: «بوتوم» در نمایشنامه «رؤیای شب نیمه تابستان» (۹۶/۱۵۹۵ م) «دگبری» در «دردسر بسیار برای هیچ» (۹۹/۱۵۹۸ م) و دلقک بی‌نام در «افسانه‌ی زمستان» (۱۱/۱۶۱۰ م) جز این شکسپیر نقش‌های کوچکتری از این دلقک در برخی از تراژدی‌هایش مانند «اتللو» (۵/۱۶۰۴م) «هملت» (۱۶۰۱ / ۱۶۰۰م) «آنتونی و کلئوپاترا» (۷/۱۶۰۶ م) برای صحنه‌های خنده‌آور نوشت.

ب. دلقک بی‌توجه به نامش شخصیّتی است باهوش و بذله‌گو که در نمایش‌های شکسپیر به بهترین شکل نشان داده می‌شود. او به طور معمول دلقکی همراه یا در خدمت اشراف‌زاده‌ای است و همیشه با بذله‌گویی‌اش شخصیّت‌های دیگر را تفسیر یا افشا می‌کند. «فست» در «شب دوازدهم» (۱۶۰۰/۱۵۹۹ م) نوشته شکسپیر از بهترین این نمونه‌هاست و «توچستون» در «هرطور که بخواهید» (۱۶۰۰/۱۵۹۹ م) نمونه دیگری است. شکسپیر در دلقک «شاه‌لیر» (۶/۱۶۰۵ م) هنرمندانه‌ترین این‌گونه دلقک‌ها را تصویر می‌کند. «دلقک» در «لیر» خود دیگری است از شاه، یعنی آوای درون آگاه اوست در ره سپردنش به سوی دیوانگی.

 

 

کمدی

در شروع باید بگویم: در کتاب (فن نمایشنامه‌نویسی کمدی) که در دست تهیه و تدوین آن هستم چند نوع از چهل و یک نوع کمدی را به فراخور آن کتاب تعریف و توضیح داده‌ام اما چون دلنوشته‌ی حاضر درباره بازیگران نمایش‌های کمدی می‌باشد لازم دانستم بخشی از تعاریف کمدی‌های مرسوم از زمان یونان باستان تاکنون را به طور مختصر برای روشن شدن اذهان شما عزیزان بیاورم.

کمدی از نظر تاریخی دومین شکل اصلی نمایش پس از تراژدی است. آشکاری و سادگی لحن و پایان خوش در کمدی، آن را از شکل تراژدی مجزا می‌کند. کمدی به جای مضمون‌های حماسی و آرمانی با زندگی و واقعیت‌ها سروکار دارد. امروز اصطلاح کمدی گسترش یافته و شامل همه‌ی نمایش‌هایی می‌شود که با شیوه‌ای ساده و با پایانی خوش نوشته می‌شوند.

اصطلاح کمدی، از اصطلاح کمدیای یونانی سرچشمه می‌گیرد. کمدیای یونانی شکل دگرگون یافته کوموس است. کوموس نام مراسم جشنی بود که از سرچشمه‌ی کمدی حکایت می‌کند.

کمدی به ظاهر، در مراسم کهن دیونیزوسی و جشن‌های همراه با آواز و عیش‌ونوش، رشد کرد. در طی این مراسم و تشریفات مذهبی، بازیگران مانند ساتیرها، یعنی موجودهای خیالی نیمه انسان و نیمه ‌بز، جامه می‌پوشیدند و صورتک می‌زدند و با فالوس‌های چرمین عظیمی، ‌وقیحانه رژه می‌رفتند و شوخی‌های بالبداهه می‌کردند و لطیفه می‌ساختند و تماشاگران را دست می‌انداختند.

سرانجام شاعران هم برای بذله‌گویان شروع به ساختن شعرهای فالیک کردند تا بذله‌گویان آنها را بخوانند. به گفته ارسطو (۳۸۴ پ. م – ۳۲۲ پ.م) از همین‌ها، صحنه کمدی آتن بیرون جوشید و در سده ی پنجم پیش از میلاد به عنوان بخشی از جشنواره مسابقه شهری، نخستین اجرایش شکل گرفت.

نخستین کمدی‌های یونانی دنباله‌ی سنت پر سر و صدا و برانگیزنده‌ی بازیگران کمدی در جشنواره‌های دیونیزوسی بود. در این کمدی‌های آغازین بازیگران به تمسخر و ریشخند بزرگان و مردمان برجسته و رویدادهای روز می‌پرداختند.

