به گزارش روابط عمومی خانهی تئاتر، نخست جواد عاطفه به عنوان مجری این نشست موضوع سانسور و تاثیر آن را بر فضای نمایشنامه نویسی و بسترهای اجتماعی و بیش از همهی اینها، تاثیر آن بر خود نویسنده را بسیار مخرب خواند و بر اهمیت گفتگو در خصوص این موضوع تاکید کرد.
همچنین عاطفه پیام بهرام بیضایی را که توسط مژده شمسایی برای این نشست فرستاده شده بود به اطلاع حضار رساند. در این پیام چنین آمده: « عنوان این نشست خود عنوان گویای همه چیز هست در این فرصت کوتاه چیز دیگری را نمیتوانم عنوان کنم اما آرزوی روزهای بهتر برای نمایشنامه و نمایشنامه نویس ایرانی دارم».
در ادامه از محمود حسینی زاد، نویسنده، مترجم و پژوهشگر حاضر در نشست دعوت شد تا در خصوص سانسور و تاثیر آن بر نمایشنامه نویسی برای حضار سخن بگوید.
حسینی زاد سخن خود را با معنی عام سانسور آغاز کرد و گفت: سانسور از کلمهی سنسور میآید که چه در روم باستان و چه امروز به معنی ممیزی به کار می رود. «ممیز مالیاتی» و «ممیز ارشاد» برخاسته از همین کلمهی سنسور لاتین است که در حال حاضر از آن استفاده می شود. در گذشته ابتدا برای تعیین مالیات بر ثروت ثروتمندان استفاده شد وکم کم به عفاف و عفت و اخلاق کشیده شد . اکنون نیز در زبان آلمانی به نمرهای که دانش آموز در مدرسه میگیرد سانسور میگویند.

او سپس به تاریخچهی سانسور کتب و متن اشاره کرد و بارزترین نوع سانسور را کتاب سوزان دانست که از قرون گذشته تا به حال وجود داشته و یکی از مصداق های بارز سانسور در طول تاریخ است. سپس تاریخچه ای از کتاب سوزی در قرون مختلف در نقاط مختلف جهان را برای حضار عنوان کرد.
او افزود: امروزه نیز در دنیا سانسوروجود دارد به عنوان مثال در آلمان در قانون چیزی به اسم سانسور وجود ندارد اما انواع موسسات و نهادهایی هستند که میتوانند روی کتب و فیلم ها قانونهایی را اعمال کنندکه همان سانسوراست.
وی در ادامهی بحث به هدف سانسور اشاره کرد و گفت: هدفی که سانسور دارد چه فردی باشد چه گروهی و چه دولتی همیشه حفظ و محافظت ازچیزی است. یعنی دولت اگر سانسورمیکند میخواهد از چیزی محافظت کند، مردمی هم که خود را سانسور می کنند نیز در واقع در حال محافظت از خود هستند.
سپس نویسندهی نمایشنامهی «نهاده سر غریبانه به دیوار» به وجوه مختلف سانسور اشاره کرد و ادامه داد: هر یک از ما می توانیم تعبیری از سانسور داشته باشیم. در کشور ما بیشتر به توقیف یا ممنوع شدن یک اثر نوشتاری یا دیداری سانسور گفته میشود اما واقعیت این است که سانسور مفهومی بسیار وسیعتر دارد. از نظر من سانسور سه وجه دارد: نخست سانسوری است که یک قدرت برتر بر یک قدرت پایین تر اعمال می کند مثلا دولت در برابر ملت قرار می گیرد و بین این دو حوزه یک مزر و یک گسستی وجود دارد که مانند یک درخت ریشه های می دهد که می تواند به همان قدرتی که آن بالا نشسته است برگردد و یک شکاف را بوجود آورد. بیشترین انشقاق را در پاک سازیها می بینیم. مانند پاکسازی انقلاب فرانسه، پاکسازی حزاب کمونیستی در دهه ی بیست میلادی، پاکسازی هیتلر و...که نمونه هایی از این پاکسازی ها هستند.
نوع دوم سانسور که بدتر از نوع قبلی است ، زمانی است که ما همدیگر را سانسور می کنیم. نادیده گرفتن یکدیگر و ندیدن آثار هم و گاها کوبیدن و له کردن یکدیگر از مصداقهای بارز این نوع از سانسور است. در واقع ما داریم همدیگر را پاک میکنیم. این سانسور تا جایی که من دیدهام بیشتر در ایران وجود دارد و من در کشور های دیگر کمتر با آن مواجه شده ام. یعنی سانسور دولتی به ما اجازه می دهد که یکدیگر را له کنیم.
