اجرای پرفرمنس چهار ساعته در خانه هنرمندان

پرفرمنس «الف نون الف ر» با طراحی و اجرای بهمن عباسپور جمعه ۲۶ آبان در گالری پاییز خانه هنرمندان ایران اجرا خواهد شد.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پرفورمنس «الف نون الف ر» با طراحی و اجرای بهمن عباسپور جمعه ۲۶ آبان ۱۴۰۲ از ساعت ۱۶ تا ۲۰ در گالری پاییز خانه هنرمندان ایران اجرا خواهد شد. بازدید از این اجرای یک روزه که با مشارکت تماشاگر همراه خواهد بود به مدت چهار ساعت طول می کشد و برای عموم آزاد است. مخاطب می‌تواند با توجه به دستورالعمل‌های ارایه شده، در هر لحظه از اجرا به این پرفورمنس ورود کند.

در این اجرا علاوه بر بهمن عباسپور که به عنوان طراح و اجراگر به مواجهه با مخاطب می‌پردازد، امیر پارسائیان‌مهر به عنوان مجری طرح و مدیر روابط عمومی، نوید شکروی به عنوان طراح صحنه، محمدرضا جعفری به عنوان طراح ویدئو و تیزر، علیرضا کیایی به عنوان طراح گرافیک، پیام لاریان میکس صدا، آرزو آزادپور به عنوان عکاس و مدیر بین‌الملل و مخاطبانِ این اجرای مشارکتی و تعاملی به عنوان طراحان نور و سایه حضور دارند.

آروند دشت‌آرای: برندها را آوردیم اما فحش خوردیم

آروند دشت آرای همزمان با آخرین اجراهای دو نمایش «پدر» و «آوازهای عاشقانه دختر دیوانه» در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر از اقتصاد لرزان تئاتر می‌گوید، از قدرناشناسی‌ها و اظهار تاسف می کند که به جای خوشحالی از موفقیت یکدیگر، شروع به ایرادگیری می‌کنیم. او همچنین تاکید دارد که در این سال‌ها به فحش خوردن عادت کرده است.

او که از سال‌ها پیش کمپانی هنرهای اجرایی «ویرگول» را راه‌اندازی کرده، در گفتگویی مبسوط با ایسنا مفصلا درباره همه این موارد صحبت می‌کند.

این گفتگو درباره  این دو نمایش نیست بلکه درباره شرایط اقتصادی تئاتر و فضایی است که این روزها بر این هنر و فعالان آن حاکم است.

کمی پیش از قرار مصاحبه، خبر درگذشت الهام شکیب، بازیگر و کارگردان تئاتر بار دیگر کام جامعه هنری و دوستان او را تلخ کرد. دشت‌آرای نیز از جمله کارگردان‌هایی است که با الهام شکیب کار کرده بود. گفتگوی ما با همین موضوع شروع شد؛ حس و حال یک گروه نمایشی که از آخرین روزهای تمرینش تا میانه اجرا، با چندین شوک و فقدان رو به رو شده است.

دل و دماغی برای آدم نمی‌ماند

دشت آرای درباره حال و هوای این روزهای گروه خود می‌گوید: ماجرای آتیلا برای همه گروه ما و بخصوص برای خود من شوکی عجیب و اتفاقی آنچنان مهیب بود که می‌توانست تئاتر ما را تعطیل کند ولی به دلیل طرز فکر و روحیه خود او که معتقد بود هر اتفاقی هم که بیفتد، نباید یک جلسه تمرین را لغو کرد و کار باید برقرار باشد، با همین انگیزه کار کردیم که به فاصله اندکی، ماجرای آقای مهرجویی رخ داد و حالا هم که صحبت می‌کنیم، با درگذشت الهام شکیب، دوستی را از دست دادیم که چندین همکاری با هم داشتیم. این شرایط واقعا دل و دماغی برای آدم باقی نمی‌گذارد. گاهی زندگی پر از رنج می‌شود. با این حال ولی من چیزی یاد گرفته‌ام و پای آن هم ایستاده‌ام و معتقدم باید تئاتر کار کرد و با مخاطب در ارتباط بود.

او می‌افزاید: می‌دانم که هر کاری کنیم، در دیگران ذهنیتی ایجاد می‌کند ولی هر شب که تماشاگران را می‌بینم که در این شرایط عجیب اقتصادی بلیت تئاتر می‌خرند و به تماشای نمایش‌مان آمده‌اند، امیدوارتر می‌شوم. وقتی یکسری تماشاگر گاه از نقاط مختلف ایران به تماشای تئاتر می‌آیند، اتفاق جالب توجهی است و این روزها ایجاد این امید در جامعه یکی از مهم‌ترین کارهاست. بنابراین وقتی تصمیم به اجرای تئاتر گرفتم می‌دانستم ممکن است با مخالفت‌ها و نقدهایی مواجه بشوم ولی خیلی برایم اهمیتی نداشت.

باید اقتصاد بخور و نمیر تئاتر بچرخد

او درباره وضعیت هنرمندان تئاتر در دوران سخت کرونا و نیز شرایط اجتماعی سال گذشته توضیح می‌دهد: درباره گروه خودمان صحبت می‌کنم. من یک کمپانی دارم که از ۲۲ سال پیش فعال است و حداقل حدود ۴۵ عضو دارد که به طور مستقیم با آن کار می‌کنند. این اعضا در دوران کرونا بیکار بودند. ما فکرها، ایده‌ها، پروژه‌های بسیاری داریم و چندین کلاس آموزشی که در دوران کرونا تعطیل شد و طبعا برای همه ما مشکلات اقتصادی بسیاری ایجاد کرد. بعد از این همه مسائل، سال گذشته که اجرای «پدر» را آغاز کردیم، ناگهان با شروع ناآرامی‌های اجتماعی، تئاتر دوباره تعطیل شد و همه چیز مسکوت ماند . گروه ما همیشه سالی دست کم دو اجرا و چندین کارگاه آموزشی دارد و من با شاگردانم سالی یک بار کار می‌کردم. وقتی شما یک کمپانی دارید، باید اقتصاد بخور و نمیر تئاتر در آن بچرخد و من یکی از این چندین گروهی هستم که در تمام شاخه‌های تئاتر اعم از گریم، نور، صحنه و … عضو داریم که بخشی از درآمدشان از راه این کمپانی است.فارغ از این، بحران اقتصادی در تئاتر هم مانند دیگر بخش‌های جامعه وجود دارد و هنرمندان این رشته بالاخره باید از جایی کسب درآمد کنند و اگر نتوانند کار کنند، زندگی‌شان چگونه تامین می‌شود.

 

جامعه بیش از هر زمان دیگری به تئاتر نیاز دارد

او در پاسخ به اینکه احساس مسئولیت درباره شرایط اقتصادی اعضای گروهش، او را به اجرای کار مُصِر کرده، می‌گوید: به جز احساس مسئولیت، وقتی شما حرفه‌ای می‌شوید، یعنی زندگی‌تان به تئاتر وابسته است. وقتی گروه من ۸ ماه در سال درگیر پروژه‌های گوناگون در یک کمپانی است، نمی‌توان ناگهان همه چیز را تعطیل کرد. ما هر سال ۲۰ بازیگر جدید معرفی می‌کنیم که کم کم وارد بدنه تئاتر می‌شوند. مثل شرکتی هستیم که برنامه و چرخه اقتصادی خود را دارد . همین الان دو سال از برنامه‌هایمان عقبیم. به جز احساس مسئولیت، بحث حرفه‌ای بودن هم مطرح است و موضوع دیگر هم وضعیت جامعه است، که الان بیش از هر زمان دیگری به تئاتر نیاز دارد.

دشت‌آرای درباره ایجاد امید در جامعه به کمک خلق آثار هنری می‌گوید: متاسفانه نگاه اشتباهی که دائم فرهنگ را با سیاست گره بزنی و از آن نتیجه‌گیری کنی، همچنان وجود دارد. من کار تئاتر بلدم و در تمام این سال‌ها حرفم را با تئاتر زده‌ام و خوشحالی ما جمع شدن افراد و توسعه دادن تئاتر بوده است. من جزو نسلی هستم که وقتی تئاتر را شروع کردیم، همه تئاتر ما به چند سالن محدود در تهران خلاصه می‌شد و کم کم توسعه پیدا کرد. ما به تدریج تئاتر را به جایی رساندیم که شبی چندین نمایش در تهران روی صحنه می‌رفت و سالن خصوصی ساختیم و خود من اولین نمایش‌ها را در ۵ سالن تازه تاسیس تئاتر مانند تالار استاد سمندریان، سالن شمس اکو، تالار حافظ و … روی صحنه بردم. حالا در شرایطی که بدون هیچ کمک هزینه‌ای در یک سالن دولتی کار می‌کنی و تازه ۲۰ درصد از گیشه فروش نمایشت را که تنها حامیان آن مردم هستند، به مرکز هنرهای نمایشی می‌پردازی، گاهی سخنان خیلی بامزه‌ای هم می‌شنوی که نمونه اخیر آن مطالبی درباره تئاتر مستقل است و عده‌ای می خواهند به دلیل حمایت یک شرکت خصوصی از ما، ادعا کنند که نمایش ما مستقل نیست.

تئاتر مستقل چیست؟

او با تشریح ویژگی‌های نمایش مستقل می‌افزاید: تئاتر مستقل به معنای این است که از جایی یارانه، کمک هزینه یا بودجه و … دریافت نمی‌کند بلکه از طریق خیریه یا فروش بلیت یا اسپانسر بخش خصوصی می‌تواند کسب درآمد کند. اگر بحث اندیشه مستقل باشد که هر کمپانی اندیشه و سبک خاص خود را دارد. اگر شما به عنوان یک گروه نمایشی، با بودجه‌ دولتی کار کنید، یا از جایی سفارش بگیرید و کاری کنید، همچنانکه در جهان هم مرسوم است، این تئاتر، دیگر تئاتر مستقل نیست چون تئاتر مستقل خودش کسب درآمد می‌کند .