کمدی کهن

کمدی، جشنواره‌ها را نگاه داشت. شناخته‌ شده‌ترین نویسنده‌ی کهن و تنها کمدی‌نویسی که برخی از کمدی‌هایش به دست ما رسیده است «آریستوفان» (حدود ۴۴۵ پ.م– حدود ۳۸۵ پ.م) می‌باشد. کمدی‌نویسی که شادیش در بکارگیری تخیل، هنگامی ‌راضیش می‌کرد که با زشت‌ترین و وقیحانه‌ترین و زننده‌ترین واژه‌ها و عمل‌ها به آتنی‌های شناخته شده، مانند سقراط می‌تاخت. به کمدی این دوره، کمدی کهن گفته می‌شود.

کمدی میانه

نمایشنامه‌های آخر «آریستوفان»، نشانه‌های آغاز دوران کمدی میانه را بر خود دارد. در این کمدی‌ها تأکید و پافشاری بر هجو مضمون‌های سیاسی،‌ جای خود را به طرح محافظه‌کارانه مضمون‌های اجتماعی داده و لحن زشت و هرزه و تند، آرام و حساب‌شده، و گروه همسرایان رام و سربه‌راه شده است.

 

 

کمدی رومی، کمدی نو

کمدی نو با «مناندر» (۳۴۳/۳۴۲پ.م – ۲۹۱/۲۹۰پ.م) شاعر نمایان شد. در کمدی نو تأکید بر موضوع‌های دیگری گذاشته شد. این بار ریشخند و تمسخر شخصیّت‌های اجتماعی جای خود را به حادثه‌آفرینی در طرح و تخیل داد و موضوع‌های خصوصی و خانوادگی جای مضمون‌های عام و همگانی را گرفت.

بنابراین تصویر کردن مضمون‌های مورد نظر شخصی نویسنده، و حتی وجود شخصیّت‌های قالبی، کمدی نو را شکل داد. همین کمدی بود که به وسیله‌ی کمدی‌نویسان رومی‌ اقتباس شد و به کار رفت. برجسته‌ترین این کمدی‌نویسان «پلوتوس» (حدود ۲۵۱ پ.م – حدود ۱۸۴ پ.م) و «ترنس» (۱۹۵ پ.م – حدود ۱۵۹  پ.م) بودند. رومی‌ها به هر حال، برخی از کمدی‌های سرزنده و با روح و خشن و ناهنجار کهن را دوباره زنده کردند. در نتیجه کمدی رومی ‌شامل دو بخش شد: کمدی تماشایی که جایگزین تقلید و لال‌بازی شد و کمدی ادبی که برای خواندن نوشته می‌شد و جزو کار کلاس‌های آموزشی بود.

این کمدی‌نویسان رومی‌ هم چون «پلوتوس» (۲۵۱ پ.م – ۱۸۴ پ.م) به شکل قابل‌ توجهی از لوده‌بازی‌های یونانی تأثیر گرفتند. جز این، آنها سرچشمه‌ی غنی دیگری در لوده‌بازی‌های بومی ‌بدوی که در میدانگاه بازارهای جنوبی ایتالیا، به ویژه کامپانیا بازی می‌شد، یافتند که منبع الهام‌شان شد. این لوده‌بازی‌های آتلانی (شهری که سرچشمه‌ی اصلی این‌گونه لوده‌بازی‌ها بود) که به آن فابولا می‌گفتند، شامل داستان‌های خنده‌آور بالبداهه‌ای بود که مجموعه‌ای از نقش‌های مست، شکم‌پرست، غول بیابانی، ابله و ترسو را تشکیل می‌داد. این نقش را گروه بازیگرانی که صورتک‌های در خور شخصیّت‌هایشان به چهره می‌زدند به اجرا در می‌آمد.

