جوهر اسطورهای مانتیکور مرز بدن و اسطوره را می شکند
نمایش «مانتیکور» به کارگردانی مهدی موسیخانی، نمونهای برجسته از تلفیق تکنیکهای بصری معاصر و فرمهای اجرایی تجربی است. در این اثر، متپروژکشن یا «پروژکشن فرامتن» فراتر از نقش تزئینی ظاهر میشود و به یک زبان مستقل نمایشی بدل میگردد که هویت شخصیتها را چندبخشی میکند و جهان اسطورهای و هیولایی نمایش را ملموس میسازد.
۱. متپروژکشن: از تصویر تا اتمسفر
در «مانتیکور»، پروژکشن نه تنها تصویر ارائه میدهد، بلکه ساختار ادراکی تماشاگر را دستکاری کرده، هویت شخصیتها را گسسته میکند و محیط اسطورهای نمایش را قابل تجربه میسازد.
الف) شکست مرز بدن و اسطوره:
تصاویر گرافیکی، سایهها و نماهای نزدیک باعث میشوند بدن بازیگر همواره در حال تبدیل باشد: انسان به حیوان به هیولا و بالعکس . این فرآیند، جوهر اسطورهای مانتیکور را شکل میدهد.
ب) تصویرسازی روان شخصیت:
پروژکشنها نقش «رواننگاره» دارند؛ انفجارهای بصری، فیدهای سریع و سایههای گسترده ذهن چندبخشی و تخریبشده شخصیتها را به نمایش میگذارند.
ج) لایهبندی زمان:
نمایش همزمان گذشته، اکنون و کابوسها را به شکل تصویری ارائه میدهد و تجربهای از زمان چندگانه ایجاد میکند.
د) ایجاد فضای سیال:
صحنه ثابت نیست و با هر پروژکشن شهر، خانه های ویران یا فضای ذهنی بدل میشود؛ این سیالبودگی، هویت بصری و زیباشناختی نمایش است.
۲. نقش متپروژکشن در خلق هیولا
مانتیکور در این نمایش نه یک عروسک و نه یک سازه فیزیکی، بلکه یک پدیدار چندرسانهای است که از ترکیب بدن بازیگر، نور، سایه، پروژکشن و افکت صوتی شکل میگیرد.
نتیجه آن است که هیولا:
- «نامرئی-مرئی» است
- شکل ثابتی ندارد
- بیش از آنکه دیده شود، حس میشود
این رویکرد، همسو با زیباییشناسی تئاتر پستدراماتیک، هیولا را به یک «فرآیند» تبدیل میکند نه یک شکل مشخص.
۳. سبک اجرایی: پستدرام و بیان دیجیتال
سبک اجرایی موسیخانی را میتوان در سه لایه تحلیل کرد:
الف) پستدراماتیک:
متن و روایت سنتی جایگاه خود را از دست دادهاند و تصویر، بدن، حرکت و صدا جایگزین روایت خطی شدهاند. پروژکشن تاریخچه هیولا را نشان میدهد نه توضیح میدهد.
ب) اکسپرسیونیسم دیجیتال:
تصاویر دیجیتال، نور و پروژکشن نقش «چهره روانی» شخصیت را بازی میکنند و فضا هیجان، اضطراب و ترس وجودی انسان معاصر را منتقل میکند.
ج) فیزیکال-اکتینگ و بدننمایی:
بدن بازیگر چندگونه، مچاله، تابخورده و منحرف میشود تا کیفیت جانوری-انسانی مانتیکور شکل بگیرد. پروژکشنها بدن را تقویت کرده، گاهی «بدن دوم» و گاهی «پوست هیولا» را ایجاد میکنند.
۴. رابطه بازیگر و تصویر: تعارض هستیشناسانه
بدن واقعی بازیگر «حال»، تصویر «ناخودآگاه»، سایه «خود پنهان» و پروژکشن «هیولا» را میسازد. چهار لایه همزمان ایجاد شده و تماشاگر در مواجهه با پرسش «کدام واقعیت است و کدام هیولا؟» قرار میگیرد. این ابهام هستیشناختی، هسته مفهومی اثر است.
۵. نور و تصویر: زبان زیباشناختی نمایش
- ساخت فضا به جای دکور: صحنه مینیمال و کوچک است و نور و پروژکشن نقش دکور را بازی میکنند.