زمانی برندها اصلا نمی‌دانستند تئاتر چیست

دشت آرای یادآوری می‌کند: من و یکسری از دوستانم جریانی را از ۱۵ سال پیش آغاز کرده‌ایم، زمانی که وقتی شما با یک کارخانه یا برند درباره حمایت از تئاتر صحبت می‌کردید، اصلا نمی‌دانست تئاتر چیست. به همین دلیل سال‌ها در افتتاحیه نمایش‌هایم مدیران کارخانه‌ها، صاحبان شرکت‌ها و برندها و … را دعوت می‌کردم که با تئاتر آشنا شوند و کم کم به آن علاقه‌مند شدند. همیشه در این سال‌ها یکی از دردمندی‌های من این بوده که چرا بخش خصوصی وارد تولید تئاتر نمی‌شود.

وقتی همکارانت به جای خوشحالی، هجمه وارد می‌کنند!

او با توضیح قوانین مالیاتی حمایت از آثار هنری در خارج از کشور اضافه می‌کند: در خارج از کشور مرسوم است که هر جایی که از تئاتر حمایت کند، حتما در اقلام تبلیغی‌شان قید می‌شود و آن رقم از مالیات‌شان کم می‌شود ولی اینجا چنین قانونی برای قانع کردن صاحبان برند و کارخانجات خصوصی برای حمایت از تئاتر نداریم و این کار بسیار سختی است. حال در چنین وضعیتی اینکه یک گروه خصوصی بتواند حمایت یک شرکت پر سابقه‌ را جذب کند که اسپانسر کارش بشود، جای خوشحالی دارد. اما ناگهان تعداد زیادی که صحبت‌هایشان ناشی از کم‌دانشی است، هجمه‌ای وارد می‌کنند و حضور این اسپانسر را نافی تئاتر مستقل می‌دانند، به جای اینکه از این اتفاق خوشحال شوند چون آن اسپانسر وقتی به تئاتر علاقه‌مند بشود، از دیگر آثار نمایشی هم حمایت می‌کند.

دشت آرای اضافه می‌کند: در این شرایط که بچه‌های تئاتر از کوچکترین حمایتی برخوردار نیستند، هرچه چرخه اقتصادی تئاتر پر رونق‌تر بشود، برای ارتقای کیفی آثار نمایشی و بقای این هنر بهتر است ولی اولین کسانی که در این باره شروع به نقد می‌کنند، خود بچه‌های تئاتر هستند و پیش خودت فکر می‌کنی مگر چنین چیزی ممکن است که با هزار و یک فراز و نشیب، بخش خصوصی را راضی به سرمایه‌گذاری در تئاتر بکنی و بعد یکسری از همکاران خودت آن را نقد کنند و نافی تئاتر مستقل بدانند؟!

 

عده‌ای می‌خواهند کار نکنند و غر بزنند!

این کارگردان طرح این مباحث را ناشی از ناآگاهی افراد دانست و توضیح داد: متاسفانه کسانی که چنین مباحثی را مطرح می‌کنند، شناختی از اقتصاد تئاتر ندارند و فقط دنبال ایراد گرفتن از کسانی هستند که کاری می‌کنند و خودشان هم می‌خواهند فقط غر بزنند و انتقاد کنند و پشت یکسری چیزها یا اتفاقات اجتماعی پنهان شوند.

او در پاسخ به اینکه برخی معتقدند اجرای همزمان دو نمایش در یک سالن به دلیل استفاده از رانت است، توضیح می‌دهد: این حرف‌ها به دلیل نداشتن آگاهی کافی از تئاتر است. این سالن در این بازه زمانی در اختیار من بوده و تصمیم گرفته‌ام به جای یک کار ، دو کار در آن اجرا کنم. سالن اصلی طوری نیست که بتوان در اختیار دو گروه قرار بگیرد. الان هم من از یک دکور برای دو اجرا استفاده می‌کنم . ما از زمان مرده سالن برای اجرای دیگر استفاده کرده‌ایم. این رانت است؟ من حق دارم هر سال یا دو سال یک بار در بهترین سالن تئاتر کشورم کار کنم. رضا کیانیان که پیشکسوت ماست، حق دارد در تالار اصلی تئاتر شهر روی صحنه برود. اگر قرار باشد این سالن را به ما ندهند، به چه کسی بدهند؟ جزو کسانی هستم که ۲۲ سال است در تئاتر این کشور دارم کار می‌کنم و رزومه‌ام مشخص است. خیلی خوشحالم که این نمایش را با رضا کیانیان کار می‌کنم که در این سن و سال این چنین پر انرژی روی صحنه می‌رود.

مسابقه چه کسی مردمی‌تر است

دشت آرای خاطرنشان کرد: به نظرم هر کنش اجتماعی بدون فرهنگ و تولید اثر راه جایی نمی‌برد. الان سینمای ما واقعا از هر جهت مشکل دارد به دلیل همین برخوردهای انقباضی و مخلوط کردن همه چیز با یکدیگر. در حالیکه هر نوع کنشی در جامعه که منجر به یک گفتمان شود، درست و پیش‌برنده است اما اگر هر حرکتی، فرهنگ یک کشور را نشانه بگیرد، یعنی هویت آن را نشانه گرفته و برای کسی که دغدغه فرهنگ کشورش را دارد، نسخه درستی نیست بلکه با پیچیدن این نسخه، همه آن چیزهای ارزشمندی که می‌توان با آنها پز فرهنگی داد، مانند تئاتر، سینما، گالری‌ها و … از بین می‌رود. این تفکر ناشی از تحلیل اشتباه و هیجان‌زدگی است و برآمده از مسابقه چه کسی مردمی‌تر است.

با کلی بدهی مانده بودیم

در شرایطی که خیلی‌ها کار نمی کنند، اجرای همزمان دو نمایش با کارگردانی دشت‌آرای، پرسش دیگری است که او در پاسخ به آن می‌گوید: اجرای همزمان این دو نمایش چند دلیل دارد؛ اولا اینکه سال گذشته اجرای «پدر» نیمه کاره ماند و ما با کلی بدهی ماندیم و باید پول سرمایه‌گذار را برمی‌گرداندیم. به جز بدهی، نمایشی بود که رضا کیانیان ۷۲ ساله بازی درخشانی در آن داشت و هیچ دلم نمی‌آمد که این همه زحمت نیمه کاره رها شود. از سوی دیگر ما گروهی هستیم که مدام برنامه و پروژه داریم و فکر کردیم حالا که سالن داریم، یکی دیگر از ایده‌های خودمان را اجرایی کنیم.

تمرین کمپانی بودن

او یادآوری کرد: سال‌ها پیش در مرکز مطالعات قشقایی این ایده را داشتیم که وقتی سالن در اختیار گروهی است، آن گروه، کمپانی بودن را تمرین کند. با این نگاه، اگر زمان داشتم، صبح‌ها هم کار کودک اجرا می‌کردم چون تعریف کمپانی همین است. با تمام احترامی که برای مخالفان اجرای تئاتر در این مقطع قائل هستم، اتفاقا ایده من این است که الان باید اجرا کرد. من هرگز تئاتر را تعطیل نمی‌کنم، این درسی است که یاد گرفته‌ام و موظفیم تئاتر را همیشه زنده نگه داریم و علیرغم اینکه کار راحت‌تر شاید این بود که این همه به خودم فشار نیاورم که همزمان دو پروژه را جلو ببرم ولی چون به کار کردن معتقدم، این سختی را متحمل می‌شوم. ما یک تولید جدید داریم که «آوازهای عاشقانه دختر دیوانه» است و به جز آن تولید دیگری با هنرجویانم دارم که آن را هم باید اجرا کنیم و نمی‌دانم چرا اینها عجیب است. ما یک گروه حرفه‌ای تئاتر هستیم و این پروژه‌ها الان به طور مستقیم به سفره ۸۰ نفر نان می‌برد.

چرخ اقتصادی تئاتر باید بچرخد

او با اشاره به مطالعاتی که درباره اقتصاد تئاتر داشته است، ادامه می‌دهد: سال‌ها بر اقتصاد تئاتر کار کرده‌ام که موضوع بسیار مهمی است چون چرخه اقتصادی تئاتر باید بچرخد که این هنر تدوام پیدا کند، با هیچ منطقی متوجه نمی‌شوم که در این شرایط اقتصادی تئاتر، کسانی که زندگی‌شان وابسته به این هنر است، چگونه باید زندگی کنند. هنرجویانی که با قیمت‌های گزاف آموزش تئاتر می‌بینند، چگونه باید وارد این حرفه بشوند. نمی‌شود از یک طرف تئاتر را تعطیل کنیم و از طرف دیگر بازیگر و کارگردان تربیت کنیم. اینها کجا باید حرفه‌ای شوند.

آتیلا پیدا شد و از ما حمایت کرد

دشت آرای دورانی را یادآوری می‌کند که ورود جوانان به تئاتر شهر بسیار دشوار بود و ادامه می‌دهد: زمانی که خیلی جوان بودیم و ما را به تئاتر شهر راه نمی‌دادند، کسی مانند آتیلا پیدا شد و از ما حمایت کرد . آن زمان فقط تئاتر شهر را داشتیم ولی الان این همه سالن اضافه شده. تئاتر علیرغم اینکه هیچ کمکی به آن نشده، به صورت خودجوش خود را توسعه داده دست کم در تهران.