 

 

دوران نوزایی کمدی

کمدی در سده ششم میلادی به وسیله کلیسا مورد فشار قرار گرفت. اما کلیسا خنده و هجو را نتوانست یکسره از میان بردارد. طی سده‌های میانه، خنیاگران یا نوازندگان دوره‌گرد، بندبازان و بازیگران صورتک‌پوش که لال‌بازی می‌کردند، سنت کمدی را زنده نگه داشتند. رفته‌رفته با نفوذ مضمون‌های دنیوی به درون کلیسا، کمدی با نمایشنامه‌های رمز و  راز سده‌های میانه، دوباره پدیدار شد. در این کمدی چهره‌ی مردمان مقدس و ریش‌سفیدان با زندگی فقیرانه روستاییان و چوپانان درهم آمیخت. در دوران نوزایی نمایش صحنه‌ای غیرمذهبی شکل گرفت. در این زمان نمایش مردم‌پسند و نمایش ادبی هر دو وجود داشت. در ایتالیا لوده‌بازی و بدیهه‌سازی کمدی هنرمندان و نمایش‌های خواندنی «لودویکوآریستو» (۱۴۷۴ – ۱۵۳۲م) «نیکلای ماکیاولی» ( ۱۴۶۹ – ۱۵۲۷م) خوانده می‌شد. با گسترده شدن جریان نوزایی این دوگانگی محو و محوتر شد تا اینکه کمدی به شیوه‌های گوناگونی دست یافت.

در انگلستان تفاوتی که میان تراژدی و کمدی وجود داشت با ترکیبی از «ویلیام شکسپیر» (۱۵۶۴– ۱۶۱۶م) به شکل آزاد از عنصرهای این دو ساخت از میان رفت. در اسپانیا «لوپه‌دووگا» (۱۵۶۲ – ۱۶۳۷ م) نمایشنامه‌هایش را در زمینه حادثه‌آفرینی‌های عشق می‌نوشت. این نمایش‌ها اگر چه به ویژه کمدی نبودند اما عنصرهای کمدی مانند عدم طرح خشونت و پایان‌های خوش در آنها وجود داشت. در همان زمان «بن‌جانسن» (۱۵۷۲– ۱۶۳۷م) بازگشتی به محتوای کمدی رومی‌ کرد که نمایشی خوش‌آیند و خنده‌آور بود. این به معنی توجه به نمایش رفتار بود. همین «کمدی رفتار» با نمایش بلاهت انسان، خنده را به ارمغان آورد.

 

 

کمدی رفتار

در سده‌ی هفدهم میلادی بر صحنه‌ی تماشاخانه‌های انگلیسی و فرانسوی چیره شد و با کمدی‌های «پیری‌کرنی» (۱۶۰۶– ۱۶۸۴ م) «مولیر» (۱۶۲۲ – ۱۶۷۳ م) «ویلیام ویچرلی» (۱۶۴۰ – ۱۷۱۶ م) و «ویلیام کونگرو» (۱۶۷۰– ۱۷۲۹ م) به بالاترین کیفیت خود رسید. در سده ی هجدهم نوع دیگری از کمدی پدیدار شد.

کمدی احساسی

و آن «کمدی احساساتی» یا «کمدی گریه‌آور» بود. در این نوع کمدی پرهیزگاری و احساس، با ظاهربینی دست به گریبانند. در انگلستان کمدی احساساتی بهترین نمود خود را نه در صحنه، بلکه در داستان‌های «فیلدینگ» و «اسمولت» یافت. این کمدی در فرانسه در نمایش‌های «پیر کارلت دو ماریوو» (۱۶۸۸– ۱۷۶۳ م) و در آلمان در کارهای «گوتهولدافریم لسینگ» (۱۷۲۹– ۱۷۸۱ م) جای خود را باز کرد.

انواع دیگر کمدی

در سده نوزدهم مکتب برابری انسان و گرایش به طبیعت‌‌گرایی در هنر، کمدی اجتماعی «الکساندر دومای‌پسر» (۱۸۲۷– ۱۸۹۵ م)، کمدی اندیشه «جرج برناردشاو» (۱۸۵۶–۱۹۵۰م) و کمدی کنایی و نیمه تراژدی «آنتوان پاولویچ چخوف» (۱۸۶۰– ۱۹۰۴ م) را به ارمغان آورد. در همین زمان یک کمدی سبک و بی‌ظرافت همراه با رقص و آواز و ودوویل که کمتر به شخصیّت و گفتگو و بیشتر به ناسازگاری موقعیّت‌ها و زیاده‌روی در مسخرگی می‌پرداخت، رو به گسترش گذارد.

