نگاهی به اجرای ترکیبی”درانتظار گودو” اثر”ساموئل بکت “( با تغییر در چهار پنجم متن و ژانر) به نویسندگی و کارگردانی”مازیار لرستانی”
* حسن پارسائی
نمایشنامه ” درانتظار گودو” اثر “ساموئل بکت ” اثری بسیار برجسته و منحصر به فرد است که جدی ترین و مهم ترین نگره فلسفی و اجتماعی به ” پوچ و بی معنا شدن انسان و شرایط اجتماعی و فلسفی دوران معاصر” را دارد.
گرچه پرسوناژهای این اثر را می شود هجو نمود، اما نگاه فلسفی و اجتماعی اثر هجوپذیر نیست؛ به همین دلیل الزامأ با هجو کردن کل اثر ، بخش های مهمی از محتوا و حتا شاکله اثر آسیب جدی می بیند؛ بنابراین،بهتر است حتا پرسوناژهای آن هم هجو نشوند، زیرا درخود اثر”تهی شدن ذهن و احساس پرسوناژها و نهایتأ صفر شدنشان مورد تأکید، تحلیل و تأکید قرار گرفته است؛ ضمن آن که نمایشنامه ” در انتظار گودو” اثر”ساموئل بکت” اساسأ یک “کمدی فلسفی مدرن” است.
نمایش” در انتظار گودو” به نویسندگی و کارگردانی “مازیار لرستانی” و با بازی”افسراسدی”،”محمد آقامحمدی”،”مصطفی فرهادمهر” ،”امیرعباس توفیقی”،”مهرزاد عسگری” و “آبتین جاوید” ترکیبی از”هجویه و سُخریه” است و نمی توان عنوان کمدی به آن اتلاق نمود،زیرا همه چیز براساس “ضایع بودن، ضایع کردن و آمیختن ذهن و زبان به لُمپنیسم” پیش می رود. خبری از فلسفه یا حتا همان ” پوچ گرایی یا بهتر بگوییم پوچ شدن انسان و زندگی نیست: درعوض، ترانه های لُری و ترانه معروف ” تفنگ دردت بجانم ” و … پخش می شود و البته آدم های نمایش هم با آهنگ بعضی از ترانه های لُری ارکستراسیون محلی صحنه می رقصند و های و هوی شادیشان در تناقض با تم اصلی نمایشنامه ” بکت “، و حتا در تضاد با موقعیت خودشان قرار می گیرد.
اجرا به دلیل تأکید زیاد بر”سخریه” و ادا واطوارهای کودکانه ظاهرأ تا حدی برای سرگرم کردن و خنداندن حداقلی کودکان مناسب است، نه برای نوجوانان و بزرگسالان.
در این اجرا سعی شده که با وارد کردن پرسوناژ”غلام سیاه” یا ” نوکر سیاه”، بخش هائی از اجرا به صورت نمایش تخت حوضی پیش برود؛ این ترفند عاری از منطق و صرفا ” من درآوردی” و شخصی است؛ چون مضمون اجرا با محتوای خاص ” نمایش های تخت حوضی” کاملأ و از اساس مغایرت دارد؛ صمنأ آدم های دیگری هم به اجرا اضافه شده اند: ارکستر دو نفره نوازندگان شامل یک کمانچه زن مرد و یک تنبک زن خانم به طور زنده در گوشه صحنه نوازندگی می کنند و اکثرأ آهنگ های لُری اجرا می کنند.
نویسنده در بروشور ادعا کرده که اجرای او یک”ساتیر”(!؟) است.باید یادآور شد “ساتیر” کارکردش استهزاء و مسخره نمودن و ریشخند کردن یک فرد یا گروه و یا یک طبقه اجتماعی و حتی مسخره کردن یک عقیده است : در حالی که در نمایشنامه ” در انتظار گودو” اثر ” ساموئل بکت” بن مایه اثر یک ” نگره فلسفی بسیار جدی و مهم ” است که اگر در ژانر کمدی بیان شود، فقط و صرفأ در ساختار ” کمدی ابُزرد فلسفی” می گنجد و بس؛ لذا مسخره کردن چنین نگره فلسفی مهمی همانا هجو کردن ارزش ها و به سخره کشیدن خود نمایش و تئاتر تلقی می شود.
در اجرای “در انتظار گودو” به کارگردانی”مازیار لرستانی” لابلای حرف های بی مهار و سرریزشونده به نام های ” ولادیمیر پوتین” ، ” گربه نره” و اصطلاحات ” ناتورالیزم و اکسپرسیونیزم اشاره می شود و البته از “دختر شیرازی” و ترانه اش هم یاد می کنند؛مضافأ این که نویسنده متن (مازیا لرستانی) با توهین به خود”ساموئل بکت”،”ویلیام شکسپیر”، چخوف، برشت و… پا را از گلیم خود فراتر نهاده است: او نگاهش به ساختار نمایش ” نگاه ظرفی” است و این ظرف را با هرجنس و ناجنسی که خواسته پُرکرده:اشاراتی هم به تئاتر آوانگارد و” ارحام صدر” دارد وعبارت معروف ” صادق هدایت” راهم بیان می کند:”گاهی در زندگی زخم هائی هستند که مثل خوره روح آدم را می خورند” و نیز تأکیدی هم بر دیالوگ “بهمن مفید” در فیلم ” قیصر” دارد: ” ما گفتیم زدیم ، شمام بگید زدیم ، خوبیت نداره ” . حال باید پرسید که این ها چه ربطی به نمایشنامه و نمایش “درانتظار گودو” دارد؟
اجرا با رقص محلی لُری “ولادیمیر” و “استراگون” آغاز می شود.آن ها لباس محلی لُری به تن دارند و با لهجه لُری حرف می زنند،اما با همان اسامی نمایشنامه “بکت”،یعنی”ولادیمیر” و ” استراگون” وارد صحنه می شوند(!؟)
میزانسن ها تکراری و کارگردانی اجرا ضعیف است بازی های دو بازیگراصلی(محمد آقامحمدی و مصطفی فرهادمهر) خوب و مناسب است. طراحی صحنه تا حدی گمراه کننده و حتا مزاحم است. در کل بیش از نصفی از اجرا به لحاظ مضمون، تکراری و اضافی است. پرسوناژ غلام سیاه و پرسوناژی هم که از اول تا آخر اجرا در انتهای صحنه با مو های پف کرده می ایستد و ظاهرأ نقش درخت را به عهده دارد ، هر دو اضافی و کارکرد دراماتیک ندارند. پرسوناژ مرد چاقی که در صحنه دامن می پوشد، قرینه نامناسبی برای یکی از پرسوناژهای اصلی نمایشنامه “بکت” شده و ارتباط چندانی با مضمون اجرای فعلی هم ندارد؛ ضمنأ استفاده از راوی کاملأ بی ربط است.
اجرای ترکیبی (هجوآمیز و ُسخریه محور)”در انتظار گودو” به نویسندگی و کارگردانی “مازیار لُرستانی” اجرائی شخصی و بی ربط به اثر “ساموئل بکت” است .این اجرا را می توان با اغماض دررده ” کمدی سبک ” قرار داد، اما حتا در این ژانر هم جوانان و بزرگسالان را نه می خنداند و نه سرگرم می کند.