ممکن بود قبلا به خودم شک کنم ولی حالا نه

او با اشاره به رشد سالن‌های تئاتر در سال‌های اخیر اضافه می‌کند: قبل از کرونا ۴۳ سالن فعال تئاتر داشتیم، این آمار شوخی نیست و برای آن رنج برده شده. خیلی از ما زندگی‌مان را بر این موضوع گذاشته‌ایم. وقتی اولین بار در سالن ایرانشهر نمایش «سگ سکوت» را اجرا کردم، یک سال بود که سالن ساخته شده و کسی حاضر نبود در آن کار کند. من این نمایش را اجرا کردم و چقدر هم فحش خوردم که می‌گفتند اجرا در این سالن، باعث قطع سوبسید تئاتر می‌شود، از قیمت بلیت نمایش و حضور سلبریتی‌ها در آن انتقاد کردند و … ولی بعد از اینکه آن اجرا موفق شد، ناگهان دیگر برای گرفتن نوبت اجرا در سالن سمندریان باید مدت‌ها منتظر می‌ماندی . آن زمان ممکن بود به خودم شک کنم که دارم اشتباه می‌کنم چون برچسب می‌زدند که من دارم تئاتر را تجاری می‌کنم در حالیکه به چرخش اقتصادی تئاتر اعتقاد داشتم.

هنر را با سیاست گره نزنیم

دشت آرای در پاسخ به اینکه بحث اقتصادی همیشه در هنر و بخصوص تئاتر یک تابو بوده و گویی هنرمند همواره باید درویش مسلک باشد، می‌گوید: این یک ایده چپی است که حالا همان نگاه هم تئاتر را با سیاست گره می‌زند. اگر الان کسی از تئاتر درآمد هم داشته باشد، با این وضعیت اقتصادی، تازه به آن زندگی درویش مسلکی می‌رسد. درآمد تئاتر واقعا خنده‌دار است و اصلا با دیگر رشته‌های هنری قابل مقایسه نیست و نکته بعدی اینکه برخی از این معترضان، در سریال و سینمایی و شبکه نمایش خانگی کار می‌کنند ولی تئاتر را تحریم می‌کنند.

هر انتخابی، قابل احترام است

او ادامه می‌دهد: من کسی را نقد نمی‌کنم چون هر کس دیدگاه و اعتقاد خود را دارد و انتخابش قابل احترام است ولی شخصا تنها کاری که از من برمی‌آید، اتفاقا تئاتر کار کردن است و معتقدم تنها جایی که می‌توانیم نقطه اثری باشیم، همین تئاتر است. اگر می‌توانم شبی هزار و اندی تماشاگر را برای دیدن دو نمایش به تئاتر شهری جذب کنم که تا دم درش بوی جیگر و خوئک می‌آید و فضای پیرامون اینجا تا این اندازه به تئاتر بی‌ربط است، کار کوچکی نکرده‌ام.

از تئاتر شهر که بیرون بزنی، بوی جیگر می‌زند زیر بینی‌ات

او با ابراز تاسف از وضعیت پیرامونی تئاتر شهر می‌افزاید: پایت را که از اینجا بیرون می‌گذاری، لباس زیر می‌فروشند و بوی جیگر زیر بینی‌ات می‌زند در حالیکه می‌توان این کسب و کار را به جای دیگری برد . اینجا قرار است محیط امن فرهنگی باشد. وقتی نتوانستیم از فضاهای فرهنگی‌مان محافظت کنیم که به این وضعیت رسیدند، صحنه این مجموعه تنها سنگر باقی مانده ماست، اینکه می‌گوییم این سالن دولتی است نه به معنای آنکه متعلق به دولت است بلکه مال ملت است و دولت متولی برنامه‌ریزی برای آن است. هنرمندان بزرگی در همین تالار اصلی روی صحنه رفته‌اند و حالا اگر ما این را رها کنیم، چه کسی قرار است در آن روی صحنه برود؟!

جامعه برای بقا به امید نیاز دارد

او اضافه می‌کند: واقعا نمی‌دانم چقدر ایستادن بر سر این اعتقاد درست است ولی این را می‌دانم که متاسفانه جامعه ما نمی‌تواند به اعتقادات یکدیگر احترام بگذارد. دردناک است چون یک جامعه حتی برای زنده ماندن و ایستادگی بر اعتقادات خود باید امید و نشاط و حال خوبی داشته باشد. جامعه‌ای که کنسرت و تئاترش تعطیل شود و دورهمی اجتماعی نداشته باشد، انگیزه‌ای برای حرکت ندارد.

پذیرای گفتگو نیستیم

او با تایید اینکه جامعه ما در این مدت خیلی آسیب دیده است، ادامه می‌دهد: متاسفانه پذیرای گفتگو نیستیم و این وضعیت در فضای هنری بیشتر و پذیرش یکدیگر برایشان سخت‌تر شده است. البته این مساله جدید نیست. من دائما در فضای کاری‌ام و به دلیل تصمیم‌هایی که گرفته‌ام، تحت حمله و فشار بوده‌ام ولی در ادامه، جریانی راه افتاده. انگار تو مسیری را باز می‌کنی و فحشش را هم می‌خوری و بعد دیگران هم می‌بینند گویی می‌توان این راه را هم انتخاب کرد.

دشت آرای ادامه می‌دهد: از همان زمانی که تالار حافظ را با چندرغاز افتتاح کردم یا بحث تهیه کنندگی در تئاتر یا همکاری با چهره‌های شناخته شده را شروع کردم، همیشه این حرف‌ها بوده ولی معتقدم تئاتر به حضور اینها نیاز دارد . وقتی مردم تنها حامی این تئاتر هستند، تو باید با بازیگران مردمی همکاری کنی که بتوانی این چرخه را داشته باشی. اینها حرف‌های تخصصی درباره تولید تئاتر است.

باید از موفقیت سجاد افشاریان خوشحال باشیم

او تاکید می‌کند: به عنوان تهیه‌کننده حرفه‌ای تئاتر باید سواد این را داشته باشم که بتوانم در مورد تولید تئاتر حرف بزنم. مثلا درباره سجاد افشاریان، فارغ از اینکه کارش را دوست داشته باشیم یا نه، اتفاق بسیار قابل‌توجهی است که کسی با یک نمایش تک پرسوناژه، تمام صندلی‌های تالار اصلی را پر کرده است. باید از این موضوع خوشحال باشیم و راه موفقیتش را کشف کنیم.

به جای تئاتر، سریال ترکی ببینند؟!

دشت آرای با ابراز خرسندی از استقبال مردم از آثار نمایشی ادامه می‌دهد: خیلی خوشحال‌کننده است که هر شب این همه آدم در این شهری که تفریحات ناسالم، کم ندارد، به جای آلوده شدن به آنها، تئاتر را انتخاب کرده‌اند. ممکن است آنها بعد از دیدن نمایش در کافه‌ای بنشینند و درباره آن صحبت کنند، یعنی این چرخه فرهنگی و اقتصادی همچنان ادامه پیدا می‌کند و این خیلی بهتر این است که سریال ترکی یا ایران اینترنشنال ببینند. به هر حال این موفقیت است. حالا من می‌توانم حسادت کنم و آن را عوام‌فریبی بدانم ولی چرا این حرف را می‌زنید. چرا از موفقیت یکدیگر خوشحال نیستیم و دایما علاقه داریم که کسانی را که کاری می‌کنند، بزنیم و کارشان را زیر سئوال ببریم و اشتباه بدانیم در حالیکه می‌توانیم دلایل موفقیت آنان را بررسی کنیم و از آن بهره ببریم.

ما فقط یکدیگر را قبول نداریم

این کارگردان اضافه می‌کند: اگر ما سندیکای یا جامعه متحدی می‌داشتیم و به دلیل اعتراض به مساله‌ای، کار را تعطیل می‌کردیم، این موضوع قابل درک بود ولی ما چنین اتحادی نداریم و فقط یکدیگر را قبول نداریم. همه جای دنیا تئاتر چنین است ولی در ایران خیلی بیشتر چون همیشه امکانات خیلی کم بوده و توسعه تئاتر هم خیلی سخت. مثلا آتیلا با روحیه خاصی که داشت، همیشه می‌خواست آدم‌ها را کنار هم نگه دارد و جالب بود که می‌توانست آینده را ببیند و دوست داشت یک سالن تئاتر داشته باشد و مدام در آن کار کند.

کار کردن با رضا کیانیان مانند آتیلا بسیار لذتبخش است

دشت‌آرای که از بازی رضا کیانیان در نمایشش بسیار خوشنود است، به یکی دیگر از مشکلات فرهنگی کشورمان اشاره می‌کند و می‌گوید: مشکل دیگر ما، قدرناشناسی است. کسی مانند رضا کیانیان ۵۰ سال است در هنر این کشور کار می‌کند. حالا اگر چیزی گفت که به مذاق شما خوش نیامد، باید این اندازه صریح در فضای مجازی جواب بدهید. من بارها به خاطر آتیلا، محمد چرم‌شیر و رضا کیانیان مجبور شده‌ام با همسن و سالان خودم درگیر شوم. اگر امروز به بزرگترهایمان احترام نگذاریم، فردا منتظر نباشیم نسل بعدی به ما احترام بگذارد. اگر هر یک از ما به ۷۰ سالگی رسیدیم و همچنان پرانرژی بودیم و همچنان تماشاگر داشتیم، خیلی افتخار می‌کنم به حضور رضا کیانیان و این بازی درخشانش. تمرین با او بسیار لذتبخش است و کار با او مانند آتیلا بسیار دلپذیر است. حالا اگر ما تئاتر را تعطیل کرده بودیم و آقای کیانیان در خانه‌اش نشسته بود، چه ارزشی داشت.

عکس‌ها از کیارش مسیبی

کارگردان مامان: باید پای انتخاب‌مان بایستیم

دو عروسک دوست‌داشتنی، دکوری جمع و جور و داستانی ساده در عین حال آشنا؛ تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر این شب‌ها میزبان تماشاگرانی است که برای دیدن همین‌ها به این سالن می‌آیند.