این همانند همان کمدی‌هایی بود که تماشاگران کمدی‌های «آریستوفان» و «پلوتوس» می‌پسندیدند. انگار این نوع کمدی شورشی در برابر لحن جدّی کمدی‌های پیش از خود بود.

در سال‌های پیش از آغاز سده بیستم این شورش در کمدی ادبی هم روی داد. این کار به وسیله «جان میلینگتن سینج» (۱۸۷۱– ۱۹۰۹ م) «شون اُکیسی» (۱۸۸۰– ۱۹۶۴ م) و دیگرانی شکل گرفت که می‌کوشیدند شعر و تخیل را جایگزین کمدی کسل‌کننده آن زمان کنند.

بعدها نوع تازه‌ای از کمدی در کارهای «ساموئل بکت» (۱۹۰۶ م) «لؤیجی پیراندللو» (۱۸۶۷– ۱۹۳۶ م) و «اوژن یونسکو» (۱۹۱۲) پدید آمد. این کمدی تازه، پوچی زندگی اجتماعی معاصرش را با طنز تلخ و غم‌انگیزی تصویر می‌کرد. در حدود میانه‌ی سده‌ی بیستم چشم‌انداز انسان جهان صنعتی، چنان دگرگون شده است که حماسه، کمدی، و کمدی، حماسه به نظر می‌رسد. انگار کمدی ناب و تراژدی ناب امکان وجود ندارد.

تجربه اجرای یک کمدی حلال‌خور!

تهیه‌کننده و بازیگر نمایش «دشمن خدا» گفت: سررشته چندانی در کار تهیه‌کنندگی ندارم و فکر می‌کنم بیشتر مادر خرج هستم. علی غریب تاکید کرد که گروه اجرایی نمایش «دشمن خدا» در تلاش هستند تا بار دیگر این نمایش را روی صحنه ببرند.

 

او همچنین مردم را مهمترین حامیان تئاتر دانست و افزود: تئاتر به جز حال خوبی که به مخاطب می‌دهد، در فرهنگ‌سازی نیز نقش بسزایی دارد.

 

به تازگی اجرای نمایش «دشمن خدا» به کارگردانی مجید عراقی در عمارت نوفل لوشاتو به پایان رسیده است. این نمایش با وجود اجرای محدود خود با استقبال تماشاگران رو به رو شد اما به دلیل اجرای نمایشی دیگر در سالن، امکان ادامه اجرای آن وجود نداشت.

 

هفته گذشته با مجید عراقی، کارگردان و یکی از بازیگران این نمایش گفتگویی داشتیم و آنچه پیش‌رو دارید، گفتگو با علی غریب است که ضمن ایفای نقش در این نمایش، مسئولیت تهیه‌کنندگی آن را نیز عهده‌دار است.

 

او در کنار تئاتر در پورژه‌های تصویری و استنداپ کمدی نیز فعال است اما در این نمایش تلاش گروه اجرایی بر این بوده که «دشمن خدا» به سمت کمدی صرف، میل نکند.

 

غریب در آغاز درباره تجربه تهیه‌کنندگی تئاتر در شرایط اقتصادی فعلی گفت: از همان زمانی که کار هنری را آغاز کردم، یاد گرفتم در هر گروهی که هستم، از کسی انتظار نداشته باشیم و همیشه خودمان از خودمان حمایت کنیم. مسلما شرایط اقتصادی برای همه سخت است ولی از آنجا که تئاتر را دوست دارم، تصمیم گرفتیم با مجید عراقی این کار را انجام بدهیم و او کارگردانی کار را بر عهده بگیرد و من تهیه‌کنندگی را. من سواد تهیه‌کنندگی تئاتر را ندارم و صرفا بحث تامین هزینه‌ها بوده و اینکه بتوانیم روی پای خود بایستیم وگرنه به تهیه‌کنندگان سختکوش تئاتر جسارت نمی‌کنم.

 

او در پاسخ به اینکه گروه‌های جوان و مستقل چقدر می‌توانند با این شیوه به فعالیت خود ادامه بدهند، توضیح داد: قطعا سخت است ولی این سختی نه تنها برای ما بلکه برای همه گروه‌ها وجود دارد چه در حوزه تئاتر و چه در تمام حوزه‌هایی که جوان‌ها کار می‌کنند.