سومین و بدترین نوع سانسور، زمانی است که خود را سانسور میکنیم. خودمان فکر می کنیم آیا نوشتهی من مورد قبول است؟ آیا فلانی از نوشتهی من خوشش میآید؟ و با ترس از سانسور شدن اثرمان، خودمان آن را سانسور میکنیم. این سانسور حتی از سانسوری که ارشاد انجام میدهد هم بدتر است.
شهرام اسدی دومین سخنران نشست نیز عنوان نشست را بسیار جذاب دانست و به این نکته اشاره کرد که عبارت فروریزی به لحاظ ادبی از عبارت فروپاشی برای نمایشنامه مناسبتر است.
اسدی در این خصوص که چقدر خود مولف در ساخت یک اثر اراده دارد و چه اراده هایی غیر از ارادهی نویسنده بر متن او اثر می گذارد سخن گفت.
او گفت: این موضوع را در سه وضعیت می توان توضیح داد: نخست اینکه در حین آفرینش اثر، ارادههای گوناگون چگونه آشکار میشوند و خود را بر نویسنده اعمال میکنند. در حوزه های ادبی هم گفته میشود که متن الزاما فقط با ارادهی مولف تولید نمی شود بلکه ارادههای دیگری هم در کار است که به شکل خودآگاه و ناخود آگاه در متن او متبلور میشوند.
اسدی دومین وضعیت را وضعیت توزیع دانست و افزود: در وضعیت توزیع که بسیار وسیع است با ناشران کتاب مواجه هستیم که از منظر سخت افزاری مولدان کتاب هستند و سیستمی را برای توزیع کتاب ایجاد می کنند که خود دستمایه ی اعمال سلیقه های گوناگون بر آن است. در تئاتر هم بیشترین ظهور و نمود ممیزها در بخش توزیع دیده می شوند. آنها از قبل و حین توزیع حاضر هستند و ارادههایی را بر ارادهی مولد نمایش در فرایند توزیع اعمال میکنند.
سومین وضعیت، وضعیت مصرف است که در آن هم سانسور و ممیزی وجود دارد که در ایران هم مشاهده میشود.
اسدی در ادامه نمودهای تاریخی سانسور در وضعیتهای توزیع و مصرف را با مثال هایی از روم باستان و ایران شرح داد و سپس بر اعمال ارادهها در عمل آفرینش نمایشنامه تاکید کرد و گفت: گزاره ای در اوایل قرن بیستم مطرح شده است و میتواند تا حدی وضعیت ما را روشن بکند . این گزاره میگوید اساسا جامعه عرصهی منازعه است و منازعهی اجتماعی در متون متبلور میشوند حتی متن میتواند فراتر از نوشتار باشد. به قول بوردیو حتی تن ادمی دفترچه یادداشت تاریخ است و پیکر آدمی عرصهی منازعهی گفتمانها یا ارادههای موجود در جامعه است. این بدان معنی است متن را در بازنمایی اجتماعی که از پیکر فرهنگی انسان شکل می گیرد مشاهده میشود. مانند وضعیت کنونی حجاب در ایران که حاکمیت و قدرت، قانونهای خود را اعمال میکند. در این وضعیت پیکر زنان تبدیل به عرصه ی منازعه شده است. شاید پیکر فرهنگی زنان و مردان در جامعهی امروز متنی متبلور شده از ارادههای مختلف است که دربارهی آن در حال چالش هستند .این متن ممکن است گاهی به سمت گفتمان غالب نزدیک باشد و گاهی نیز به سمت گفتمان های مغلوب سیر بکنند.
وی افزود: همین موضوع را می توان در حوزهی کنش اجتماعی هنرمند نیز مشاهده کرد. در واقع متن نمایش کارزاری از منازعهی گفتمان هاست و اگر هنرمند خودش هم یکی از فاعلان یا صادر کنندهی این گفتمان باشد، آن را اراده ی خود می پندارد . بنابراین در بحث رویارویی با ممیزی دیده میشود که چگونه اراده یا خواست یک هنرمند میتواند مورد سانسور یا منع باشد.
این مدرس دانشگاه خاطر نشان کرد: آنچه در نظرگاههای جدید وجود دارد این است که متن نمایشی اساسا بازتاب جامعه نیست و شما دیگر نمی توانید بگویید که نگرش مارکسیستی کلاسیک که در نوشتن معمول بود میتواند بازتاب جامعه باشد. دیدگاه جدید که فکر میکنم جذاب تر است، می گوید متن عرصه ی پیوند گفتمان هایی است که در جامعه وجود دارد. همچنین این وضعیت را نباید در صورتبندی دو گفتمان مانند گفتمانهای سیاسی پوزیسیون و اپوزیسیون ببینید. حتی گفتمان های مغلوب و گفتمان هایی که درون گفتمانهای غالب وجود دارند هم در حال منازعه با یکدیگرند و متن نویسنده، عرصهی منازعه ی این گفتمان هاست.