نمایش عروسکی «مامان» به نویسندگی و کارگردانی الهام محمودی، یکی از آثاری است که در نوزدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک حضوری موفق داشت و چندین جایزه را نصیب گروه اجرایی خود کرد و حالا در تالار چهارسو در قالب اجرای عمومی روی صحنه رفته است.

محمودی در این گفتگو از دغدغه‌های خود درباره رابطه فرزندان با پدر و مادر و ضرورت توجه به نمایش عروسکی بزرگسال می‌گوید و آرزو می‌کند که سالنی در مجموعه تئاتر شهر به اجرای نمایش عروسکی اختصاص داده شود تا این گونه نمایشی هم بتواند اجراهایی مستمر داشته باشد و تماشاگران خود را جذب کند.

نمایش «مامان» داستانی ساده دارد . با این حال کمتر تماشاگری است که با دیدن این نمایش و رابطه مادر و پسری که روایت می‌کند، به فکر فرو نرود. اغلب تماشاگران در خلوت خود به رابطه خویش با پدر و مادرشان می‌اندیشند و شاید حسرت‌هایی را که بر دل‌شان مانده، به یاد بیاورند.

گفتگوی ما با همین موضوع شروع می‌شود و محمودی درباره دغدغه‌های خود برای پرداختن به این موضوع می‌گوید: ما همه در یک سنی درگیری‌های زیادی با والدین‌مان داریم و هرچه سن‌مان بالاتر می‌رود و دنیای آنها را بیشتر درک می‌کنیم، به نوعی شاید از بابت گذشته خود ناراحت شویم و تلاش کنیم چیزهایی را تغییر بدهیم ولی گاهی شرایط اجتماعی فراهم نیست چون معمولا در سنین بالاتر، مستقل شده‌ایم و بخشی از زمان را برای مراقبت از پدر و مادر از دست داده‌ایم.

او ادامه می‌دهد: ما عموما در دوره نوجوانی و اوایل جوانی، ممکن است کم و زیاد با والدین‌مان دچار اختلاف شویم ولی در دوره بزرگسالی که به بالای ۳۰ یا ۴۰ سالگی می‌رسیم، نگاهمان تغییر می‌کند ولی حالا مساله این است که ما زندگی خود را داریم و دیگر مستقل شده‌ایم و برای رسیدگی به پدر و مادرمان محدودیت‌هایی داریم. البته شاید این وضعیت، کلی نباشد. من تجربه شخصی خودم و اطرافیانم را مد نظر دارم که دوست داریم برای والدین‌مان کارهایی را بدهیم و چه خوب می‌شود اگر زمان و شرایطش را داشته باشیم.

پررنگ‌ترین دغدغه‌ای که داشتم

محمودی با بیان اینکه برخی از افراد در سنین بزرگسالی از شهر یا کشور خود مهاجرت می‌کنند و شاید فاصله جغرافیایی زیادی با والدین خود داشته باشند، ادامه می‌دهد: این فاصله‌ها و جدایی‌ها، زمان و فرصتِ بودن کنار مادر و پدر را از ما می‌گیرد ولی فکر و دغدغه‌ آنان با ما می‌ماند و پیش خود می‌اندیشیم حالا که به آرامشی نسبی رسیده‌ام، با پدر و مادرم چه کنم، حالا که به آنان نیاز مالی ندارم و اتفاقا آنان به من نیاز دارند. این اصلی‌ترین و پررنگ‌ترین دغدغه‌ای بود که به هنگام نوشتن این متن داشتم.

مساله‌ای که بسیار شخصی است

این کارگردان اضافه می‌کند: هر یک از ما شرایط خاص خود را در زندگی داریم و نمی‌توانیم به کسی بگویی چرا پدر یا مادرت را به خانه سالمندان سپردی یا او را در خانه با یک پرستار تنها گذاشتی. بحث «انتخاب» که من بر آن تاکید دارم، برای هر کسی جدا تعریف می‌شود؛ در قالب شرایط زندگی‌اش، تربیتی که شده و … بنابراین هر کس شرایط خود را دارد و هرگز نمی‌توانیم یکدیگر را قضاوت کنیم. به همین دلیل فکر می‌کنم این مساله آنچنان شخصی و مهم است که هر کس باید راه حلی برای خود بیابد و به خودش آرامش بدهد چه آنان که والدین سالمندی دارند و چه کسانی که والدین خود را از دست داده‌اند ولی همچنان به آنها فکر می‌کنند.

نمی‌توانیم یکدیگر را قضاوت کنیم

محمودی در پاسخ به اینکه آثار هنری چقدر می‌توانند در مسئولیت‌پذیری افراد نسبت به والدین‌شان تاثیرگذار باشند، می‌گوید: مسئولیت فرزند در برابر والدین باید از کودکی آموزش داده شود، چه در خانواده و چه در مدرسه.  چندی پیش انیمیشنی مکزیکی درباره رابطه یک نوه با مادربزرگش می‌دیدم. به نظر من این گونه آثار که تصویر مادربزرگ‌های خموده و پدربزرگ‌های ناتوان را برای بچه‌ها یادآوری می‌کند، خیلی تاثیرگذار است. در سنین ما چون خودمان تغییر کرده‌ایم و خودمان هم صاحب فرزند شده‌ایم ، بیشتر حس و حال والدین‌مان را درک می‌کنیم. البته این فقط یک تلنگر می‌تواند باشد و هر کس خودش کاملا آگاه است و می‌داند چه کرده یا چه باید بکند اما خیلی اوقات چاره‌ای نداریم و وقتی می‌بینی کسی که مهاجرت کرده، همچنان دغدغه والدینش را دارد، نمی‌توانی او را قضاوت کنی یا بگویی بی‌مسئولیتی کرده و رفته.

بادکنک‌هایمان را رها کنیم

او با تاکید بر اینکه احساس مسئولیت درباره والدین و شرایط فرزندان بحثی عمیق و پیچیده است، خاطرنشان می‌کند: این ماجرا خیلی عمیق است. شاید منِ نوعی این فرصت را داشته باشم که به مادرم خدمت کنم ولی دیگری چنین فرصتی نداشته باشد. معتقدم باید در هر حال انتخاب کنیم و پای انتخاب‌مان بایستیم و تبعاتش را بپذیریم و به هر نحوی که می‌توانیم بادکنک‌هایمان را رها کنیم و حسرت نداشته باشیم.

محمودی در توضیح بیشتر این موضوع مثالی می‌زند و ادامه می‌دهد: کسی را می‌شناسم که نمی‌تواند برای مادرش که اتفاقا در فاصله‌ای نزدیک به اوست، کاری انجام بدهد چون مادرش بیمار است و بیماری‌اش قابل درمان نیست. او چه کاری می‌تواند انجام بدهد؟ باید حسرت بخورد؟ نه! ما فقط باید آگاه باشیم که همه رفتنی هستیم و قرار نیست کسی بماند و اگر کوچکترین فرصتی داریم، از آن استفاده کنیم که حسرتی برایمان باقی نماند. حرف زدن در این باره خیلی سخت است و من سعی کردم در نمایشم حرف‌هایم را بزنم و بقیه‌اش به عهده تماشاگر است.

دنیای نامحدودی برای روایت «مامان»

او اضافه می‌کند: نمایش عروسکی دنیای نامحدودی است که من با توجه به این امکان می‌توانستم چنین مفهوم عمیق و آشنایی را برای مخاطب بازگو کنم. احساسات و عواطف و درونیات شخصیت نمایش مانند رویاست و همین اتفاق که مخاطب آنچه در ذهن داشته را (در مورد نمایش من ذهنیات شخصیت نمایش راجع به زندگی مادرش) جلوی چشمش می‌بیند، در نمایش عروسکی به بهترین شکل امکان پیدا می‌کند.

این کارگردان درباره وجه تمایز نمایش عروسکی با دیگر گونه‌های نمایشی توضیح می‌دهد: وجه تمایز نمایش عروسکی با دیگر گونه‌های نمایشی، در عینیت بخشیدن به خیال و رویا و فانتزی است. خیال‌پردازی یکی از جذابیت‌های ذهن آدمیزاد است. در نمایش عروسکی می‌شود افسانه، جادو، خیال و غیر ممکن‌ها را به تصویر می‌کشد. این ویژگی نمایش عروسکی است. ما در نمایش «مامان» لحظاتی را داریم که همین ویژگی را دارد یعنی درونیات و ذهنیت کاراکتر را به تصویر می‌کشیم.

بحث بعدی ما درباره اجرای نمایش عروسکی برای بزرگسالان است؛ موضوعی که در جامعه ما چندان شناخته‌شده نیست.

رشته‌ای که فقط عده محدودی از آن با خبر هستند

محمودی درباره اجرای نمایش عروسکی ویژه تماشاگران بزرگسال و در پاسخ به اینکه عموم مردم تصور می‌کنند نمایش عروسکی فقط برای کودکان اجرا می‌شود، توضیح می‌دهد: در باور عمومی نمایش عروسکی برای کودکان تلقی شده است و فقط جماعتی که سال‌های سال است تئاتر را دنبال می‌کنند، می‌دانند که شاخه‌ای از تئاتر وجود دارد که به عنوان تئاتر عروسکی بزرگسال شناخته می‌شود و این گروه خیلی سال سعی کرده‌اند تا این نگاه را تغییر بدهند و آن را عمومی‌تر کنند که بخشی از این کار به عهده کارشناسان و متخصصان و تحصیل‌کردگان است.

عروسک‌ها را در سالن‌هایتان بپذیرید

او ادامه می‌دهد: به جز اینها نمایش عروسکی باید به صورت مستمر و مداوم تولید بشود و بخش دیگری هم هست که به عهده سالن‌داران و مسئولان است؛ اینکه در سالن‌هایشان پذیرای نمایش عروسکی ویژه بزرگسال باشند. بنابراین لازمه این جریان، حمایت و آگاهی رسانی است که بخش زیادی از این وظیفه، بر عهده رسانه‌هاست که گروه‌های عروسکی بزرگسال و تفکرات و دغدغه‌هایشان را حمایت کنند تا مردم این گونه آثار را ببینند و به تدریج با این گونه نمایشی آشنا بشوند و دریابند که نمایش عروسکی فقط مختص تماشاگران کودک نیست.