 

غریب تاکید کرد: واقعیت این است که من تهیه‌کننده نیستم و شاید مادرخرج باشم و پولی هم که وسط گذاشته‌ایم، پول پیش خانه‌ من و مجید است که از صاحبخانه گرفته‌ایم و به جای آن مبلغ اجاره را بالا برده‌ایم. چون من در کنار تئاتر و فیلم و سریال، استنداپ کمدی هم کار می‌کنم، درآمدی را که از آن کار به دست می‌آورم، برای این تئاتر گذاشتم و اصلا هم نگاه مالی نداشتیم زیرا می‌دانیم برای بازدهی مالی از راه تئاتر باید زمانی طولانی و شرایطی سخت را سپری کرد ولی ما صرفا دوست داشتیم تئاتری را که دغدغه‌مان بوده، روی صحنه بیاوریم تا تلاش بچه‌هایی که برای این کار زحمت کشیده‌اند، دیده شود.

 

او ادامه داد: دغدغه اصلی ما خود تئاتر است و بحث مالی نداریم. البته درآمدزایی برای جوانان خیلی سخت شده است. با این همه تلاش می‌کنیم تا جای ممکن ادامه بدهیم. خوشحال می‌شویم اگر مورد حمایت تهیه‌کننده‌ای قرار بگیریم ولی منتظر هم نمی‌مانیم تا کسی برای حمایت از ما پیدا بشود بلکه تا جایی که بتوانیم با نیروی کار و توان خودمان ادامه می‌دهیم.

 

غریب که سال‌هاست استنداپ کمدی کار می‌کند، درباره ریسکی که حضور او به عنوان یک کمدین در این نمایش ایجاد می‌کرد با توجه به اینکه خواسته گروه اجرایی، اجرای یک کمدی صِرف نبوده است، توضیح داد: کمدی برای من خیلی ارزشمند است؛ ارزشمندتر از هر ژانری دیگری. چندین سال است که کار من استنداپ است و اواخر هم در مسابقه «خندوانه» شرکت کردم ولی چون موقعیت‌های این نمایش کاملا جدی است و به سمت گروتسک میل می‌کند، این تاکید را داریم که اسم کار را کمدی نگذاریم تا برای کسانی که نمایش را ندیده‌اند، برداشت اشتباهی رخ ندهد.

 

او ادامه داد: کار ما دارای موقعیت‌های جدی و تلخی است که آن موقعیت‌ها مردم را می‌خنداند وگرنه کمدی ژانری است بسیار ارزشمند و افتخار می‌کنیم مردمی که به تماشای نمایش ما می‌آیند، به بخش‌هایی از این کار می‌خندند ولی در کنار این خنده دوست داریم حرف مهم‌تری بزنیم و کار را زیر سلطه خنده و کمدی نبریم که هدف آن صرف خنداندن تماشاگر باشد بلکه در تلاش هستیم تا نمایش، تماشاگر را به اندیشیدن وا دارد. به قول استاد هوشنگ کرمانی، طنز راستین طنزی است که به ذهن فکر بیاورد و به لب، لبخند و به دل، درد.

 

غریب درباره آمیخته شدن برخی از ژانرهای گوناگون طنز که گاه تماشاگران را به اشتباه می‌اندازد، توضیح داد: متاسفانه از جایی به بعد گویی مفاهیم عوض شده و کمدی صِرف، سرگرمی و خنده تلقی شده است، به خاطر کارهای نامناسبی که در این شاخه شکل گرفت، کمدی قدری زیر سئوال رفته و گویی تو سری‌خور ژانرهای دیگر شده است. درحالیکه ژانری است بسیار ارزشمند که حرف‌های زیادی دارد و تیغش خیلی برنده‌تر است . البته این تیغ باید برای جراحی باشد و نه کشتن.

 

او با تایید اینکه کار کمدی در قیاس با ژانرهای دیگر دشوارتر است، یادآوری کرد: بخصوص در زمانه‌ای که ما زندگی می‌کنیم، این دشواری بیشتر هم شده چون در فضای مجازی، بحث خندان مردم، گاه به سمت هجو و کارهای سخیف میل کرده و اگر در این زمانه آدم بخواهد کمدی شریفی روی صحنه برود، بسیار سخت است. نمی‌دانم مقصر این وضعیت کیست و دنبالش هم نیستم. مهم این است که مردم ما همیشه فهیم بوده‌اند و با تئاتر رشد کرده‌اند و تئاتر جزو فرهنگ‌شان بوده و اتفاقا از کمدی‌های شریف استقبال می‌کنند. همچنانکه در بسیاری از نظراتی که به ما داده‌اند، به این نکته توجه داشته‌اند که نمایش ما کمدی سخیفی نبوده است و برخی از دوستان هم که لطف داشتند و می‌گفتند کمدی حلال خور است! بحث اصلی ما این است که مردم همه کمدی‌ها را با هم اشتباه نگیرند چون هر کدام، ویژگی‌های خود را دارد. تلاش ما بر این بوده و نمی‌دانم چقدر موفق بوده‌ایم.

