من سالهاست که تجربه کار سندیکایی دارم و اعتقاد دارم جمع میتواند منافع مشترک را پیدا کند و برای به دست آوردن این منافع با تکیه بر همدلی و همبستگی بکوشد. تآتر هنری نیست که برای دلخوش کردن دولتمردان به میدان بیاید. وظیفه تآتر حفظ فرهنگ و فضیلت است. حریم تآتر مقدس است، پاک و منزه داشتن این حریم تشکیلات متحد و منسجم میطلبد. مرا پرورش دادهاند، مرا هرس کردهاند، مرا به ثمر رساندهاند که از آیین راستی و پاکمنشی تآتر دفاع کنم. مرا ساختند که بسازم. مرا با عشق پروراندند که عشق را معنی کنم. من پیک پاکانی هستم که در گوشهایم زمزمه تلخ همیشه جنگیدن با پلیدی و فقر فریاد میکشد. من خود را کارگر اجیر شده یارانی میدانم که سرپناهی ندارند. من نوحهخوان تکیه رفاقتم. هرکس هرچه میخواهد بگوید. آری اگر قرار است این 10 روز آخر را خوش و خرم کار کنم دلم میخواهد به عشق یارانم و برای رفقایم حماسه وفا و دلدادگی بخوانم. همه کارهایم را به انجام رساندهام تنها آرزویم این است که در جامعه تآتر تمام بیآشیانها را به آشیانه ستودهای مهمان کنم، تا به کمک عشاق این آرزو هم برآورده شود. دستم را به سوی شیفتگان عدالت و برابری دراز میکنم و بر این سوگند وفادار میمانم که
بشکنی ای قلم ای دست اگر
پیچی از خدمت محرومان سر.
بهزاد فراهانی