عروسک‌ها را به جشنواره محدود نکنیم

یکی از مشکلات همیشگی گروه‌های نمایش عروسکی این است که ساخت و اجرای این گونه آثار به جشنواره نمایش عروسکی محدود می‌شود و در طول سال جریان مستمری در این زمینه نداریم.

محمودی درباره آسیب‌های این ماجرا چنین توضیح می‌دهد: خیلی اوقات نمایش عروسکی به ویژه عروسکی بزرگسال در جشنواره‌ها تولید می‌شود. همچنانکه من هم این نمایش را برای جشنواره آماده کردم. اگر پیگیری‌های دبیرخانه نبود که اجراهای ما را در تئاتر شهر عملیاتی کند، معلوم نبود که نهایتا کار من به کجا ختم می‌شد. این وضعیت خیلی به نمایش عروسکی بزرگسال ضربه می‌زند درحالیکه باید در اجرای این نمایش‌ها، تولید و مداومت داشته باشیم و در این ماجرا، هر کس سهمی دارد تا با استمرار تولید نمایش عروسکی، سالن‌های تئاتر هم برای این نمایش‌ها تقاضا داشته باشند تا به تدریج مردم هم به دیدن این آثار بیایند.

حال و روزمان بِه شود اگر دیگران یاری کنند

از او که سال‌ها از فضای اجرای نمایش دور بوده است، می‌پرسیم که حال و روز فعلی تئاتر را چگونه می‌بیند و محمودی در این زمینه می‌گوید: راستش خیلی دوست دارم هر چه الان هست، از پتانسیل تولید تا اجرا، ده‌ها برابر شود. ما جماعتی تئاتر، زنده‌ایم به اجرای تئاتر و غیر از اینکه مساله مادی و امرار معاش بچه‌های تئاتر از این طریق است، مساله تولید و زنده ماندن فعالان این رشته هم مهم است. به هر حال تخصص ما همین است و باید در این زمینه کار کنیم. حال  و روزمان بِه شود اگر دیگران کمک کنند اما بگذارید کاری نداشته باشم که وضعیت تئاتر عروسکی در گذشته چگونه بوده و الان چطور است و تنها امیدوار باشم که روز به روز شکوفاتر شود و همه با هم از تولید، اجرا و تماشای تئاتر لذت ببریم.

در اوج حال بد کار کردیم

بخش دیگری از این گفتگو به قدردانی محمودی از اعضای گروهش اختصاص دارد. او از تک تک اعضای گروهش به اسم یاد می‌کند، از هادی حجازی‌فر همسرش و از هامون، پسرش تقدیر می‌کند که در تمام این مدت کنارش بوده‌اند و می‌گوید: روزهای خیلی سختی را پشت‌سر گذاشتیم و در اوج حال بدمان کار کردیم. برگزاری جشنواره نمایش عروسکی چند بار عقب افتاد و نمی‌دانستیم اصلا برگزار می‌شود یا نه ولی بچه‌های گروه پا به پای من آمدند، خیلی کمک کردند تا این کار به این مرحله برسد. در رابطه با تکنیک کار، نحوه نگارش متن، نور، دکور، عروسک‌ها و … تک به تک با اعضای گروهم مشورت کردم و در نهایت این اتفاق خوب افتاد که الان تماشاگر با کار ارتباط برقرار می‌کند.

 

محمودی که از استقبال تماشاگران از نمایشش خوشنود است، سخنان خود را این گونه به پایان می‌رساند: شاید متن ما خیلی پیچیدگی یا داستان فرعی نداشته باشد ولی می‌توان گفت در عین سادگی، با مردم ارتباط برقرار می‌کند. تلاش کردم در چهره‌پردازی عروسک‌ها و نحوه هدایت‌شان، از زیاده‌گویی خودداری کنم و فکر می‌کنم این سادگی ما هم برای تماشاگر مهم بوده است. امیدوارم اجرای نمایش‌های عروسکی تداوم داشته باشد چون گروهی هستیم که وجود داریم و کار می‌کنیم و دوست داریم دغدغه‌هایمان دیده شود.

اجرای نمایشنامه‌ای از علیرضا نادری در تالار مولوی

نمایش «سه‌پاس از حیات طیبه نوجوان نجیب و زیبا» در تالار مولوی روی صحنه رفته است.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر به نقل از روابط عمومی مرکز تئاتر مولوی، نمایش «سه‌پاس از حیات طیبه نوجوان نجیب و زیبا» نوشته علیرضا نادری و کارگردانی امیرمحمد ‌شوالی ‌رضایی از ۱۵ آبان ۱۴۰۲ در سالن ‌کوچک تالار ‌مولوی میزبان علاقه‌مندان تئاتر دانشگاهی شده است.

این نمایش که به‌عنوان پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد کارگردان آن در دانشگاه تربیت مدرس تولید شده است، هر شب (به‌جز شنبه‌ها) ساعت ۱۷:۳۰ تا ۳۰ آبان روی صحنه می‌رود.

در این نمایش ۵۰ دقیقه‌ای مهدی ‌محمدی، فاطمه ‌زمانی، محسن ‌نوذرپور، بامداد ‌اعلا، نازنین اسعدی، مهران ‌ایمانی‌پور ایفای نقش می‌کنند.

ابوالفضل ‌کریم‌زاده ‌نایینی (دستیار کارگردان)، صبا ‌هلالات (منشی صحنه)، لاله نورالدین موسی (طراح لباس)، اتابک اسدی (طراح صحنه و نور)، نازنین ‌یارویسی (دستیار صحنه و نور)، نازنین ‌یارویسی (اجرای نور)، یاسمین ‌یوسفی‌راد (عکاس) دیگر عوامل این اثر نمایشی هستند.

علاقه‌مندان برای دیدن این نمایش می‌توانند از طریق سایت تیوال نسبت به تهیه بلیت اقدام کنند. همچنین تمامی دانشجویان به‌صورت روزانه و محدود می‌توانند با استفاده از تخفیف دانشجویی با کد tiwallstudents از سامانه مذکور بلیت تهیه کنند.

عاشقانه فراموش‌شده رومئو روی صحنه است

مسعود طیبی نویسنده، کارگردان و مدرس تئاتر ششمین اقتباس خود از آثار ویلیام شکسپیر را با عنوان «نفرین روزالین» در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برد.

در توضیح «نفرین روزالین» آمده است: این اثر نمایشی روایتی از عاشقانه فراموش شده رومئو را به تصویر می‌کشد، نفرینی که سایه غم آن «رومئو و ژولیت» شکسپیر را به ناکامی رساند.

در این نمایش اقتباسی کیوان بهرامی، روژین پناهی، محمد جواد شیخ و یگانه محمدی ایفای نقش می‌کنند.

طراح صحنه مسعود طیبی و محمدجواد شیخ، طراح لباس علیرضا بهروز و زهرا قادری، طراح نور مسعود طیبی و محمدجواد شیخ، گروه کارگردانی محمدجواد بهروز و نیکی نیکخواه، موسیقی محمدجواد بهروز و مدیر روابط عمومی و ارتباطات بین‌الملل این نمایش سمیه طیبی هستند.

انسان/اسب، پنجاه/پنجاه برای دومین بار تمدید شد

نمایش «انسان/اسب، پنجاه/پنجاه» پس از اجراهای موفق برای دومین بار به‌ درخواست تماشاگران تمدید شد.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر به نقل از روابط عمومی پروژه، نمایش «انسان/اسب، پنجاه/پنجاه» به کارگردانی مرتضی اسماعیل‌کاشی پس از ۱۵۰ اجرای موفق، به درخواست تماشاگران در پردیس تئاتر شهرزاد تا ۱۷ آذر تمدید شد.

این نمایش با بیش از ۱۵۰ اجرای سولداوت و موفق، با استقبال منتقدان و مخاطبان همراه است و در روزهای پایانی هفته ۲ اجرایی است.

در خلاصه داستان این نمایش به نویسندگی مشترک هاله مشتاقی نیا و مرتضی اسماعیل کاشی آمده است: «درهای ساختمان موزه ای که سال ها پیش، اردوگاه مرگ بوده به روی زن و مردِ بازیگری باز می شود. این دو تنها بازماندگانِ آن قربانگاه هستند که از آن جا فرار کرده بودند، ارواحِ کشته‌شدگان که بازیگرانی بودند با فعالیت‌های ضدفاشیستی، فراخوانده می‌شوند و در جهانی وهم‌آلود نمایشی که مجبور بودند زیرِ شکنجه بازی کنند تا زنده بمانند، دوباره جان می‌گیرد.»

بازیگران این نمایش عبارتند از:

علیرضا ‌آریا، محسن ‌ابوالحسن ‌پور، شهاب ‌اشکان، شبنم اسکندری، سوگل ‌اسفندیاری، المیرا ‌بکر، محمدمهدی ‌جهان ‌آرا، افسانه ‌چناقچی، یاسین ‌چهرآذر، فروغ ‌چهره ‌گشا، جواد ‌حسینی، ایمان ‌خاکباز، پریا ‌رستگار، مهدا ‌رضایی، پوریا ‌رفیع ‌بیگی، امیرحسین ‌رئیس‌دانایی، مبینا زیدی، آیدانا سبزواری، صادق‌سپهوند، تاراسلیمی، محبوبه ‌سفیدصالحی، هاله ‌سنکا ‌جوان، اسد ‌غفاری، محمدرضا ‌فتحی، شایان ‌فخری‌طاری، علیرضا ‌فرزانیان، نازنین ‌قاضی ‌زاده، امین کشوری، آرمان ‌کنگاوری، عادله ‌گرشاسبی، نسرین ‌معافی، سید ‌محمد ‌موسوی‌سلیم، امیررضا ‌نیک‌پی، رایحه ‌وصالی، محمدرضاهاتفی، محمدیادگاری، سعید ‌یعقوبی.