او تاکید کرد: این منازعه در عین این که میتوانند یک متن را در معرض فروریزی قرار دهد، میتواند عاملی برای قوام آن نیز باشد. همچنین بحث کردن در مورد اعمال یک اراده که دیده میشود مانند کنترل دولت بر جامعه کافی نیست. با خواندن متن متوجه حضور ارادهها و قدرتهای ناآشکار موجود در آن نیز خواهیم شد. بنابراین ضروری است با خواندن متن نمایش شکافهای درون متن و ارادهی آشکار خود نویسنده را در خلق یک اثر و موضع وی در آن نیز کشف شود.
بخش سوم صحبت اسدی بر نگاه به آثار نمایشی، به خصوص نمایشنامههای نگاشته شده توسط نمایشنامه نویسان ایرانی و صورتهای نوین ادبیات که مارا بیشتر به چالشهای سیاسی و اجتماعی نزدیک کرده تاکید داشت و گفت: درام نویسان نوین اساسا نگاهشان نگاه آرتیستیک به نمایشنامه نبود یعنی هیچ کدام از آنها نه تعلیم نمایشنامهنویسی دیده بودند و نه داعیه آن را داشتند مثل میرزا فتحعلی آخوندزاده و... این افراد نمیخواستند که خود را به عنوان هنرمند آشکار کنند. آنها عمدتا کنشگران سیاسی بودند که در صدد دگرگونی تاریخی و احتماعی بودند. و حتی اجرا کنندگان نمایش نیز افراد سیاسی بودند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که رویکرد اولیهی نمایشنامه نویسی نوین تهذیب اخلاقی و تولید شهروند متجدد بود.
اسدی افزود: به طور روشن میتوان گفت که در هر دوره از نمایشنامه نویسی، با یک گفتمان قالب و یک صدای واحد روبه رو نیستیم . البته ی صدای مشترکی هم وجود دارد که آن موضع گیری هایی ست که با توجه به شرایط اجتماعی وجود داشت.
او ادامه داد: به طور کلی مسئلهی سانسور اگر چه آزار دهنده است اما همواره یکی از امکانات نوشتن بوده است. تاریخ نشان داده که سانسور در همه جای جهان وجود داشته است. همانطور که اخوان ثالث میگوید: «هنرمند هیج گاه له دولت نیست، همیشه باید برعلیه دولت باشد»، موضع هنرمند بر علیه دولت این نکته را نشان میدهد که نوشتن، به ویژه در نمایشنامه همواره صورتی ازکنش مقاومت است و با متن وارد یک کارزار میشود.
این پژوهشگر تئاتر گفت: متن نمایشی می تواند نمودی از گفتمانهای مختلف باشد اما متن با یک چیز دیگر هم می تواند تعریف شود و آن وضعیتی فراتر از کنش ادبی است. وضعیتی که در حال حاضر نیز ما در آن هستیم . ما وارد صنفی میشویم که متعلق به تئاتری هاست و در بنیادش میخواهد مستقل از دولت و حامی حقوق هنرمندان باشد . اما اگر دقت کنیم آنچه که میخواهند به ظاهر کمییتی از متن نمایشی است اما به واقع چیزی که ما را در همین صنف می تواند در وضعیت بالاتر یا پایینتر قرار دهد کیفیتی از حضور هنری و فکری است که در همین قطب بندی ها میتواند شکل یابد.
اسدی در پایان گفت: نوشتن صورتی از مقاومت است و متن عرصهی منازعهی گفتمان هاست که تبلور آن در صورت وحدت یافتهی یک متن نمایشی متجلی می شود. و این نویسنده را در کنار هنرمندان دیگر در یک وضعیت ویژه قرار میدهد و آن، پیدا کردن گونهای مقبولیت و مشروعیت در دنیای هنر است.
یاراحمدی، رئیس هیات مدیرهی کانون نمایشنامهنویسان خانه تئاتر نیز در ادامهی نشست جریان حاکم بر نمایشنامه نویسی را متاثر از جریان حاکم بر جامعه دانست و گفت: عملکرد ما به نوعی برآیندی از توسعه است. تفاوت ما در توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی است. در کشور که توسعه ای نا ماتوازن و ناعادلانه است، و توسعه ی آن در دست حاکمیت است سانسورها شدید تر است. عدالت اجتماعی در کشور توسعه نیافته کمتراست . اگر توسعه ناعادلانه باشد هر چقدر هم که فریاد بزنیم گوشی برای شنیدن نخواهد بود چرا که مسئله و مشکل را خود حاکمیت به وجود آورده است. ما با یک جریان شبه تئاتر مواجه هستیم. ما شبه مسئله ها را در شبه توسعه مطرح میکنیم. در صورتی می توانیم به یک انسجام دست پیدا کنیم که به یک توسعه ی پایدار برسیم. و لازمهی آن نیز خود افشایی و داشتن تفکر نقادانه است.