 

این بازیگر درباره احتمال ادامه اجرای «دشمن خدا» تاکید کرد: به این زودی «دشمن خدا» را رها نمی‌کنیم. در اولین فرصت دوباره آن را اجرا می‌کنیم. تازه مردم با این کار آشنا شده‌اند و خواستار ادامه اجرای آن هستند. ما هم حتما چنین می‌کنیم نه به خاطر درآمدزایی بلکه اولا به خاطر اینکه حال خوب به مردم بدهیم و دیگر اینکه محتوای کارمان و اندیشه آن را به مردم منتقل کنیم و رسالت خودمان را به درستی انجام بدهیم. مردم منتظرمان باشند. دوباره با قدرت برمی‌گردیم.

 

غریب در پایان خواستار حمایت مردم از تئاتر شد و اضافه کرد: بچه‌های تئاتر به جز مردم هیچ پشتوانه‌ای ندارند. آنان از مسئولان هنری انتظاری ندارند چون آنها معمولا کارهایی مهم‌تر از تئاتر دارند ولی تمام خوشحالی ما حمایت مردم است. هر زمان که مخاطب با کار ارتباط برقرار می‌کند، برایمان بزرگترین دلگرمی است. امیدوارم مردم از تئاتر حمایت کنند و آن را در سبد فرهنگی خود بگذارند چون جدا از  حال خوبی که تئاتر به مخاطب می‌دهد، می‌تواند فرهنگ‌سازیی‌هایی بکند که به کمک آن بخشی از مشکلات ما مردم حل شود.

پوستر سلام، خداحافظ منتشر شد

نمایش «سلام خداحافظ» نوشته آثول فوگارد با دراماتورژی محمدامیر یاراحمدی و کارگردانی شهاب‌الدین حسین‌پور از ۷ آذر، ساعت ۲۰:۳۰، در تالار حافظ روی صحنه می‌رود.

در آستانه آغاز اجرای عمومی نمایش پوستر این اثر با طراحی عباس سعدی منتشر شد.

در این اثر نمایشی که به شیوه‌ای مدرن به صحنه می‌رود، مهدی فریضه و هدیه آزیدهاک به ایفای نقش می‌پردازند.

«سلام خداحافظ» درباره رؤیاباختگی انسان‌ها و شرایطی است که اجازه نداده آن‌ها به آرزوهای‌شان برسند.

دیگر عوامل «سلام خداحافظ» عبارت‌اند از حمید رحیمی (مشاور کارگردان)، فائزه آیین (طراح صحنه)، پانیذ حمیدیان‌فر (طراح لباس)، سیداحمد نگهبان (طراح گریم)، رضا خضرایی (طراح نور)، امیر صدیقیان (طراح صدا و موسیقی)، عباس سعدی (طراح گرافیک)، فهیمه حاجی‌قاسمی (دستیار کارگردان و منشی صحنه)، رامتین جهانبانی، میلاد بهشتی و علیرضا احمدی (عکاسان)، سهیل پرهیزگار و امید عبدالله‌زاده (مدیران صحنه)، سیدامین میری و نازنین‌زهرا حیدری (مجریان گریم)، نوید آقاجانپور (ساخت دکور)، مزون کیمیا (دوخت لباس)، کوثر عبابافی (دستیار لباس)، استودیو عکس و فیلم آلویس/ گروه Q pro design(ساخت تیزر)، گروه تبلیغات پارکینگ (مدیر تبلیغات)، معصومه اسمی (عکاس پشت‌صحنه)، امیر رهنما (سرمایه‌گذار)، موسسه فرهنگی هنری هفت آینه میترا (مجری طرح).

فروش بلیت این اثر نمایشی از طریق سایت تیوال انجام می‌شود.