هیچ ورزی و هیچ نمائی

نگاهی به نمایش “تلویزیون” به نویسندگی”عبدالحی  شماسی” و کارگردانی ” الهه پور جمشید”

حسن پارسائی

آیا هدف از  تئاتر ارتقاء  ارزش ها  و صفات انسانی  است  یا  آن  که مثلأ برای خنداندن مخاطب به هر قیمتی باید  به  احساسات ، اخلاقیات  و حتا به شعور او  توهین شود؟ این اتفاق  معمولأ ازطریق تمثیلی شدن خود بخود آدم های  کژرفتار و حتا  ُخل و چل روی صحنه، رُخ می دهد. باید یادآور شد که صرفأ با بی شعور یا کودک نما جلوه دادن و یا عصبیت زیادی را  به آدم‌ها نسبت دادن ، نمی توان کسی را خنداند  و  یا یک  متن  و نهایتأ  یک نمایش کمیک تدارک دید.

 

وظیفه اصلی و فلسفی و انسانی هنرارتقاء ارزش هاست؛ حتا در کمیک ترین نمایش ها  هرگز به طور یک سویه  فقط  به معیوب بودن مضحک  شخصیت  یک پرسوناژ  و  خنده دار بودن گفتارها و رفتارهای او و یا چند نفر دیگر پرداخته نمی شود؛ بلکه درمیان همین آدم ها روی هوش و زیرکی و ترفند شناسی یک یا  دو نفر از شخصیت های محوری  نمایش ، به رغم کمیک و  خنده دار بودنشان ، به طور ضمنی  و الزامی تأکید می شود: هنر و از جمله هنر نمایش، غایت ورز، غایت طلب و کمال گراست؛ مقوله زیبائی شناسی هنر تئاتر هم  در چارچوب همین حقیقت تعریف و تبیین می شود.

 

اجرای غیرنمایشی و مضحکه مانند “تلویزیون” به  نویسندگی “عبدالحی شماسی” و کارگردانی ” الهه پور جمشید” در سالن قشقائی تئاتر شهرعملأ فاجعه ای است در کارنامه ضد هنری و ضد فرهنگی نویسنده و کارگردان.

 

در این نمایشواره  هیچ داستان  و  روایتی وجود ندارد؛ هیچ کنش مندی  و کنش زائی کمیک  و  خنده داری هم در میان نیست. متن و اجرا عملأ چیزی جز ” هیچ ورزی” و ” هیچ نمائی”محتوائی نیست: حرکات تند وعصبی،جیغ و داد، گفتار های غیرتئاتری و بگومگوهای”من درآوردی” متن پُرکن،که

 

روی صحنه  وقت اجرا را هم  بیشتر  و  تحمیلی تر کرده  و همزمان هیچ دلیل  با ارزش و باورپذیری  برای آن ها وجود ندارد؛ این وضعیت، آدم های نسبتأ بزرگسال روی صحنه را  عملأ  ُخل و چل و همزمان بسیارعصبی و غیرنرمال نشان داده است.

 

در این اجرا نه پرسوناژی  وجود دارد  و نه می توان  حتا به بازی و بازیگری اندیشید : آدم های روی  صحنه در حرکات  و گفتار شبیه بزرگسال های غیرنرمال  کودک نما هستند. طراحی صحنه  دراماتیکی هم در کار نیست.کارگردانی اجرا هم  بسیار  ضعیف‌تر از کارگردانی  نمایش‌های مدرسه‌ای است: کارگردان حتا ازعهده آسان‌ترین کارهم برنیامده است؛ صندوق بسیار بزرگی را به عنوان تلویزیون وارد صحنه می کند،طوری که تلویزیون در سمت چپ صحنه  و رو به سمت راست قرار می‌گیرد؛ یعنی عملأ برای تماشاگرانی که  سمت چپ سالن نشسته اند،  “نقطه کوری” ایجاد می شود و آن ها برنامه های  تلویزیون را نمی بینند و نمایش هم مدتی همچنان ادامه می یابد.

اجرا هیچ محتوایی  ندارد  و  از ژانر مشخص و دقیقی هم برخوردار نیست: ظاهرأ کمدی نماست ، اما اساسأ کمدی به حساب نمی آید. کسی را شاد نمی کند و نمی خنداند؛ استفاده از موسیقی و ترانه خوانی به اندازه  بی محتوائی و ساختار گسیختگی خود متن و اجرا غیرقابل تحمل است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یک ملاقات ساده با فرزند علی سلیمانی در تئاتر شهر

نمایش محیطی «یک ملاقات ساده» نوشته و به کارگردانی جواد تولمی از یکشنبه ۲۱ آبان‌ماه در تئاترشهر به صحنه‌ می‌رود.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر به نقل از روابط عمومی مجموعه تئاترشهر،‌ نمایش محیطی «یک ملاقات ساده» نوشته و به کارگردانی جواد تولمی از یکشنبه ۲۱ آبان‌ماه، ساعت ۱۶:۳۰ در کافه‌تریای اصلی تئاترشهر به صحنه‌ می‌رود.

در نمایش «یک ملاقات ساده» سبا سلیمانی، عباس علیرضا و مطهره قدسی‌زاده به عنوان بازیگر، ‌ایفای نقش می‌کنند.

«یک ملاقات ساده» نمایشی است بر پایه روابط و مناسبات بینانسلی با رویکردی روانشناسانه که به اختلافات و شکاف بین دو نسل و گسست خانواده می پردازد. «گلسا» ‌دختری که سالها به همراه مادر خود در خارج از کشور، زندگی کرده به امید زندگی بهتر و ماندن، پیش پدر برگشته ولی در ایجاد ارتباط با پدر موفق نیست…

سایر عوامل اجرایی این نمایش عبارتند از دستیار کارگردان و برنامه ریز: ساجده باقری، طراحی و ساخت ماسک: بهمن صنیعی، اجرای گریم: فریدون نصیری‌نژاد، ساخت و تولید محتوا: سبا سلیمانی و هدیه شریفی،‌ طراحی پوستر و بروشور: حسین باقری.

بازیگری که خود را خوش شانس می‌داند

کلنل

سیامک صفری خود را بازیگری خوش شانس می‌داند که بخت با او یار بوده و در بخش بزرگی از آثار درخشان تئاتر بازی کرده و به قول خودش کمتر در انتخاب‌هایش به جاده خاکی زده است.

اگر شما هم در دو دهه اخیر جزو تماشاگران تئاتر بوده‌اید، قطعا بخشی از خاطرات خوش‌تان با نام سیامک صفری گره خورده است. بازیگری که در تعداد زیادی از نمایش‌های خاطره‌انگیز کشورمان بازی کرده است.

او این روزها با بازی در دو نقش قوام السلطنه و ملک‌الشعرای بهار در نمایش «کلنل» در تالار وحدت روی صحنه می‌رود.

به انگیزه بازی‌اش در این نمایش گفتگویی با او داریم.

آنچه پیش‌رو دارید، گفتگوی ایسنا با این بازیگر است؛ گفتگویی که در خلال آن یادی می‌کنیم از نمایش‌های خاطره‌انگیزی که با بازی سیامک صفری برایمان دیدنی‌تر شدند.

شما قبلا هم نقش افراد واقعی را که در تاریخ کشورمان حضور داشته‌اند، بازی کرده‌اید، از آغا محمد خان تا جامه‌دار و … اصولا بازی در نقش کارکترهای واقعی که ممکن است تماشاگر نسبت به آنان اطلاعات، دیدگاه‌هایی یا حتی تعصباتی داشته باشد، چگونه تجربه‌ای است؟

اولین برداشت درباره این کارکترها این است که بازیگر باید به آن پرسوناژها وفادار بماند ولی بازیگر در چارچوب و ظرفیتی که متن از آن شخصیت تعریف می‌کند، می‌تواند کار کند. جالب است که بگویم وقتی در نقش پرسوناژی تاریخی بازی می‌کنم که برای مردم آشناست، خیلی به این فکر نمی‌کنم که باید تلاش کنم شبیه او باشم و معتقدم آنچه متن از آن پرسوناژ معرفی می‌کند، محل شکل‌گیری بازی بازیگر است. مثلا در همین نمایش «کلنل» با دو پرسوناژ رو به رو هستم؛ ملک شعرای بهار و قوام‌السلطنه. بهار ضمن اینکه عنصری سیاسی است، شخصیتی ادبی، روزنامه‌نگار، شاعر و … بوده است ولی قوام‌السلطنه فردی سیاستمدار بوده.

کدام یک از این دو شخصیت برایتان جذاب‌تر است؟

منهای همه خصوصیاتی که برشمردم، وقتی با این دو پرسوناژ رو به رو شدم و ظرفیت‌های هر یک از آنان را در متن دیدم، بیشتر جذب قوام شدم چون صحنه‌ای که در آن نقش بهار را بازی می‌کنم، به نظرم خیلی محدود است و ابعاد مختلف این پرسوناژ را نشان نمی‌دهد. صرفا به انگیزه حضور در دفتر بهار، یکسری اطلاعات ارایه می‌شود. به همین دلیل برای من خیلی جای کار نداشت. ولی قوام را دو موقعیت می‌دیدیم؛ یکی وقتی که والی خراسان است و با کلنل رو به رو می‌شود و او را جوانی می‌بیند که کله‌ای پر باد و ایده‌هایی عجیب و غریب دارد و یک بار هم او را در موقعیتی می‌بینیم که توقیفش کرده‌اند و واکنش‌ها یا دیدگاه‌هایش را نسبت به این وضعیت می‌بینیم. در همین محدوده کوچک، قوام برای من پرسوناژ جذاب‌تری بود اما من برای بازی در نقش او تلاش زیادی نمی‌کنم و این طور نیست که خیلی تحقیق و جست و جو کنم. بلکه یک اطلاعات کلی درباره او دارم.