حسین کیانی دیگر عضو کانون نمایشنامه نویسان نیز به سانسور در اجراها اشاره کرد و گفت : گاهی سانسور با اجرا کردن هم اتفاق می افتد . در حال حاضر در تئاتر جریانی را غالب کردهایم که از محتوا و معنی تهی است و سراسر شکل و قواره و فرم است. در واقع با اجرا کردن معنی را سانسور می کنیم. سیستم مسئول فرهنگی نیز این شکل را تایید میکند. امروز ما تئاترهای خوش قوارهای داریم که بی معنی هستند و این از نظر من شکل نوینی از سانسور است که به شکل اقتصادی آن اضافه میشود . بسیاری از متون به خاطر محتوا محوری مورد قبول سالن دارها نیست و از کارگردان خواسته میشود که برای فروش بیشتر تغییراتی که به سمت شکل و قواره است را در نمایش ایجاد کنند. بنابراین تو با اجرا کردن خود را سانسور میکنی. این جریانی است که من نسبت به آن احساس خطر می کنم. در واقع بخشی از بدنه تئاتر دارد به محتوا زدایی تئاتر کمک میکند و من به آن سرطان بی محتوا بودن هنر میگویم که دارد کل بدنهی هنر را در بر میگیرد.
شهرام کرمی میهمان دیگر این نشست که در میانههای نشست به جمع حاضرین اضافه شد نیز به بحث توسعه در تئاتر اشاره کرد و گفت: الزاما افزایش تعداد اجراها و تماشاگران تئاتر به معنی توسعه یافتگی آن نیست. باید ببینیم که توسعه در چه شرایطی ایجاد میشود. تئاتر به عنوان یک هنر ترکیبی این خاصیت را دارد که نقشی سازنده و اثرگذار در جامعه داشته باشد. تبدیل شدن تئاتر به یک کالای فرهنگی که تعداد زیادی مخاطب را به سالنهای نمایش میکشاند به معنی نقش سازندهی آن در تفکر مخاطب نیست.
در ادامه، مدیر مرکز هنرهای نمایشی به جریان نمایشنامه نویسی به تناسب هویت ایرانی و بومی اشاره کرد و گفت: باید بپذیرم که آفتی که گریبانگیر نمایشنامهنویسی ما شده است این است که نمایشنامه نویسان ما از تودهی مردم و جامعه فاصله گرفتهاند و ما کمتر با موج نمایشنامهنویسی مواجه میشویم که از ادبیات و شخصیتهای اصیل ایرانی استفاده میکنند. بسیاری از نمایشنامهنویسان ترجمهای مینویسند. این مسئله که ما فقط بخواهیم مخاطب را جذب کنیم باعث دور افتادن ما از دغدغههای اجتماعی شده است.
او افزود: نمایشنامه نویسی در دوران مختلف بیشتر از اینکه متاثر از شرایط فرهنگی باشد متاثر از شرایط سیاسی بوده است. شرایط متغیر در عرصهی نمایشنامهنویسی ناشی از سیاست زدگی ما در عرصهی فرهنگی است و متاسفانه باعث اعمال نظرها و فشارها و در نهایت محدودیت برای نویسنده میشود.
کرمی در پایان بر لزوم حمایت از حقوق نمایشنامهنویسان تاکید کرد و گفت: من معتقدم که از حمایت از نمایشنامهنویس خیلی فاصله گرفتهایم. و خودم به عنوان یک درامنویس در طول سالیان گذشته احساس کردهام که هر چه جلوتر میروم ارزشهایم به عنوان یک درامنویس نسبت به سایر بخشهای نمایش کمتر شده است. این در حالی است که یک درام نویس در طول عمر بلوغ فکری خود شاید تنها چند اثر خلق کند و این خیلی اهمیت دارد که ما بتوانیم دوباره به اعتبار نمایشنامه نویسی توجه بکنیم. مسئلهی نظارت همیشه وجود داشته و دارد اما این نباید موجب شود که ما حمایت از نمایشنامه نویسی را نادیده بگیریم. و نگاه تجاری که امروزه وجود دارد نباید موجب از بین رفتن تئاترهای با محتوا شود.
در پایان نشست خانهی تئاتر و موسسهی هنرمندان پیشکسوت از یونس آبسالان یکی از فعالان پیشکسوت تئاتر در استان کهکیلویه و بویراحمد تقدیر کردند.