- ایجاد ریتم بصری: تصاویر ضربآهنگ صحنه را میسازند و جای ریتم دیالوگ را میگیرند.
- تولید وحشت اسطورهای: وحشت در نمایش نه ژانری، بلکه وجودی است؛ میان تجربه کافکایی و فولکلور ایرانی.
جمعبندی
متپروژکشن در «مانتیکور» نه ابزار کمکی، بلکه هسته دراماتورژیک نمایش است. این تکنیک روایت را شکل میدهد، هویت شخصیتها را چندلایه میکند، بدن را تکثیر میکند، اسطوره را احضار میکند و جهان صحنه را برنامهریزی میکند.
میتوان سبک اجرایی نمایش را پستدراماتیک اکسپرسیونیستی با محوریت تصویر دیجیتال دانست؛ تجربهای که در تئاتر ایران کمسابقه است و «مانتیکور» را به یک اثر مرجع در حوزه تئاتر تجربی و بصری بدل میسازد.
متپروژکشن؛ تصویر یا زبان مستقل؟
در «مانتیکور»، متپروژکشن تنها تصویر روی صحنه نیست؛ بلکه هسته دراماتورژیک اثر است. این تکنیک همزمان:
- ذهن تماشاگر را درگیر میکند
- هویت شخصیتها را چندلایه میسازد
- جهان اسطورهای و هیولایی را قابلحس میکند
تصاویر دیجیتال و سایهها بدن بازیگر را مدام تغییر میدهند و مرز بین انسان، حیوان و هیولا را میشکنند. پروژکشنها همچنین روان شخصیتها را به تصویر میکشند و زمان را لایهلایه میکنند؛ گذشته، اکنون و کابوسها همزمان روی صحنه حضور دارند.
خلق هیولا؛ حضور نامرئی، تاثیر محسوس
مانتیکور در این اثر یک سازه فیزیکی یا عروسکی نیست. هیولا با ترکیب بدن بازیگر، نور، سایه، تصویر و صدا ساخته میشود. نتیجه:
- حضور هیولا بیشتر حس میشود تا دیده شود
- شکل ثابتی ندارد
- به یک فرایند تبدیل شده است، نه یک فیگور
این رویکرد با تئاتر مدرن همخوانی دارد؛ هیولا تجسم آشفتگی و اضطراب انسان معاصر است.
سبک اجرایی؛ بدن، تصویر و تجربه چندلایه
نمایش را میتوان در سه لایه بررسی کرد:
- پستدراماتیک: متن و روایت خطی جایگاه ثانویه دارند؛ تصویر و بدن جایگزین داستان میشوند.
- اکسپرسیونیسم دیجیتال: تصاویر دیجیتال و نور، احساس اضطراب و آشفتگی روانی شخصیتها را منتقل میکنند.
- فیزیکال-اکتینگ: بدن بازیگر چندگونه و منعطف میشود تا کیفیت جانوری و انسانی هیولا شکل بگیرد.
رابطه بدن واقعی با تصویر دیجیتال، سایه و پروژکشن، نوعی «تعارض هستیشناسانه» ایجاد میکند؛ تماشاگر همواره میپرسد: کدام واقعی است؟ کدام هیولاست؟
نور و تصویر؛ فراتر از دکور
در صحنه مینیمال، نور و پروژکشن جای دکور را میگیرند و فضا را میسازند و نابود میکنند. ریتم دیداری جای ریتم دیالوگ را میگیرد و وحشت نمایش، وحشت وجودی و اسطورهای است، نه ژانری.
جمعبندی
متپروژکشن در «مانتیکور» ابزار بصری نیست، بلکه هسته دراماتورژیک اثر است. این تکنیک روایت را میسازد، بدن را چندلایه و هیولا را ملموس میکند. سبک اجرایی نمایش را میتوان پستدراماتیک اکسپرسیونیستی با محوریت تصویر دیجیتال دانست؛ تجربهای نوآورانه در تئاتر ایران که «مانتیکور» را به اثر مرجع در حوزه تئاتر تجربی-بصری تبدیل کرده است.
دکتر توران شیخ بگلو مدرس تئاتر دانشگاه آزاد واحد تهران – مرکز

