چرا؟ به منابع تاریخی اعتماد ندارید؟

اگر اسم متن به جای «کلنل»، احمد قوام‌السلطنه بود و قرار بود من این نقش را بازی کنم، حتما آن را دنبال می‌کردم تا ابعاد مختلف این شخصیت و تجربیات او را به دست آورم ولی در ظرفیت این متن، نیازی نمی‌دیدم که خیلی کنکاش کنم در حالیکه مثلا نمایشنامه «شکار روباه» مرا علاقه‌مند کرد که در تاریخ درباره آغا محمد خان قاجار جست و جو کنم و نتیجه‌اش آن شد که این پرسوناژ ضمن تاریخی بودن، از ذهن و تخیل نویسنده و کارگردان و بازیگر هم عبور کرده بود. به طوری که ما لحظاتی را از این شخصیت می‌دیدیم که در تاریخ وجود ندارد مانند پیچیدگی‌های عاطفی‌اش یا ارتباطش را با مضمون عشق یا نگاهش به خشونت و … موضوعاتی که در تاریخ نمی‌توانی درباره پرسوناژی مانند آغا محمد خان به دست آوری ولی در تئاتر تعریف شد. در نمایش«کلنل» هم قوام‌السلطنه عنصری است که کلنل از کنار او عبور می‌کند. ظرفیتی که متن از این پرسوناژهایی مانند قوام یا بهار معرفی می‌کند، خیلی عمیق و گسترده نبود که رغبت کنم فراتر از اینها درباره‌شان جستجو کنم.

قوام این قابلیت را دارد که به نقش محوری یک اثر هنری تبدیل شود؟

بله. پرسوناژ جذاب، عمیق و هوشیاری است و اگر در تاریخ درباره او جستجو کنیم، متوجه جذابیت و اثرگذاری او در دوره خودش می‌شویم. البته با قضاوتی که تئاتر درباره افراد دارد و نه قضاوت صرفا تاریخی. در همین نمایش «کلنل» اشاره‌هایی که به شخصیت قوام می‌شود، نشان می‌دهد ظرفیت خوبی دارد برای تبدیل شدن به یک شخصیت محوری و می‌توان روایت نمایشی او را کار کرد و گسترش داد.

شکار روباه

شکار روباه

به عنوان بازیگری که چند نقش تاریخی بازی کرده‌اید، فکر می‌کنید چقدر در آثار نمایشی‌ به شخصیت‌های مهم ملی و تاریخی‌مان می‌پردازیم تا تلنگری باشد برای مخاطب که درباره آن شخصیت‌ها و آن برهه تاریخی مطالعه کند؟

تجربه خود من هم در برخورد با مخاطب است. واکنش مثبتی که مردم نسبت به این گونه شخصیت‌ها نشان می‌دهند، نشان‌گر علاقه آنان به این پرسوناژهاست. همین الان در برخورد با نمایش «کلنل»، شاید بسیاری از تماشاگران، این شخصیت را خیلی نمی‌شناختند ولی با دیدن نمایش برایشان جالب می‌شود که چه آدم عجیب و پرکار و میهن دوستی بوده و نسبت به او خیلی سمپاتی پیدا می‌کنند. تجربیاتی که داشته‌ام مانند نمایش «شکار روباه» که برگرفته از شخصیت آغامحمد خان قاجار است یا «خاطرات و کابوس‌های جامه‌دار…» که نقش دلاکی را بازی می‌کردم که شاهد قتل میرزاتقی خان فراهانی است، استقبال و توجه مردم نشان‌گر علاقه آنان به این پرسوناژها بود. الان هم در این اجرا با همین موضوع مواجهیم.

شما در تالار وحدت در چند نمایش خاطره‌انگیز بازی کرده‌اید؛ از همین «شکار روباه» و «خاطرات و کابوس‌ها» که گفتید تا «می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد» و … حالا بعد از چند سال در «کلنل» روی صحنه این تالار هستید. در فاصله میان این نمایش‌ها تا «کلنل»، فضای تئاتر چقدر عوض شده است؟

برای من خیلی. من با هنرمندی کار کردم که معلم من است و اجراهای خیلی زیادی را با هم در این تالار روی صحنه بردیم که نامش دکتر علی رفیعی است که هم سبک هنری خودش را به خوبی می‌شناسد و هم آن را درست انتقال می‌دهد و کارهای بزرگی در تالار وحدت روی صحنه آورد مانند «یک روز خاطره‌انگیز از زندگی داشمند بزرگ وو»، «عروسی خون»، «یادگار سال‌های شن» که قبل از این نمایش‌ها اجرا شدند و مثلا همین «یادگار سال‌های شن» از نظر طراحی، بی‌نظیر بود. امروز چیزی از دستم رفته و آن امکان کار با دکتر رفیعی است. اصلا مدتی از تئاتر دور بوده‌ام. با این اجرا بعد از مدت‌ها دوباره کار می‌کنم. نمی‌خواهم بگویم فضای تئاتر بد شده یا خوب ولی این تغییر را حس می‌کنم.

دن کامیلو

بخصوص که شما با بسیاری از کارگردان‌های خوب تئاتر همکاری داشته‌اید که مدتی است از فضای کار دور بوده‌اند.

بله، با زنده‌یاد آتیلا پسیانی کار کردم. به عنوان یک کارگردان خلاق که همیشه نگاهی تازه و جوان داشت، برایم خیلی جذاب بود یا فرهاد مهندس‌پور که ۳ نمایش با او کار کردم و حالا سال‌هاست کار نمی‌کند. این فرصت را داشتم که با آدم‌های درجه یکی کار کنم. مثل کورش نریمانی که فصل مفصلی داشتیم از اجراهای خلاقی که او داشت و نوع نگاهش که ویژه است. کورش در سبک تئاتری خود، یک کارگردان کاملا منحصر به فرد است. با نادر برهانی مرند چند اجرای خیلی خوب داشتیم، با علیرضا نادری عزیز، نمایشی بسیار زیبا کار کردیم که جزییاتی دیوانه‌کننده داشت یا حسین پاکدل که دو اجرای خیلی خوب با هم داشتیم؛ «سمفونی درد» متن بسیار جذابی داشت و خیلی اجرای مدرن و قشنگی بود و تیم خوبی هم داشتیم و نمایش دیگری هم داشتیم به اسم «عشق و عالیجناب» که فقط یک شب در جشنواره اجرا شد و نفهمیدم چرا آن همه زحمتی که کشیدیم، در همین یک اجرا خلاصه شد. به هر حال حیف شد چون کار قشنگی بود درباره دکتر مصدق. با حسین کیانی تجربیات خوبی داشتیم. او هم در نوع تئاتر خود، کاربلد بود یا همایون غنی‌زاده که در نسل جوان، یکی از درجه‌یک‌هاست که نبوغ عجیبی در میزانسن کردن و نگاه به صحنه دارد و همیشه هم کارهایش عالی، خلاقانه و حیرت‌انگیز بوده و خوشبختانه من در دو تا از کارهایش بازی کرده‌ام. امیدوارم اسمی را از قلم ننداخته باشم ولی همانطور که می‌بینید آدم خوش شانسی بودم! بازیگری بوده‌ام که بیشتر اوقات در کارهایی حضور داشته‌ام که اتفاقات خوبی رقم زده‌اند و خیلی کم پیش آمد که به جاده خاکی زده باشم.  بیشتر اوقات با کارگردان‌های خوب همکاری کرده‌ام که متن‌های جذابی اجرا کردند و من هم پرسوناژهای خوبی را بازی کرده‌ام که می‌توانم مدعی باشم خیلی‌ها با دیدن همین اجراها به تئاتر علاقه‌مند شدند و به تماشاگران آن اضافه شدند. به همین دلیل فکر می‌کنم مجموعه حضورم در تئاتر یک نوع شانس بود.

این موضوع هم خوشحال‌کننده است و هم حسرت‌برانگیز.

بله وقتی دور می‌شوی و دیگر آن تجربه‌ها تکرار نمی‌شود، کمی حال آدم گرفته می‌شود.

همسایه آقا

اگر این نام‌هایی را که گفتید به عنوان بخشی از سرمایه‌های انسانی کشورمان در نظر بگیریم، چقدر از این سرمایه‌ها درست استفاده کرده‌ایم؟

به نظر من ظرفیت این افراد خیلی بزرگ‌تر از چیزی بود که ما از آن بهره بردیم. ما از بخش کوچکی از بودن و حضور آنان بهره‌مند شدیم.

در این سال‌ها به جز بازیگری، کارگردانی هم کرده‌اید. چقدر کارگردانی برایتان در اولویت است؟

من شاگرد هنرمندی به نام علی رفیعی هستم که فقط بازیگر تربیت نمی‌کند، او طراح صحنه، نویسنده، کارگردان و … تربیت می‌کند. من همیشه دو زانو جلوی او نشسته‌ام برای یادگیری. هرچند متاسفانه هیچ وقت نتوانسته‌ام آنچه را که از او یاد گرفته‌ام، متناسب با ظرفیتی که بوده، به کار ببرم ولی به کارگردانی، نوشتن و نگاه به صحنه گرایش دارم. معلمم آن نگاه را به من داده. وقتی هم تئاتری را می‌بینم، به تمام جزییات آن دقت می‌کنم و اغلب متوجه می‌شوم از خیلی از عناصر نمایشی به خوبی استفاده نشده است.

خاطرات و کابوس‌های جامه‌دار…

چقدر تئاتر می‌بینید؟

خیلی کم. برنامه سیستماتیک و مرتبی برای دیدن تئاتر ندارم. شاید به این دلیل که خیلی حوصله ندارم. اتفاقا خیلی هم دوست دارم تئاتر ببینم ولی انگار چیزی در من مقاومت می‌کند و مانع می‌شود شاید تنبلی است یا اینکه اگر تئاتر ببینم، ممکن است به این فکر کنم که چرا خودم کار نمی‌کنم. خیلی از اجراها را ندیده‌ام. از آنها تعریف هم شنیده‌ام، افسوس هم می‌خورم ولی …

برنامه‌ای دارید برای یک کار جدید؟

دوست دارم متن جمع و جوری با دو سه بازیگر پیدا کنم و خودم هم کارگردانی کنم و هم بازی. فعلا مشغول خواندن نمایشنامه هستم. دوست دارم کمی خودم را به سمت تئاتر بکشانم. احساس می‌کنم از آن دور شده‌ام و چون می‌دانم چه کار سختی است، می‌خواهم زودتر به سمت آن برگردم که کم‌کم دچار ترس از آن نشوم. اگر از این دورتر بشوم، دیگر جرات نمی‌کنم به تئاتر برگردم چون می‌دانم چه کار سختی است.

کار سختی شده یا همیشه بوده؟

همیشه بوده. تئاتر کار آسانی نیست بلکه بسیار سخت است و خلاقانه.

برای سینما برنامه‌ای دارید؟

اگر پیشنهاد بازی باشد، کار می‌کنم ولی سینما اصلا بحث دیگری است و به نظرم با تئاتر خیلی متفاوت است. از نظر من دنیای سینما و تئاتر ربط چندانی به هم ندارند. تئاتر، جای دیگری است. شاید هم اشتباه می‌کنم ولی به نظر من این طور می‌آید.

 

فروش میلیاردی دو نمایش در تئاتر شهر

آمار هفتگی فروش و تماشاگران نمایش‌های به صحنه رفته در مجموعه تئاتر شهر، تالار هنر و تماشاخانه سنگلج تا پایان روز جمعه ۱۹ آبان سال ۱۴۰۲ مشخص شد.

به گزارش گروه خبر سایت خانه تئاتر به نقل از روابط عمومی اداره کل هنرهای نمایشی، آمار هفتگی فروش و تماشاگران نمایش‌ تالارهای اصلی، چهارسو، قشقایی، سایه و کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر و نمایش‌های تالار هنر و تماشاخانه سنگلج تا پایان روز جمعه ۱۹ آبان ۱۴۰۲ اعلام شد.

نمایش «پدر» به کارگردانی آروند دشت‌آرای که از روز ۱۷ مهرماه در تالار اصلی با ظرفیت ۵۷۹ تماشاگر و قیمت بلیت ۲۰۰ و ۱۰۰ هزار تومان اجرای خود را آغاز کرده با مجموع ۲۹ اجرا و میزبانی از ۱۲ هزار و ۶۱۵ مخاطب با احتساب بلیت تمام‌بها، نیم‌بها، تخفیف‌دار و مهمان ۲ میلیارد و ۴۵ میلیون و ۵۸۰ هزار تومان فروش داشته است.

نمایش «آواز عاشقانه دختر دیوانه» به کارگردانی آروند دشت‌آرای که اجرای خود را از ۷ آبان در تالار اصلی با ظرفیت ۵۷۹ نفر و قیمت بلیت ۱۲۰ تا ۲۵۰ هزار تومان آغاز کرده است، با مجموع ۱۲ اجرا و جلب ۵ هزار و ۲۲۸ تماشاگر، توانست به فروش معادل ۱ میلیارد و ۹۴ میلیون و ۸۱۰ هزار تومان دست پیدا کند.

نمایش «این دنیا یه کنسرت به من بدهکاره» به کارگردانی سهند خیرآبادی که اجرای خود را از ۹ آبان ماه در تالار چهارسو با ظرفیت ۱۳۲ نفر و قیمت بلیت ۱۸۰ هزار تومان آغاز کرده است، با مجموع ۱۰ اجرا و جلب ۱ هزار و ۲۹۰ تماشاگر، توانسته به فروش معادل ۱۹۳ میلیون و ۳۲ هزارتومانی دست پیدا کند.

نمایش «یادگار» به کارگردانی مهرداد کوروش‌نیا که اجرای خود را از ۱۶ آبان در تالار چهارسو با ظرفیت ۱۳۲ نفر و قیمت بلیت ۱۲۰ هزار تومان آغاز کرده است، با مجموع ۴ اجرا و جلب ۱۹۰ تماشاگر، توانسته به فروش معادل ۱۰ میلیون و ۵۶ هزار تومان دست پیدا کند.

نمایش «تله وزیون» به کارگردانی الهه پورجمشید نیز که اجرای خود را از روز ۲۱ مهرماه در تالار قشقایی با ظرفیت ۹۶ نفر و قیمت بلیت ۱۲۰ هزار تومان آغاز کرده، با ۲۴ اجرا توانسته ۱ هزار و ۷۶۱ تماشاگر را به سالن اجرا جلب کند و به فروشی معادل ۱۵۴ میلیون و ۴۷۶ هزار تومان دست پیدا کند.

نمایش «نفرین رزالین» به کارگردانی مسعود طیبی نیز که اجرای خود را از روز ۱۶ آبان در تالار قشقایی با ظرفیت ۹۶ نفر و قیمت بلیت ۱۲۰ هزار تومان آغاز کرده، با ۴ اجرا توانسته ۳۷۶ تماشاگر را به سالن جلب کند و به فروشی معادل ۳۷ میلیون و ۳۹۲ هزار تومان دست یابد.

نمایش «حقایقی درباره سگ‌ها و گربه‌ها» به کارگردانی محمدهادی عطایی که از روز پنجشنبه ۲۰ مهرماه در تالار سایه با ظرفیت ۷۲ نفر و قیمت بلیت ۱۱۰ هزار تومان به صحنه رفته بود، با مجموع ۲۵ اجرا و جلب ۱ هزار و ۲۴۴ تماشاگر و فروش ۱۰۱ میلیون و ۴۲۰ هزار تومان، ‌روز جمعه ۱۹ آبان، به اجرای خود پایان داد.

همچنین نمایش «مامان» به کارگردانی الهام سلج محمودی که از روز یکشنبه ۸ آبان در تالار سایه با ظرفیت ۷۲ نفر و قیمت بلیت ۱۰۰ هزار تومان اجرای خود را آغاز کرده، ‌ با مجموع ۱۱ اجرا، توانست ۶۷۸ تماشاگر جلب کند و به فروشی معادل ۵۱ میلیون و ۴۲۰ هزار تومان دست یابد.

نمایش «زندگی من، یک من ساده» به کارگردانی محمدعلی زمانی نیز که از روز ۱۴ آبان در کارگاه نمایش با ظرفیت صندلی ۲۶ نفر و قیمت بلیت ۸۰ هزارتومان روی صحنه رفته است، با ۶ اجرا و جذب ۱۲۴ تماشاگر توانسته به فروش ۷ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان دست پیدا کند.

تالار هنر و رکورد شکنی ۲ نمایش کودک و نوجوان

آمار نمایش «دوره‌گردها» به کارگردانی علی فروتن و نمایش «سیندرلا» به کارگردانی مریم کاظمی دو نمایش روی صحنه تالار هنر از استقبال چشمگیر خانواده‌ها از نمایش‌های کودک و نوجوان حکایت می‌کند.

«دوره‌گردها» تا پایان روز جمعه ۱۹ آبان و با پشت سر گذاشتن ۳۳ اجرا میزبان ۴۹۴۸۹ تماشاگر بوده و درمجموع با احتساب بلیت‌های تمام‌بها، نیم‌بها، تخفیف‌دار و مهمان به فروش ۴۲۹ میلیون و ۹۱۶ هزار و ۷۱۰ تومان دست پیداکرده است، این نمایش در ساعت ۱۷:۳۰ اجرا می‌شود.

نمایش «سیندرلا» نیز تا پایان روز جمعه ۱۹ آبان و با پشت سر گذاشتن ۲۳ اجرا میزبان ۳۵۰۲ تماشاگر بوده و در مجموع با احتساب بلیت‌های تمام‌بها، نیم‌بها، مهمان و تخفیف‌دار به فروش ۲۸۴ میلیون و ۴۹۰ هزار و ۵۴۵ تومان رسیده است. این نمایش در ساعت ۱۹ اجرا می‌شود.

تالار هنر درمجموع ۲۴۲ صندلی برای میزبانی مخاطبان دارد، گفتنی است که دو نمایش یادشده تا ۲۶ آبان ماه در تالار هنر روی صحنه خواهند بود.

تماشاخانه سنگلج و دو نمایش ایرانی

تماشاخانه سنگلج با دو نمایش «زال و رودابه» به کارگردانی محمد حاج‌محمدی و «ناآرامسایشگاه» به کارگردانی محسن آزاد را روی صحنه دارد.

نمایش «زال و رودابه» که از ۵ آبان اجرای خود را آغاز کرده تا پایان روز جمعه ۱۹ آبان میزبان ۵۶۶ تماشاگر بوده است. فروش این نمایش با احتساب بلیت‌های تمام‌بها، نیم‌بها، تخفیف‌دار و مهمان ۱۲ میلیون و ۹۲ هزار و ۵۰۰ تومان ثبت‌شده است.

نمایش «ناآرامسایشگاه» نیز که از اول آبان ماه روی صحنه رفته با ۱۶ اجرایی که پشت سر گذاشته میزبان ۱۶۸۶ تماشاگر بوده است. گیشه این نمایش نیز با احتساب بلیت‌های تمام‌بها، نیم‌بها، تخفیف‌دار و مهمان به مبلغ ۴۰ میلیون و ۴۶۳ هزارتومان رسیده است.